خبرگزاری فارس سال ۸۸ گفتوگویی با این پیرغلام اهل بیت(ع) داشته است که به مناسبت درگذشت این مداح به بازخوانی آن میپردازیم.
حاج حسین خلج یکی از پیرغلامان کشورمان است که برای همصحبتی با او به محل کسب و کارش یعنی مغازه تعمیرات خیاطی که در خیابان مولوی است، رفتیم. حاج حسین مثل همیشه مشغول تعمیرات خیاطی است. او هر روز صبح بعد از روضهخوانی برای اهل بیت در حسینیه صاحبالزمانیها که روبروی محل کسبش است، به مغازه میآید و دیدار ما هم در همین محل صورت گرفت.
حاج حسین خلج، بزرگ شده پاچنار تهران است. به گفته او، مادرش خانم درسی (جلسهای) بوده و در قدیم، دخترها و پسرهای کوچک را در مکتبش جمع میکرد و به آنها عمّ جز و قرآن یاد میداد و برای خانمها جلسه روضه داشت. پدرش هم معمار بوده و به تعمیرات ساختمان مشغول بوده و خودش هم از قدیم به سراغ تعمیرات خیاطی رفته. البته اول کار رفوگری را داشته و کنار دست عمویش در لباسشویی کار میکرده تا اینکه به سراغ شغل خیاطی آمده و در کنارش هم مداحی اهل بیت میکرده، اما خودش میگوید که هیچ وقت مداحی را به عنوان شغلی برای کسب روزی خانوادهاش به حساب نیاورده بود.
حاج حسین از قدیم، روضه آقای کشفی را به خاطر داشت که در زمان گذشته بسیار معروف بوده و همیشه روضههای او را حفظ میکرده و در مدرسه و هیأت بچهها میخوانده تا اینکه رفته رفته در جلسات بزرگانی همچون سید ادبی پامنبری کرده و هم اکنون نیز جز پیرغلامان شناخته شده است. او به خاطر دارد که در زمان قدیم، مداحان با چهارپایان برای روضهخوانی میرفتند و مثلاً شخصی از مداحان به نام حاج احمد اسبی معروف بوده، چون که با اسب به مجالس روضهخوانی میرفت. هم محلههای او از قدیم حاج اکبر ناظم و حاج شاه حسین بهاری بودند. او به یاد دارد که در آن زمان حاج منصور هم در محلهاش تازه دعاخوانی را شروع کرده و برادران طاهری هم درآن زمان خردسال بودهاند.
مادر حاج حسین خلج، او را به منزل سید ادبی میبرده تا او از مجالس عزاداری این سیدبزرگوار درس بیاموزد. حاج حسین، کنار حسن فرشته نژاد، جواد مهرآوری و مرشد قاسم، تعلیم مداحی دیده است.
مادرم گفت: تا لحظهای که زندهای از امام حسین (ع) دم بزن
مادرش به حاج حسین گفته بود که آرزو دارد تا لحظهای که حاج حسین در دنیا زنده هست، از امام حسین (ع) دم بزند و اگر سراغ هر کاری دیگر رفت، مداحی برای امام حسین را هیچ وقت ترک نکند. او از قدیم میگوید که طیب حاج رضایی و حسین رمضان یخی از سرشناسان جنوب شهر بودند که سینهزنی مجالس آنها را حاج حسین خلج میخوانده و برای روضهخوانی او جمعیت زیادی جمع میشده است و در این مجالس سنگ زن، سنج زن و قرهنی بوده که دو دسته سینهزن پشت سر این هیأتها بودهاند. «این جلسات هم در پاچنار و در هیأت محبانالزهرا به نام حاج مصطفی دادکان بود که آن را اداره میکردم و بعد از آن در هیأتهای محلی که همین حسینیه صاحب الزمانیهاست، روضهخوانی میکرده است.»او میگوید: «در قدیم که چند روز بازار تعطیل میشد برای روضهخوانی و ارسال کمکهای مردمی به جبهه میرفتم، اما بیشتر در هیأتهای قنات آبادیها، صاحبالزمانیها و پیر عطا روضهخوانی میکردم و پاتوق امروز روضهخوانیام هم در هیأتهای اصحابالقائم، انصارالقائم و صاحبالزمانیهاست.»
حاج حسین ادامه میدهد: «یادم میآید که در بازار قدیم مرشد اسماعیل، حاج اکبر ناظم، حاج محمدعلی اسلامی میخواندند.»
نامت چو میبرم به خدا بند بند من/گویند با زبان دلم یکصدا حسین
«فرزندانم هیأتی هستند، اما چون وضع خواندن در مجالس فرق کرده، مداح نشدند. چرا که امروز اکثرا برای مادیات مداحی میکنند، اما در قدیم مداحان تنها برای نوکری امام حسین میخواندند.» در همین حال، شعری به ذهنش میآید و میگوید: بی حسین بن علی احساس پیری میکنم نی که پیری، بلکه احساس حقیری میکنماو معتقد است که مداح نباید دروغ بگوید و نباید اسم ائمه را سبک بیان کند. حاج حسین شعرهای دیگری در این حال و هوا میخواند و گریه میکند: «نامت چو میبرم به خدا بند بند من گویند با زبان دلم یکصدا حسین» او باز هم از شیوه درست مداحی میگوید که در مداحی امروز یادمان میرود اسم چه کسانی را ببریم.
نباید به مردم دروغ گفته و اسم ائمه را سبک به زبان بیاوریم. حاج حسین میگوید: «مقتلخوانی مداحان نیز باید دقیق و درست باشد و نباید وقایع را غیرواقعی بیان کرد. باید سعی کنیم که مردم از خواندنمان راضی باشند، اما بلاتشبیه بعضیها خدا را هم در روزیرسانی خود سرگردان کردهاند.»
بهترین خاطرههایم در مجالس قدیم شکل گرفت
او از حال و هوای مجالس قدیم میگوید و با خاطرات خوش، آنها را یاد میکند. بهترین خاطره خود را زمانی که در حسینیه قائمیه و در مجلس امام حسن (ع) شعر بداهه گفته است، میداند که در آن مجلس در وقت ناهار رو به بزرگان کرده و گفته: «به زهر گفت اگر چه از آتش تو دلخونم، ولی ای زهر ز تو ممنونم» دیدم یکی از ته مجلس داد زد و گفت: «ولی ای زهر ز تو ممنونم» مثل پدرش گفت، فزت و رب الکعبه و از طرف دیگر مجلس صدا آمد که «ولی ای زهر ز تو ممنونم»، در همان جا من در حالی که بشقاب به دستم داشتم گفتم: «تو عجب کار مسیحا کردی عقده از کار دلم واکردی» اینها غربت امام حسن (ع) را نشان میدهد و این بهترین خاطره در ذهن من است.او باز از خاطرات خوب دیگر یاد میکند که وقتی مکه رفته است و سنگ به شیطان زده، پرچم به دست نوحه سر داده و همه تکرار کردهاند. او میگوید: «همین که شعر بگویی و مردم تکرار کنند و همه باهم برای امام حسین (ع) گریه کنند، خود از بهترین خاطرات خوب و به یاد ماندنی است.»
در ادامه میتوانید صوتی از مداحی این پیرغلام اهل بیت(ع) را که به صورت همخوانی با حسن رشیدی خوانده است، بشنوید: