به گزارش راسخون به نقل از فارس، محصولات فرهنگی به ویژه فیلمهای سینمایی از جنبهها و زوایای نظری مختلف قابل نقد و بررسی هستند. شاید رایجترین نوع تحلیل فیلم، تحلیل از زاویه استانداردهای تخصصی هنری باشد؛ اما واضح است که چنین تحلیلی همه واقعیت موجود در دنیای فیلم را بازنمایی نمیکند.
تحلیل فیلم کار متخصصین حوزه هنر هست؛ اما تنها، کار این قشر نیست. هر مخاطبی میتواند و شاید باید بتواند محصول فرهنگی ارائه شده به خود را به تحلیل بنشیند.
سینما به مثابه پدیدهای فرهنگی لایههای مختلف کلان و خُرد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تا معرفتی، هنجاری، ارزشی و نمادین جامعه را درمینوردد و بسته به پیشفرضها، تجربه زیسته، تعلقات و باورهای مخاطب، پیامهای مختلفی را عرضه میدارد.
مؤسسه «آفاق فرهنگ» ضمن مشاهده دقیق فیلمهای بخش سودای سیمرغ سی و ششمین جشنواره فیلم فجر، گزارشی از هر فیلم ارائه کرده است. در تهیه این گزارش، برخی از شاخصهای مطرح در حوزههای معارف اسلامی، جامعهشناسی فرهنگی و فلسفه مورد توجه قرار گرفته است؛ به این ترتیب که فیلمها توسط کارشناسان مشاهده و سپس دیالوگها نیز به صورت نسبتاً دقیق بازشنیده شده است. در مرحله بعد، نکات قابل توجه هریک از آثار، جمعآوری و در قالب تحلیل فرهنگی اجتماعی به نگارش نهایی درآمدهاند.
در ادامه و طی سلسله مطالبی، تحلیل فیلمهای حاضر در جشنواره سی و ششم فجر منتشر میشود که بخش ششم به انیمیشن سینمایی «فیلشاه» ساخته هادی محمدیان اختصاص دارد. این انیمیشن تاکنون بیش از 7 میلیارد تومان در گیشه فروخته است.
درباره فیلم:
به جرأت میتوان انیمیشنِ فیلشاه را اثری نو و نمونهای مثالزدنی در تاریخ انیمیشن ایران دانست. حامد جعفری رئیس هیأت مدیره گروه «هنر پویا» و تهیهکننده انیمیشن سینمایی «فیلشاه» در گفتگو با خبرنگار مهر گفته بود: بخشی از مراحل رندرینگ انیمیشن سینمایی «فیلشاه» در اوکراین و بخش دیگر آن هم در داخل کشور و در مرکز رندرینگ سازمان «سراج» انجام شده است. در خلاصه رسانهای آن آمده است: «داستان «فیلشاه» در جنگلی در آفریقا رقم میخورد. رئیس گله فیلها صاحب فرزندی میشود که همه انتظار دارند جانشین رئیس گله باشد؛ اما برخلاف تصور همه «شادفیل» بسیار دست و پا چلفتی است و هیکل گندهاش همیشه سبب تخریب و خرابکاری میشود...». فیلشاه داستان بچه فیلی به اسم شادفیل است که پسر رئیس قبیله فیلهاست. عزیزدُردانه «مافیل» (مادرش) است و در بین جمع سایر بچهفیلها مورد تمسخر واقع میشود؛ بهطوری که آنها لقب «شاسفیل» را به او دادهاند. با آمدن شکارچیان به سرزمین فیلها و شکار اکثر آنها، شادفیل و اعضای قبیلهاش در کشتی دزدان زندانی میشوند. رئیس این دزدان فردیست با نام «اسفلالسافلین» که قصد دارد تمام حیواناتی که شکار کرده را به پادشاه کشورش تقدیم کند. کشوری که نامش صبا است و پادشاه قصد دارد در آن با کمک فیلها یک بتکده درست کند....
