مبانی فکری فرقه ضاله حلقه

نقطه اشتراک فرقه حلقه با وهابیت چیست

رئیس فرقه حلقه می‌گوید: «پس مستقیم به سوی خدا بروید و از او استغفار بطلبید و وای بر مشرکین!» یعنی از دیدگاه عرفان حلقه، توحید مستقیماً با خدا در ارتباط بودن است و هیچ واسطه‏‌ای در بین نباشد. این همان حرف وهابیت است.
پنجشنبه، 26 شهريور 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقطه اشتراک فرقه حلقه با وهابیت چیست

رئیس فرقه حلقه می‌گوید: «پس مستقیم به سوی خدا بروید و از او استغفار بطلبید و وای بر مشرکین!» یعنی از دیدگاه عرفان حلقه، توحید مستقیماً با خدا در ارتباط بودن است و هیچ واسطه‏‌ای در بین نباشد. این همان حرف وهابیت است.
 
به گزارش راسخون به نقل از فارس، در بررسی و تحلیل آموزه‌های هر دین یا فرقه باید ابتدا به بررسی مبانی و پیش فرض‌های آن پرداخت، برای شناسایی بهتر آموزه‌های فرقه «عرفان ضاله حلقه» نیز لازم است، به بیان مبانی فکری این فرقه بپردازیم، با مطالعه آثار مکتوب و شفاهی عرفان حلقه درمی‌یابیم که این فرقه نیز مطالبی را از ادیان مختلف و همچنین فرقه‌های انحرافی برای مبانی و پیش فرض‌های خود انتخاب کرده است، محمد علی طاهری با تصریح به التقاطی بودن مبانی فرقه خود می‌گوید:
 
«ادیان، یک سلسله دروس، پله پله با هم هستند و جدا شدنی نیستند، علتش را هم من متوجه شده‌ام؛ یعنی مثل یک چیز می‌ماند که دامنه‌دار است؛ ولی نویسنده‌ها متفاوت هستند، بدون درک عهد عتیق، {فهم} عهد جدید امکان ندارد و بدون درک آن، درک این امکان ندارد، حالا إن‌شاءالله این را در یک جایی جداگانه مطرح می‌کنیم؛ اما من یک مطلبی می‌خواهم بگویم، من امروز به این نتیجه رسیده‌ام که یک عده‌ای به من خبر داده‌اند که ما مطلب شما را با عرفان یهودی کاوالا انطباق داده‌ایم. عجیب است! شاگردان کلیمی ما گفته‌اند، به طرز عجیبی دریافت‌های شما با عرفان کاوالا می‌خواند، مسیحی‌ها هم یک طوری همین را گفته‌اند؛ شما فکر نکنید که مسلمان‌ها فقط می‌خواهند با قرآن تطبیق بدهند، مسیحی می‌خواهد برود با انجیل تطبیق بدهد و کلیمی می‌خواهد با عهد عتیق انطباق بدهد، ما خودمان را نگاه نکنیم؛ ما داریم یک حرف می‌زنیم که از اول، این، انسان‌شمول است، توجه فرمودید؟! من ایمان دارم دریافت‌ها و مطالب با کتب مقدس در تضاد نخواهد بود، حالا ما با قرآنش را انجام بدهیم، دیگران هم با کتب دیگر انجام بدهند؛ اما شما بدانید که به نظر من کتب مقدس، جلد یک، دو، سه هستند که از هم جدا نیستند».
 
بنابر گفته‌های رهبر این فرقه آموزه‌های او از ادیان مختلف یهودی، مسیحی و .... برگرفته شده و از همین روی در ادامه به بررسی مبانی او که از ادیان مختلف گرفته شده است، می‌پردازیم: 
 
*شرک بودن توسل و شفاعت
 
طاهری درباره نفی توسل می‏‌گوید:
 
هنگامی که انسان از خدا درخواستی داشته باشد، مستقیماً از خدا درخواست می‌‏کند.«ایاک نستعین»، «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ‌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ»؛ پس مستقیم به سوی او بروید و از او استغفار بطلبید و وای بر مشرکین(کسانی که فاستقیموا الیه را نقض می‏‌کنند)، اما درخواست انسان از طریق هوشمندی الهی و یا به‏ طور قراردادی از طریق شبکه شعور کیهانی پاسخ داده خواهد شد.
 
هم‏چنین از نظر او:
 
بین انسان و خدا، تنها واسطه‏‌ای که وجود دارد، هوشمندی و شعور الهی (یدالله) است.
 
