خدا روحیات دهه 60 و 70 را بیامرزد

واقعا جای تامّل و دقّت دارد که چرا امروز در این برهه حسّاس رهبری باید یک درس اخلاق تامّ و کامل برای مسئولین بگذارد و به مسائلی اشاره کند که انسان با توجّه به دغدغه هایش کمتر به آن دقّت می کند. بله وقتی در افراد و روحیات آنها و حتی خودمان نگاه می کنیم می بینیم که روحیات و دوست داشتنی ها و ذائقه ها بسیار تغییر کرده است که اصلا بسیاری از افراد را نمی توان با توجّه به روحیات امروز بشناسیم.
پنجشنبه، 23 فروردين 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: اخبار و تحلیل راسخون
موارد بیشتر برای شما
خدا روحیات دهه 60 و 70 را بیامرزد
واقعا جای تامّل و دقّت دارد که چرا امروز در این برهه حسّاس رهبری باید یک درس اخلاق تامّ و کامل برای مسئولین بگذارد و به مسائلی اشاره کند که انسان با توجّه به دغدغه هایش کمتر به آن دقّت می کند. بله وقتی در افراد و روحیات آنها و حتی خودمان نگاه می کنیم می بینیم که روحیات و دوست داشتنی ها و ذائقه ها بسیار تغییر کرده است که اصلا بسیاری از افراد را نمی توان با توجّه به روحیات امروز بشناسیم.

 راسخون : دهه شصت و هفتاد با همه حوادث و مشکلاتی که برای کشور به دنبال داشت و منجر به از دست دادن شهدا و بزرگان انقلاب در حوادث تروریستی و جنگ شده بود. با همه این تحولات و تلاطم موجود در آن ایّام امّا آن دوره نکاتی را در خود جای داده است که رهبری در خطاب به مسئولین امروز نظام فرمودند: «اگر دیدید که یک عمل خیری را در دهه‌ی ۶۰ یا دهه‌ی ۷۰ انجام می‌دادید، حالا که دهه‌ی ۹۰ است، آن را انجام نمی‌دهید یا رغبت ندارید یا اصلاً فراموش کرده‌اید، یک دعایی بود که آن وقت می‌خواندید، حالا اصلاً یادتان نیست، یا یک عمل خلافی بود، یک حرامی بود که آن وقت مقیّد بودید انجام ندهید، حالا انجام می‌دهید راحت و بی‌دغدغه، بفهمید که عقب رفته‌اید؛ علامتش این است.»

واقعا جای تامّل و دقّت دارد که چرا امروز در این برهه حسّاس رهبری باید یک درس اخلاق تامّ و کامل برای مسئولین بگذارد و به مسائلی اشاره کند که انسان با توجّه به دغدغه هایش کمتر به آن دقّت می کند. بله وقتی در افراد و روحیات آنها و حتی خودمان نگاه می کنیم می بینیم که روحیات و دوست داشتنی ها و ذائقه ها بسیار تغییر کرده است که اصلا بسیاری از افراد را نمی توان با توجّه به روحیات امروز بشناسیم.

افرادی بودند که آن دوره مثلا در حوزه و لباس روحانیت بودند از فعّالان فضای فرهنگی و دعا و .. بودند اما امروز با موهای گیس کرده در شبکه های غربی، راهکار چگونگی براندازی نظام را تحلیل می کنند. بسیاری از این مسئولین بودند که خطوط قرمزشان بسیار با امروز متفاوت بود مثلا نماینده مجلسی که گفته است: 

«من٬ فاطمه حقیقت جو٬ اعلام می‌کنم در حمایت از حق انتخاب زنان و در محکومیت هر گونه خشونت و زندان علیه زنانی که مخالف حجاب اجباری هستند که با نا فرمانی مدنی و تحمل هزینه های سنگین درصدد رساندن صدای خود به مردم و مسوولان کشور هستند٬ روسری از سر خود بر می دارم. من مسلمانم و از سال ۱۳۸۴ که به آمریکا مهاجرت کرده ام به انتخاب شخصی خودم با روسری در محل کارم، میهمانی ها  و گردهمایی ها حاضر شده ام٬ اما همواره مخالف اجبار حجاب می باشم. حق انتخاب پوشش٬ حق مسلم زنان است- خواه حجاب ضروری دین باشد٬ خواه نباشد. حتی اگر فرد مسلمان به این جمع بندی برسد که حجاب ضروری دین است٬ حق تحمیل باور خود را بر کسانی که با او هم نظر نیستند٬ ندارد.» اینها همان دختران چادری روز های تظاهرات و ایستادگی برای حفظ حجاب هستند که امروز به این نقطه رسیده اند. اما چه می شود که انسان از آن دیدگاه و باور به اینجا می رسد. این قطعا سوال بسیاری از جوانان امروز است که چرا نتوانستند پدر و مادر های خود را با روحیات دهه 60 درک و لمس کنند و چرا مسئولی که آن روز از خودکار دولتی استفاده شخصی نمی کرد، امروز حاضر نمی شود از صندلی ریاست دل بکند و این دفتر متعلق به من است و قصد واگزاری به دیگران را ندارم.
 

