صبح دیروز در جریان نشست خبری شهردار مشهدمقدس، خبرنگاران از عدم پاسخگویی معاون فرهنگی شهردار گلایه میکنند؛ شهردار پس از اینکه یک خبرنگار با معاون فرهنگی تماس میگیرد و وی پاسخگو نیست؛ خود مبادرت به تماس میکند و وقتی علت عدم پاسخگویی معاون فرهنگی به خبرنگاران را جویا میشود وی لفظی ناشایست را خطاب به خبرنگاران بهکار میبرد.
اتفاقی که در نشست خبری شهردار مشهدمقدس و توهین صورت گرفته از سوی معاون فرهنگی شهردار به خبرنگاران رخ داد از هر زاویهای نگریسته شود قطعا قابل پذیرش نیست و همین موضوع باعث استعفای وی شد.
پوزش معاون فرهنگی شهردار مشهد
مهدی زارعی، معاون شهردار و رئیس سازمان اجتماعی و فرهنگی شهرداری مشهد در واکنش به حاشیه نشست خبری دیروز شهردار مشهد، ضمن عذرخواهی از خبرنگاران بیانیهای منتشر کرد:گاهی تقدیر برآدمی چندان سخت می گیرد که عنان از کف او رها میشود و آنچه در دل نیست بر زبان میآید و موجب شرمساری میگردد. میدانم دوستان و عزیزان خبرنگارمان رنجیده خاطرند از سهوی که روی داده است . قصدم نه تطهیر رفتار نکوهیدهام، که بیان بهانهایست که سرنوشت به شیوه آزمون بر رفتار من نوشت؛ فرزند کوچکم را در بند بیماری فکند و مرا عاجز از همیاری و درمان وی وا نهاد تا رنج پدری و اندوه ناتوانی برمن غالب شود و آن پیش آید که نباید...
لذا بدین وسیله از خبرنگاران، شهردار محترم و همه دوستان خدمتگزار در جامعه مطبوعات کشور که هماره دل در گرو نشر آگاهی و توسعه وطن دارند پوزش میطلبم که آدمی محل خسران است و اشتباه. صمیمانهترین عذر مرا بپذیرید و مرا عفو نمایید.
واکاوی توهین به خبرنگاران
مسئله توهین به خبرنگاران در کشور ما دیرپاست و این نخستین باری نیست که این اتفاق صورت میگیرد؛ اما به راستی چرا این رخداد بارها و بارها تکرار میشود و واکنش مناسبی در قبال این توهینها صورت نمیگیرد؟ پرسش دوم این است که اگر پیشفرض معاون فرهنگی شهردار مشهد نسبت به خبرنگاران واقعا همان است که در لفظ توهین آمیز خود از آن یاد کرده آیا در سایر امور فرهنگی نیز با همین رویه برخورد صورت میگیرد؟در باب سوال نخست باید به مسئله دیرینه «فقدان تشکل و صنفمداری» در میان خبرنگاران اشاره کرد؛ خبرنگاران از دیرباز علاقهای به تشکل نداشتهاند و این مسئله در مشهد به صورت مضاعف در سالهای اخیر دیده شده است.
متاسفانه تشکلهای مرتبط با خبرنگاران سازوکار دقیقی نداشته و هیچگاه خبرنگاران نتوانستهاند در مواقع لازم پشت و پناه محکمی مانند خانه مطبوعات را پشت خود احساس کنند. سایر تشکلها نیز در مشهد که مرتبط با خبرنگاران باشند در این شهر اساس و پایه محکمی نداشتهاند و این گونه است که وقتی توهینی به آنها صورت میگیرد نمیتوانند روی تشکلها برای پیگیری حساب کنند و به همین راحتی در بسیاری از موارد از کنار توهین صورت گرفته میگذرند.
از سوی دیگر امروز بسیاری از خبرنگاران با آب و تاب و با ولع تمام این رخداد را برای یکدیگر تعریف میکردند اما گویا تمام دغدغه آنها در همین مسئله خلاصه نمیشد و گویا بنا نبود اتفاقی سازمانی در قبال این واقعه رخ دهد.
اگر از سطح تحلیل جایگاه خبرنگاران در این موضوع گذر کنیم؛ به موضع معاون فرهنگی شهردار مشهد در این ماجرا میرسیم؛ شاید بتوان نوع برخورد وی با خبرنگاران را مبنای برخورد وی با مسائل کلان فرهنگی شهر نیز دانست.
در وهله نخست، وی خود را ملزم به پاسخگویی به خبرنگاران نمیداند و معتقد است حتی فرصت ندارد به همسر خود پاسخ دهد اما همین مدیر با نخستین تماس شهردار مشهد که مدیر بالادست وی است خود را ملزم به پاسخگویی میداند و این مهم بیانگر این است که معاون شهردار لزوما دارای یک تفکر سلسله مراتبی است و پاسخگویی وی احتمالا به موارد درون سازمانی محدود میشود.
نکته دوم نحوه پاسخگویی وی به شخص شهردار است؛ براساس آنچه در فایل صوتی این مکالمه آمده؛ وی حتی در برخورد با شهردار نیز برخوردی مطالبهگرانه دارد و گویا خیلی مایل نیست که حتی به شخص شهردار نیز پاسخگو باشد و از سر ضرورت است که تماس تلفن شهردار را نیز میدهد!
سوال این است که اگر معاون فرهنگی شهردار مشهد به راحتی از موضوع عدم پاسخگویی به خبرنگاران گذار میکند و علاوه بر آن توهینی را نیز نصیب آنها میکند آیا نمیتوان این گونه تصور کرد که وی در قبال بسیاری از کاستیهای فرهنگی شهر نیز همین برخورد را دارد؟ برای مثال وقتی از وی در مورد وضعیت اسفانگیز فرهنگسراهای شهر مشهد و نوع کارایی آنها سوال پرسیده میشود احتمالا پاسخ مشابهی را حواله فرهنگسراها نیز خواهد کرد.
در مجموع بنظر میرسد مدارا و گفتوگو، به عنوان حلقه مفقوده در اتفاق اخیر باید برجسته شود؛ مدیر فرهنگی شهر تمایل ندارد با خبرنگاران گفتوگو کند و پاسخگو باشد و صرفا به مدیران بالادستش پاسخگو است؛ امیدواریم که مشت نمونه خروار نباشد و این اتفاق را در مورد سایر مدیران فرهنگی و اجرایی شهر شاهد نباشیم.