دینزدایی و سنتستیزی اساس مکتب مدرنیسم
در این عصر، مکتب مدرنیسم با شعار تجددگرایی، با القای این مسئله که باید بهدنبال فرهنگ و تمدن جدید بود، سعی کرد از سنتهای گذشته که بر اساس آموزههای نسبیِ ادیان شکل گرفته بود عبور و عصر جدیدی را با محوریت «انسان، نه خدا»، و «مادیت، نه معنویت» آغاز کند؛ لذا رکن جهانبینی مدرنیسم این است که انسان، سعادت و کامیابی را در آبادسازی دنیای خود و تغییر آن بر وفق خواستههایش بیابد، از این جهت دنیاگرایی (سکولاریزم)، سنتستیزی و یا دینزدایی رکن اصلی این مکتب شناخته شد.
نفوذ اندیشه تجددطلبی بین روحانیون و نواندیشان دینی
در این سده تجددگرایی حتی بین روحانیان کلیسا نفوذ کرد و به این ترتیب بهصورت نهضتی برای ایجاد تغییر و تحول یا نو کردن آراء و عقاید کلامی، دینی و کنار گذاشتن یا دستکم لطمه به برخی از اعتقادات رایج و غالب در آن زمان درآمد، این در حالی بود که پیش از عصر جدید ارتباط دین با سیاست و رابطه خداوند با طبیعت از محورهای مورد بحث در قرون وُسطی شناخته میشد.
تقلیل آموزههای دین به تخیلات ذهنی
همچنین در این عصر دین و سردمداران آن در رأس امور اجتماعی و سیاسی قرار داشتند تا حدی که پاپها پادشاهان را تعیین میکردند، اما در عصر حاضر گویا انسان به این نتیجه رسیده که معرفتهای او واقعگرایی و واقعنمایی ندارند؛ بر همین اساس، «شک» یک ارزش میشود و «یقین» از اعتبار ساقط میشود و دین از واقعیت تبدیل به تخیلات ذهنی و تجربی میشود بهگونهای که مسائلی مانند خدا و قیامت و فرشتگان در نهایت ساخته و پرداخته ذهن و روان انسان و بهتعبیری دیگر، انسانی بهشمار میروند. این دیدگاه باعث شد دین افیون جامعه شناسانده شود. البته استبدادِ گاه و بیگاه کلیسا بهانهای در دستان طرفداران مدرنیسم قرار داد تا از این طریق زمینه را برای دینگریزی مردم و گرایش آنها به تفکرات مدرنیسم فراهم کنند.
چالش حجاب در مدرنیته به بیسامانی خانواده منجر شد
بنابراین فرهنگ غربی بعد از رنسانس و قرون وُسطی دچار دگرگونی در فرهنگ نیز شد و موضوع پوشش را که از مصادیق فرهنگ است نیز دچار این تغییر کرد. اروپایی که تا قبل از رنسانس از لحاظ پوشش، پوششی بسیار کاملتر از پوشش بعضی بانوان امروزی داشتند، بهصورت نرم بهسمت بدحجابی سپس بیحجابی روی آوردند.طرفداران این مکتب و متفکران آن با شعارهای رنگین بهخصوص شعار برابری زن و مرد و حقوق بشر و آزادی برای همه، پای زنان را برای ورود بیضابطه آنان به اجتماع و فعالیتهای اجتماعی باز کردند و این سرآغاز انحراف جامعه اروپایی و شروع راهی بود که انتهایش بیسامانی بنیان خانواده در اروپا بود؛ مثلاً یکی از فعالیتهای نرم مکتب شیطانی مدرنیسم در راستای کشف حجاب آن بود که پس از ورود بیضابطه زنان به عرصه اجتماع که بهتبع زیادهخواهی سرمایهداران شکل گرفت، با القای این نکته که حجاب بههنگام کار در کارخانه بهدلایلی همچون دستوپاگیر بودن و گرمای زیاد، از سرعت کار کارگرها میکاهد، آن حجاب کامل زن اروپایی را به کمترین حد خود رساندند؛ این حرکت بعدها تبدیل به فرهنگی عمومی در جامعه شد.
نمونهای از حجاب زنان اروپا قبل از مدرنیسم
زنانی که تا قبل از آن نهتنها در مراسم مذهبی اعم از دعا و یا رفتن به کلیسا بلکه بهغیر از آن در طول زندگی معمول خود نیز از نقاب، پوشیه و یا بهلفظ امروزی روسری (VEIL) برای پوشاندن موی سر خود استفاده میکردند، در قرن حاضر بهسوی پوششهای نامتعارف روی آوردند تا زمینهای برای استحاله فرهنگی جوامع اروپا شود. همان طور که عنوان شد این چالشها همگی بهدنبال سیاست دینزدایی و کمرنگ کردن معنویت و به حاشیه بردن آموزههای دین توسط سرمایهداران و متفکران طرفدار مکتب مدرنیته بود.