1- تاثیر کم کاری و دزدی دیگران 


اینکه در طول تاریخ همیشه عدّه ای بودند که کم کاری می کردند و بیت المال را بیت الحال خود کرده بودند، یک حقیقت اجتناب نا پذیر است. امّا مگر این توجیه و دلیل برای این می شود که مسئولی دیگر آخرت خود را به دنیای خود و یا شباهت به دنیای دیگران، بفروشد؟ کجای دین و قانون و عرف این معامله معقول و مورد پسند است؟ اصلا فکر کردید که نسل امروز و امثال حججی ها و دیگر جوان هایی که به خاطر آرمان امام و انقلاب همه داریی خود را فدا کردند چه تصویری از همچین مسئولی در ذهن خود می پرورانند. اصلا مسئولی که امروز سفرای خارجی آنچنانی می رود ولی برای رای یا پست گرفتن عکس های جبهه رفتنش را منتشر می کند، چه پاسخی برای فرزندان و مستشکلین به این تظاهر دارد. اینها  رفتار خودشان را چطور توجیه کرده، و فقط به این بهانه که همه خوردند و من نباید جا بمانم، گرفتار عقب گرد شده اند. فاین تذهبون.
 

2- عدم مراقبت از باورها


خوب می دانیم که انسان باید بسیاری از عادت ها و خصلت ها را هم در خود نهادینه کند و هم اینکه با مراقبت در طول گذشت سالها آنها را حفظ و صیانت کند. اگر این توجّه و مراقبت نباشد قطعا به جایی می رسیم که رهبری باید به مسئولین ریش سفید و کهنه کار نظام این درس اخلاق را بدهد و همچین مثالی برایشان بزند:
 
«جنابعالی نگاه کنید ببینید که قبل‌ها -مثلاً بیست سال پیش، پانزده سال پیش- مقیّد بودید که حتماً این دو رکعت نشسته‌ی نافله‌ی عشاء را به‌جا بیاورید؛ حالا نمی‌کنید، حالا مقیّد نیستید -[البته] نافله‌ِی شب و نوافل دیگر را عرض نمی‌کنم، [بلکه] همین دو رکعت کوچک و کوتاه را بفهمید که عقب رفته‌اید.» 

چرا امام خمینی اصرار داشتند طی چهارده سال اقامت در نجف هر شب زیارت امین الله را ایستاده و زیارت جامعه را در حرم حضرت امیر (علیه السلام) نشسته بخوانند؟ و وقتی یک شب آقا مصطفی خواستند به علت سردی هوا ایشان را از رفتن به حرم منصرف کنند، امام فرمود: «این روحیه را از من مگیر.» اینکه باید بر این عادت ها مراقبت و اصرار داشت بسیار نکته مهم و تاثیر گزاری است.

بله اگر باورها مراقبت نشوند، ما در عقب گرد و پس رفت دست و پا می زنیم و خودمان بی خبریم. مگر در روایات نشنیدیم که اگر امروزمان بدتر از دیروز باشد چه جایگاهی دارد؟ امام موسی کاظم (علیه‌‏السلام) فرمودند : «کسى که دو روزش با هم برابر باشد، زیان کار است. کسى که امروزش بدتر از دیروزش باشد، از رحمت خدا به دور است. کسى که رشد و بالندگى در خود نیابد، به سوى کاستى‏‌ها مى‏‌رود و آن که در راه کاستى و نقصان گام بر مى‏‌دارد مرگ برایش بهتر از زندگى است.»[1] 

حال تصور کنیم اگر فردی عادی مثل بنده دچار این خسران شود یک ضرر شخصی و نهایتا خانواده بنده هم دچار دوگانگی یا سستی بشوند امّا یک مسئول یا شخصیت فرهنگی یا روحانی مشهور در دایره تاثیر گزاری خود یا تصمیات گرفته شده، چقدر می تواند اثر منفی بگذارد. 
 

3- استدراج را جدّی بگیریم


سنت استدارج و عقب گرد کردن بسیار خطر ناک و عمیق است که رهبری در توصیه به مسئولان اینطور اشاره کردند: « تدریج! یکی از بلاهای ما تدریج است، یعنی به‌تدریج دچار یک حالتی می‌شویم [اما] نمی‌فهمیم، پیری خودمان را نمی‌فهمیم؛ ... ما سقوط خودمان، عقبگرد خودمان را که تدریجی است، درست نمی‌فهمیم، خیلی باید دقت کنیم.»