تبیین ضرورت رهبری دینی برای جامعه انسانی:
فیلشاه از رهگذر مقایسه جامعه حیوانی و انسانی به ضرورت وجود رهبر در جامعه انسانی تأکید میکند. در حقیقت فیلم مبتنی بر جریان هدایت الهی و نگاه توحیدی به جهان، وجود هادی و رهبر در جامعه حیوانی را به تصویر کشیده و با نشان دادن پرندهای که حقایق را دائماً برای شادفیل «یادآوری کرده و تذکر میدهد»، به نقش وجدان اشاره کند. در حقیقت فیلم ضمن تأکید بر شأن و اهمیت جایگاه رهبر در جنگل و همچنین اشارات مکرری به وجود پیامبران برای انسانها و اخبار و وعدهها در خصوص تولد پیامبر خاتم (ص) به نحوی استعاری میگوید: جامعه حیوانی بدون رهبر دچار گسیختگی و از همپاشیدگی میشود؛ جامعه انسانی به طریق اولی نیز همینطور است. درواقع فیلشاه مبتنی بر نظریه هدایت الهی این ضرورت اجتماعی برای انسانها را در قالب لزوم وجود پیامبران و فرستادگان الهی تبیین کرده و برای کودکان به نمایش میکشد. البته این وجه از موضوع برای مخاطبین کمتر برجسته شده و باید با تأمل بر لایههای پنهان فیلم به آن دست یافت. این موضوع هم خوب است و هم قابل تأمل. خوب به این دلیل که فیلم را از وادی شعارزدگی و توصیه مستقیم دور کرده است و قابل تأمل از این منظر که اثر در از القاء ایده نهایی به مخاطب تا حدودی دور مانده است.
سهگانه روابط حیوان، انسان و خدا:
از حیثی نمادی، فیلشاه از روابط حیوانی آغاز میشود. سپس پیوند با مسائل و روابط انسانی آغاز شده و دیالوگها ناظر به فرهنگ و اجتماع انسانِ قبل از تولد حضرت رسول (ص) است. در مرحله بعد داستان را باید از منظر الهی و آموزههای توحیدی مورد توجه قرار داد. فیلشاه ابتدا تنها پیرامون روابط میان فیلها است و بعد با گرفتار آمدن فیلها به دست شکارچیان، روابط میان انسان و حیوان را به تصویر میکشد. تنها در پایان فیلم با اشاره به واقعه ابابیل و شهر مکه و درنهایت تولد پیامبر اسلام شاهد پیام جدید و افزوده شدن رابطه میان انسان و خدا هستیم. مبتنی بر این روابط، سعی شده است تا فیلمنامه برای مخاطبین مختلف به نحوی جذاب نگارش شود. بهطورکلی ازجمله ضعفهای فیلم عدم تمرکز کافی بر سکانسهای احساسی و کمبود ابعاد تخیلی و فانتزی است که سبب میشود مخاطب اصلی که کودکان هستند و عاطفه و تخیل در آنها بهشدت پررنگ و تأثیرگذار است، با هیچیک از شخصیتهای داستان پیوند عمیق برقرار نکنند. همچنین فیلم فاقد اِلمانهای تکرارشونده و دوستداشتنی در کاراکترهاست که میتواند در بهیادماندنی و محبوب شدن آنها مؤثر باشد.
وحدت ادیان و ترویج اخلاقمداری:
از دیگر نکات، توجه «فیلشاه» پرداختن به آموزههای مسیحی و مسیحیان به شکل مثبت در فیلم است که میتواند در جهت تقریب و وحدت ادیان در جامعه دینی داخل کشور و فضای بینالملل نقش ایفا کند. همچنین ترویج نگاه و زندگی توحیدی و اخلاقی در فیلم از نکات مورد تحسین آن محسوب میشود. شاید بتوان وجود دو کاراکتر پرنده و موش را نیز الهام گرفته از آموزههای مرتبط با نفس اماره و نفس لوامه یا ارتباط الهی برخی حیوانات با خداوند دانست.
برای دین یا به نام دین یا چیزی دیگر؟
یکی از مواردی که در تبلیغات رسانهایِ فیلشاه مکرراً مطرح شده، این است که این فیلم درباره واقعه سپاه ابرهه و ابابیل است؛ اما در این زمینه به نظر میرسد مقاطع منظم و متناسبی در فیلشاه وجود ندارد و حداقل این است که میتوانست بهتر از این باشد. واقع امر این است که اگر قرار بوده تا واقعهای دینی مورد تمرکز و پردازش داستانی پیشرفت داستان فیلم تا جاییکه این مقطع آهسته و با ذکر جزئیات بسیار است، اما به محض نزدیک شدن به واقعه ابابیل ناگهان به سرعت پیش رفته و به واقعه تولد پیامبر ختم میشود. گویی نویسنده قصد پرداخت جدی به واقعه دینی مزبور را نداشته و تلاش میکند آن را در حاشیه فیلم حفظ کند. این موضوع تا حدی پررنگ است که حتی این گمان در ذهن بیننده ایجاد میشود که تنها برای جذب حمایت از فیلم موضوع داستان به واقعهای از تاریخ اسلام پیوند خورده است. به نظر میرسد دیالوگهای پایانی نسبتی فرمی با برخی از دیالوگهای فیلم سینمایی «محمد رسولالله» (صلیالله علیه و آله)، ساخته مجید مجیدی پیدا کرده است.