آتاتورک عامل نفوذ جهت استحاله فرهنگی ترکیه
این تفکر شیطانی بهصورت غیر قابل کنترل، طرفدارانی در سطح حکام و حتی روشنفکران دینی جوامع جهان اعم از مسلمان و غیرمسلمان پیدا کرد. آتاتورک که جزو اصلیترین مهرههای مکتب مدرنیسم در جوامع اسلامی شناخته میشود، گامهایی در زمینه گسترش این تفکر و الگوهای آن در کشور خود برداشت. ایجاد یک نظام آموزشی یکپارچه بهجای مدارس مذهبی و برچیدن مقام شیخالاسلامی که تا پیش از آن به امور مذهبی و اوقاف رسیدگی میکرد، دو گام اساسی و بهتعبیر مانگو نویسنده ترکتبار بریتانیایی برابر با یک انقلاب فرهنگی در این راه بود. برچیده شدن مدارس مذهبی که به علما آیات، احادیث و فقه بهزبان عربی یاد میداد و جایگزین کردن آنها با مدارس جدید ترکیزبان بهمنزله پایان دادن به انتقال میراث مذهبی و فرهنگی اسلام بود.
چالش حجاب و ظهور بیبندوباری در عصر آتاتورک
اعطای آزادیهای فردی و اجتماعی به زنان، از جمله مباحث جدی مدنظر مصطفی کمال بود. در نتیجه اقدامات بهاصطلاح اصلاحاتی او بود که معلمان زن در مدارس مختلط مشغول به کار شدند و به مشاغلی چون وکالت، طبابت و خدمات عمومی دست یافتند.دیدگاههای مصطفی کمال درباره حجاب و بهچالش کشیدن مداوم آن در خطابههایش نیز یکی دیگر اقدامات او در مبحث مربوط به زنان بود. او در خلال سفرهای مرحله دومش، در جمع مردم اینهبولو با اشاره به زنانی که روی و چشمان خود را از مردان میپوشاندند، این عادت را نتیجه خودخواهی مردان و وسواس در پاکدامنی قلمداد کرده بود و سرانجام موفق به تصویب قانونی در همین زمینه شد؛ قانونی که اگرچه مدام در سطح جامعه تبلیغ و تشویق میشد، الزام به آن اما ــ نداشتن حجاب ــ تنها در اماکن دولتی اجباری بود. (آتاتورک؛ از انقلاب فرهنگی تا کشف حجاب، فهیمه نظری)
غربگرایان پیشرفت ایران را عبور از سنتهای دینی دانستند
تفکر مدرنیسم حتی در ایرانِ عصر قاجار جا باز کرد، تا جایی که میتوان گفت عصر قاجار، عصر انتقال مکاتب غرب و اندیشههای غیردینی فلسفه غرب داخل ایران بود؛ این تفکر حتی برخی علما را تحت تأثیر قرار داد، از این رو تفکرات مدرنیسم بهسرعت بین نواندیشان و اصلاحطلبان غربگرا و حتی وزیران و حکام قاجار ریشه دواند و همان طور که اشاره شد، یکی از مهمترین دستاوردهای مدرنیته غرب که همان شعار جدایی دین از سیاست و نیز شعار ناکارآمدی دین در پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی بود، بین نخبگان جامعه ریشه دوانید. این غربگرایان همچون طرفداران مدرنیسم چاره درد جامعه را عبور از سنتهای دینی میدانستند.از اواسط دهه 1300 (اواخر پادشاهی قاجاریان) انتقاد به حجاب دستکم در تهران آسانتر شده بود. گروههای فعال جنبش زنان ایران از حجاب انتقاد میکردند، برای مثال «نشریه عالم نسوان» در سال 1310 بحثی دربارهٔ حجاب باز کرد و فراخوانی برای این بحث چاپ کرد. پاسخهای موافق و مخالف داده میشد. در مجموع، زنان از بیحجابی بسیار دفاع کردند و انحطاط اخلاقی جامعه را از سرکوب زنان توسط مردان میدانستند. (سانا ساریان، ص98 تا 100)
چالش حجاب و ظهور بیبندوباری در عصر قاجار و رضاشاه
از دیگر سو مسافرتهای شاه قاجار به اروپا و مشاهداتش از وضعیت پوشش زنان اروپایی در دربار تأثیر بسزایی در تفکر قانون کشف حجاب داشت. بهتدریج موضوع «کشف حجاب» در قالب تجددخواهی به محافل روشنفکری و اشعار شعرا نفوذ کرد و در مطبوعات منعکس شد.این رویه نیز در زمان حکومت رضاشاه (1305ه.ش.) ادامه یافت. مدارس مختلط دختران و پسران در این دوره تأسیس شد با اینکه رضاشاه با کشف حجاب ادعای برابری حقوق زنان با مردان را مطرح میکرد و به آنان بهاصطلاح آزادی میداد، در حالی که زنان کارگر در شرایط مساوی کار با مردان همکارشان از مزد کمتری برخوردار بودند، از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم بودند. (جمعی از مستشرقین، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز. (ترجمه کیفر و کشاورزی، تهران، انتشارات پوشیل، چاپ اول، 1359، ص473)
دیدار رضاشاه با آتاتورک