این چه آفتی است که در روایات اهل بیت از آن تبرّی می جستند؟ برای همین است که امام حسین (علیه السلام) در دعا و مناجاتش به خداوند می فرماید: «خدایا با نیکی هایت مرا گرفتار نکن» [2]

شاید در ظاهر شاید تعجب برانگیز باشد که مگر خدا انسان را گرفتار می کند و یا اگر گرفتار یا بلایی در کار باشد از طریق نعمت انجام می گیرد؟

در پاسخ باید گفت: بله، خود نعمت اگر بدون شکر گزاری و همراه با غفلت و فراموشی و ناسپاسی باشد، می تواند ما را گرفتار کند و با نعمتهای بعدی که خدا می فرستد، بنده بیشتر غرق در بی توجهی بشود. انقلاب چه نعمت بزرگی بود که بسیاری از افراد را به مسئولت و دارایی و جایگاه اعتباری رساند ولی بسیاری از افراد در عمل تیشه به ریشه نظام می زنند و خودشان هم بعضا در جریان نیستند.

برای فهم معنای کلمه «استدراج» به کلامی دیگر از امام حسین (علیه السلام) اشاره می کنم، حضرت فرمودند: «استدارج خدا و به تدریج در دام انداختن بنده این است، که نعمت ها را بر او سرشار بریزند و توفیق شکر کزاری را از او بگیرند».[3] واقعا این ادبیات و توصیه رهبری به مسئولین بسیار کاربردی و بجا بود چون قطعا عدّه ای در معرض و یا مبتلا به این استدراج هستند و الا کار معیشت و اقتصاد مردم نباید اینقدر پرگره و سخت باشد و این درحالی است که ما بهترین محصولات و نعمات خداوندی را دارا می باشیم. 

خدا رحمت کند استاد صفایی را که در این باره فرمودند: «استدارج همین است که تو  منعم را نبینی، و به سپاسگزاری روی نیاوری، اینجاست که تو با هر آنچه داری و آنچه بدست می آوری به تدریج در شعله های آتش می سوزی و پله پله در دام می نشینی. انکار منعم و یا فراموش کردن او، انکار حکمت و انکار مسئولیت و انکار بازخواست است که تو را به دام می اندازد».[4]

بله اگر انسان غافل شود خداوند او را با استدارج تنبیه می کند زیرا غفلت و نادیده گرفتن خداوند و نعمت هایش گناه بزرگی است و خداوند در این باره فرموده است: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ [اعراف/179] برای جهنم بسیاری از جن و انس را بیافریدیم ایشان را دلهایی است، که بدان نمی فهمند و چشمهایی است که بدان نمی بینند و گوشهایی است که بدان نمی شنوند اینان همانند چارپایانند حتی گمراه تر از آنهایند اینان خود غافلانند».

خوب می دانیم که خداوند با کسی تعارف ندارد و اگر غفلت و بعدش استدراج در فردی حلول کند، باید منتظر خطرات و عواقب این تنبیه الهی باشد. ای کاش آنهایی که بسیار به این مطالب محتاج هستند پیام این نصایح رهبری را دریافت کنند و بیشتر از این خود و انقلاب را دچار استدراج و عقب گرد نکنند.

پی نوشت: 

[1]. «مَن استَوى یَوماهُ فَهُوَ مَغبونٌ و مَن کانَ آخِرُ یَومَیهِ شَرَّهُما فَهُوَ مَلعونٌ و مَن لَم یَعرِفِ الزِّیادَةَ فی نَفسِهِ فَهُوَ فی نُقصانٍ و مَن کانَ إلَى النُّقصانِ فَالمَوتُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الحَیاةِ؛» علامه مجلسی، بحارالأنوار، جلد 78، صفحه327.
[2]. «اللَّهُمَّ لَا تَسْتَدْرِجْنِی‏ بِالْإِحْسَانِ‏» بحار الأنوار، علامه مجلسى، ۱۱۰ جلد، بیروت‏، ۱۴۰۴ هجرى قمرى‏، ج 75، ص127.
[3]. «الِاسْتِدْرَاجُ‏ مِنَ‏ اللَّهِ‏ سُبْحَانَهُ‏ لِعَبْدِهِ‏ أَنْ‏ یُسْبِغَ‏ عَلَیْهِ النِّعَمَ وَ یَسْلُبَهُ الشُّکْر» بحار الأنوار، علامه مجلسى، ۱۱۰ جلد، بیروت‏، ۱۴۰۴ هجرى قمرى‏، ج 75، ص117.
[4]. چهل حدیث از امام حسین، علی صفایی، ص 148، انتشارات لیلته القدر، چاپ قم.
/2759/


اخبار مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.