فیلشاه؛ برای ایران یا جهان؟
یکی از مهمترین وجوه «فیلشاه» ادبیات جهانی حاکم بر آن است. بهطور مثال رنگ و بوی ایرانی ـ اسلامی اثر جز در استفاده از برخی ضربالمثلها و اسامی و سکانسهای آخر فیلم مشاهده نمیشود. به نظر میرسد کارگردان خواسته است فیلم را با زبانی جهانی تولید کند. استفاده از نمادهای انیمیشنی جهانی، بهرهگیری از گفتمان مسیحیت، همچنین به تصویر کشیدن دیالوگهایی ناظر بر صلح و آشتی، پیوستگی و وحدت ادیان میتواند از این منظر مورد توجه باشد.
از تقلید تا تقلید:
علیرغم اینکه در جایجای فیلم، بیننده تقلیدهای مختلفی را در اِلمانها و کاراکترها از انیمیشنهای مطرح هالیوودی احساس میکند، ولی در کل، انیمیشن به لحاظ کیفیت شایسته تقدیر است و شاید بتوان گفت اساساً چنین تقلیدهایی اجتنابناپذیر است. بهطور مثال در فیلم شاهد هستیم که پیامهای اخلاقیای چون گزاره «در این دنیا هیچ چیزِ بیفایدهای وجود ندارد» و «عدم اصالت ظاهر و تفاوت ظاهری با دیگران» و «اهمیت و ارزش روحیه اخلاقی و قبح روحیه منفعتطلبانه»، موضوعاتی است که در انیمیشنهای دیگری چون پاندای کنگفوکار و بسیاری از انیمیشنها و فیلمهای سینمایی کودکان به آنها پرداختهشده است. حتی انتخاب عنوان فیلشاه به سرعت ذهن را به سمت کارتون «شیرشاه» میاندازد و نیز کاراکتر «موش» با شخصیتی حریص و پرخور که یادآور نقش سنجابگونه در «عصر یخبندان» است.
از داوری تا آثار مثبت فرهنگی و اجتماعی «فیلشاه»:
فارغ از همه این موارد، ساخته شدن انیمشینی با کیفیت «فیلشاه» و در حد و قواره انیمیشنهای مطرح جهانی، میتواند در افزایش روحیه خودباوری و اعتماد به نفس ملی تأثیر بسزایی داشته باشد. سالهاست این پیشفرض غلط وجود دارد که ایرانیها توان ساختن انیمیشن قوی ندارند. از سوی دیگر حوزه کودک و نوجوان، حوزه مغفول مانده و البته مهمی در میان محصولات فرهنگی داخلی است که حضور انیمیشنهایی با محتوای داستانی منزه و پیامهای مناسب برای قشر کودک و نوجوان، میتواند گام مهمی در رشد فکری ـ فرهنگی و انتقال مناسب مفاهیم تربیتی به این نسل باشد. ازاینرو بررسی شیوه مواجهه جشنواره فیلم فجر و میزان اقبال و توجه به این انیمیشن میتواند حاکی از نوع حساسیتهای فرهنگی اصحاب رسانه کشور در رابطه با این مقوله مهم فرهنگی باشد. اینکه فیلشاه توانست در حد فیلمهای سینمائی و در زمره 23 فیلم شایسته بخش سودای سیمرغ ارزیابی شود، نشان و خبر خوبی بود، اما متأسفانه نهتنها هیچ سهمی از جوایز و حتی دریافت نامزدی جایزه به آن اختصاص پیدا نکرد بلکه بسا ناگوارتر از آن خبرهای دیگری بود که گواه بر داوری نشدن فیلم داشت. حال سؤال اینجاست که اگر قرار بر داوری نشدن به دلیل سبک انیمیشنی بود، چرا فیلم در سطح سودای سیمرغ وارد شد تا ناآگاهانی بر طبل کیفیت پایین آن به دلیل عدم نامزدیاش در هیچیک از جوایز بکوبند؟ در حالیکه اثری در نوع خود کمنظیر و قابل تحسین به نظر میرسد.
نقاط مثبت:
1- تبیین ضرورت وجود راهبر و هدایتگر در جامعه
2- تبیین رابطه و ترویج وحدت ادیان توحیدی
3- تبیین جهانبینی توحیدی
4- کیفیت قابل قبول در حد استانداردهای جهانی
نقاط قابل تأمل:
1- تقدم روایت جهانی بر روایت ایرانی
2- عدم مشخص بودن نقش سوژه دینی
3- وجود نوعی از تقلید در ساخت کارکترها
/2759/