طاهری با توجه به آیه «ایاک نعبد و ایاک نستعین» درخواست مستقیم از خداوند را مطرح می‏‌کند؛ در حالی‏ که همان خداوندی که این آیه را در سوره‏ حمد فرموده، کمک گرفتن انسان را از خدا ویژه خود دانسته است، در سوره‏ بقره دو مرتبه انسان‌ها را به یاری گرفتن از صبر و نماز امر کرده است، حال پرسش این است که آیا صبر و نماز همان خداوند است یا خیر؟ اگر کسی بگوید صبر و نماز در مفهوم همان وجود خدا است؛ بی‌تردید گمراه شده و چنانچه آن دو غیر از خداوند دانسته شود که همین گونه است، اینکه خداوند انسان‌ها را یاری خواستن از غیر خودش امر می‏‌کند، قابل تأمل بوده و پاسخی است به افرادی که فقط به «ایاک نعبد و ایاک نستعین» استناد کرده، این آیات را نادیده می‏‌گیرند. یاری خواستن از صبر و نماز نه تنها شرک نیست؛ بلکه عین توحید است. بنابراین این دو آیه با اثبات یاری خواستن از غیر خدا مه دایره وسیعی دارد، بر توسل نیز تأکید می‏‌کند.
 
همچنین معنای «استقیموا الیه» چیزی نیست که طاهری بیان می‏‌کند، بلکه معنای آن رو آوردن و توجه کردن است. صاحب تفسیر مجمع البیان می‏‌فرماید: «فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ» أی لا تمیلوا عن سبیله و توجهوا إلیه بالطاعه؛ یعنی از راه خدا منحرف نشوید و با طاعت به او توجه کنید، بنابراین طاهری با تأویلی سطحی، هرگونه توسل و واسطه‏‌گری را بین خدا و انسان خلاف توحید دانسته و از این نظر با وهابیت هم سخن است، لازم به یادآوری است که غیر از وهابیت تمام فرق اسلامی توسل را قبول دارند.
 
از دیدگاه عرفان حلقه، توحید یعنی مستقیماً با خدا در ارتباط بودن و هیچ واسطه‏‌ای در بین نباشد. این همان حرف وهابیت است، با این دیدگاه دو پرسش مهم پیش می‏‌آید:
 
1-علت این‏که طاهری به جای اتصال افراد به خداوند و قدرت بی‏‌منتهای او، اتصال به شبکه شعور کیهانی یا هوشمندی را مطرح می‏‌کند چیست؟! آیا این مصداق شرک نیست؟
 
2-اگر وجود واسطه در اتصال به خداوند کار نادرستی است، چرا او خود را تنها راه اتصال به شبکه‏ هوشمندی معرفی می‏‌کند؟
 
شهید مطهری در تبین مرز توحید و شرک پاسخ‏‌هایی در خور و مناسب به حلقه و دیدگاه‏‌های آن دارد و می‌فرماید:
 
...آیا اعتقاد به موجودى غیر خدا شرک است (شرک ذاتى) و لازمه توحید ذاتى این است که به موجودیت هیچ چیز غیر از خدا- ولو به عنوان آفریده او- اعتقاد نداشته باشیم؟ (نوعى وحدت وجود)
 
بدیهى است که مخلوق خدا فعل خداست؛ فعل خدا خود شأنى از شئون اوست و ثانىِ او و ‏در قبال او نیست. مخلوقات خداوند تجلیات فیّاضیت او هستند. اعتقاد به وجود مخلوق از آن جهت که مخلوق است متمّم و مکمّل اعتقاد به توحید است نه ضد توحید. پس مرز توحید و شرک، وجود داشتن و وجود نداشتن شى‏ء دیگر- هر چند مخلوق خود او- نیست.
 
آیا اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیت، شرک است؟ (شرک در خالقیت و فاعلیت) و آیا لازمه توحید افعالى این است که نظام سببى و مسببى جهان را انکار کنیم و هر اثرى را مستقیماً و بلاواسطه از خدا بدانیم و براى اسباب هیچ نقشى قایل نباشیم؟ مثلًا معتقد باشیم که آتش نقشى در سوزانیدن و آب در سیراب کردن و باران در رویانیدن و دوا در بهبود بخشیدن ندارد، خداست که مستقیماً مى‏‌سوزاند و مستقیماً سیراب مى‏‌سازد و مستقیماً مى‏‌رویاند و مستقیماً بهبود مى‏‌بخشد؛ بود و نبود این عوامل، یکسان است؛ چیزى که هست عادت خدا بر این است که کارهاى خود را در حضور این امور انجام دهد...
 
انحراف طاهری و وهابیان این است که آن‌‏ها توسل با کسی را که به تمام هویت خود به اراده‏ حق وابسته است و از خود هیچ استقلالی ندارد و فقط مجرایی برای جریان فیض الهی به اشیا و افراد است، شرک می‌‏دانند. در این صورت، واسطه‏ وحی بودن جبرئیل و واسطه‏ رزق بودن میکائیل و همه‏ واسطه‏‌هایی که در تعریف این افراد می‏‌آید، شرک خواهد بود، همچنین آنچه طاهری برای شعور کیهانی یا هوشمندی قائل بوده، توجه مطلق افراد حلقه را به آن معطوف می‏‌کند و استقلال خاصی که برای هوشمندی در نظر می‏‌گیرد، عین شرک است، چرا که:
 
اگر براى مخلوقات از نظر تأثیر، استقلال و تفویض قایل بشویم و چنین بیندیشیم که نسبت خداوند به جهان، نسبت صنعتگر است به صنعت (مثلًا سازنده اتومبیل و اتومبیل) که صنعت در پیدایش خود نیازمند به صنعتگر است، ولى پس از آنکه ساخته شد کار خود را طبق مکانیسم خود ادامه مى‏‌دهد؛ صنعتگر در ساختن صنعت نقش دارد نه در کارکرد مصنوع پس از ساخته شدن؛ اگر سازنده اتومبیل هم بمیرد اتومبیل به کار خود ادامه مى‏‌دهد؛ اگر چنین بیندیشیم که عوامل جهان- آب، باران، برق، حرارت، خاک، گیاه، حیوان، انسان و غیره- نسبتشان با خداوند چنین نسبتى است (چنانکه معتزله احیاناً چنین نظرى داده‌‏اند) قطعاً شرک است. مخلوق، در حدوث و بقا نیازمند به خالق است؛ در بقا و در تأثیر همان اندازه نیازمند است که در حدوث. ... اعتقاد به این‏که نقش داشتن اشیا در کار عالم شرک است، شرک است، زیرا این اعتقاد ناشى از این نظر است که ناآگاهانه براى ذات موجودات، استقلالى در مقابل ذات حق قائل شده‏‌ایم و از این رو اگر موجودات نقشى در تأثیر داشته باشند، تأثیرات به قطب‌هاى دیگر نسبت داده شده است. پس مرز توحید و شرک این نیست که براى غیر خداوند نقشى در تأثیرات و سببیت‌ها قائل بشویم یا نشویم.
 
در عرفان حلقه طبق گفته‏ طاهری اتصال باعث عرفان و افزایش معنویت است و در واقع نوعی ارتباط معنوی برای کسب معرفت است. استاد مطهری در این باره می‌‏آورد:
 
اما از جنبه توحید عملى هر نوع توجه معنوى به غیر خداوند- یعنى توجهى که از طریق چهره و زبانِ توجه‏‌کننده و چهره و گوش ظاهرى شخصِ مورد توجه نباشد بلکه توجه‏‌کننده بخواهد نوعى رابطه قلبى و معنوى میان خود و طرف مقابل برقرار کند و او را بخواند و متوجه خود سازد و به او توسل جوید و از او اجابت بخواهد- همه اینها شرک و پرستش غیر خداست، چون عبادت جز این‏ها چیزى نیست و عبادت غیر خدا به حکم عقل و ضرورت شرع جایز نیست و مستلزم خروج از اسلام است. به ‏علاوه انجام این گونه مراسم، گذشته از این‏که انجام مراسم عملى عبادت است براى غیر خدا و عین اعمالى است که مشرکان براى بت‏‌ها انجام مى‏‌دادند، مستلزم اعتقاد به نیروى ماوراءالطبیعى براى شخصیت مورد توجه (پیغمبر یا امام) است. (نظریه وهّابیان و وهّابى‏‌مآبان عصر ما).
 
اکنون به معنى سخن رسول اکرم(ص) پى مى‏‌بریم که فرمود: «راه یافتن شرک در اندیشه‏‌ها و عقاید آن‏چنان آهسته و بى‏‌سروصدا و بى‏‌خبر است که راه رفتن مورچه سیاه در شب تاریک بر روى سنگ سخت»‏، پس مرز توحید نظرى و شرک نظرى «از اویى» است.
 
منبع : کتاب «حلقه اسارت» به قلم جمعی از استادان حوزه و دانشگاه
/2759/



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.