از محاصره نظامی تا طرح دعوی
بهمحض جلوس مصدق بر کرسی نخستوزیری در اردیبهشت1330، اقدامات انگلیس برای زمینزدن دولت او و نهضت مردم ایران در ملیکردن صنعت نفت آغاز شد. علاوهبر واهمه انگلیس از بهخطرافتادن منافعش در ایران، دلیل دیگری که آنها را در اعمال تحریم علیه مصدق جسور میکرد، احتراز از تبدیل ایران به الگوی مقاومت دربرابر امپریالیسم بریتانیایی در حوزه نفوذ این کشور، مثلا در ونزوئلا، عربستان یا دیگر کشورها بود.یکی از نخستین اقدامات انگلیس علیه دولت ملیگرای مصدق، طرح دعوی این کشور در دیوان لاهه و شورای امنیت سازمان ملل علیه دولت ایران بود. محور اصلی این شکایتها آن بود که انگلیسیها با استناد به قرارداد سال 1933 (این قرارداد انحصار نفت ایران را تا سال 1993 دراختیار انگلیس قرار میداد)، اقدام ایران در خلع ید از این کشور را نادرست میدانستند. استدلال مصدق دربرابر این اعتراض آن بود که بهموجب ملیشدن صنعت نفت، انگلیسیها هیچ حقی از نفت ایران ندارند. شورای امنیت نیز درنهایت با طرح این استدلال که مناقشه مدنظر میان شرکت نفت ایران بهعنوان یک شرکت خصوصی و دولت انگلیس است، دعوی انگلیسیها را بلاوجه عنوان کرد. دولت انگلیس در پی شکست خود در بردن شکایت از ایران به دادگاه لاهه و شورای امنیت سازمان ملل، ایران را ازطریق انتقال کشتیهای جنگی خود به خلیجفارس و دریای عمان محاصره نظامی کرد.
بلوکه اموال ایران در انگلیس
انگلیس در مرحله بعدی، به تحریم نفت ایران روی آورد. این تحریمها مشخصا ناظر بر خریدوفروش نفت با ایران بود. انگلیسیها آن زمان بهدلیل سلطه بر منطقه خلیجفارس و تنگه هرمز، از جابهجایی نفت ایران خودداری میکردند. به عنوان مثال، کشتی ایتالیایی که سعی کرد نفت ایران را منتقل کند، با توقیف ناوگان دریایی انگلیس روبهرو شد. افزونبراین، انگلیسیها تمامی داراییهای دولت ایران در خاک خود را بلوکه کردند. بااینحال، مسألهای که موجب شد فشار بر دولت مصدق حالتی خردکننده بهخود بگیرد، همراهی آمریکا و ژاپن با انگلیس بود.نامه مصدق به آیزنهاور برای دریافت کمک
دراینمیان، نکته مهم موضع کجدارومریزی است که آمریکاییها دربرابر رابطه ایران و انگلیس پیش از واقعه 30تیر داشتند. پیش از تاریخ مزبور، آمریکاییها بسیار تلاش کردند خود را بهعنوان میانجی مصلح، در مناقشه نفتی جا بزنند؛ اما پس از 30تیر و قدرتگیری بیشتر مصدق، بابت ترس از نفوذ کمونیسم در ایران یکصدا با انگلیس فشارها و تحریمهای علیه ایران را تشدید کردند. با وجود این رویکرد، مصدق در خرداد1332، یعنی به فاصله دو ماه تا وقوع کودتا، در نامهای خطاب به آیزنهاور، رییسجمهوری آمریکا، خواهان دریافت کمک مالی از این کشور شد؛ اما آیزنهاور پس از چند هفته تعلل، در پاسخی سرد ارسال هرگونه کمک به دولت مصدق را بهبهانه همگامی با دولت انگلیس رد کرد. پاسخ سرد آیزنهاور در حالی بود که آمریکا خود را درظاهر حامی ایران نشان میداد.شوروی دیگر تحریمکننده مصدق
درکنار انگلیس و آمریکا و ژاپن، دیگر کشوری که به تحریم دولت مصدق روی آورد، کمونیسم شوروی بود. تحلیل و فرض نظام سیاسی در شوروی بر این بود که درصورت زمینخوردن دولت مصدق، ایران به حوزه سوسیالیسم تبدیل خواهد شد. البته،این تحلیل برمبنای حقیقتی تاریخی نیز بود؛ به این معنا که پس از خروج رضاخان از ایران در شهریور1320 که به بازشدن فضای سیاسی در کشور انجامید، حزب توده توانست اندکی پس از اوان شکلگیریاش در مهر همان سال، صدهزار نفر از مردم را جذب خود کند. ناگفته نماند حزب توده پس از شکلگیری، بهواسطه دو عامل یکی قانون منع فعالیت احزاب کمونیستی (قانونی که در دوره رضاخان وضع شد) و دیگری اقبال قاطبه مردم به مذهب، از افشای مرام اصلی خود، یعنی مرام کمونیستی و وابستگی به مسکو، پرهیز کرد.گفتنی است مصدق و نیروهای ملیگرا بهواسطه گرایش ذاتیشان در همکاری با غرب، رفتار چندان دوستانهای با عناصر وابسته به شوروی در ایران نداشتند. همین مسأله عناد کرملین با مصدق و همکارانش را تشدید کرد. برهمیناساس، حزب توده که رسما حزب نفوذی شوروی در ایران بهحساب میآمد، از همان ابتدا، بهویژه از یک سال قبل از کودتا، به دستاندازی و اعمال شانتاژ علیه امورات دولت و شخص مصدق مبادرت ورزید. تحلیلگران بر این باورند یکی از دلایل شکاف میان مذهبیها و مصدق، ترس مذهبیها از شبح نفوذ کمونیسم در ایران بوده است.
طرح مصدق برای دورزدن تحریمها
مصدق برای دورزدن تحریمهای انگلیس و همراهانش، به اقداماتی دست زد که بعضا موفق از آب درآمد. انجام مبادلات پایاپای با برخی کشورها، بهویژه با کشورهای همسایه، انتشار اوراق قرضه برای کنترل نقدینگی که ازقضا با استقبال مردم مواجه شد و جلوگیری از واردات کالاهای لوکس، ازجمله اقدامات مصدق برای کاهش هزینههای دولت بهمنظور تابآوری دربرابر فشارهای تحریمی بود. دراینمیان، البته برخی سیاستهای دولت نظیر جلوگیری از ورود کالاهای لوکس، اعتراض و خشم طبقات سرمایهدار علیه مصدق را بههمراه داشت. بااینحال، طبقات متوسط و پایین همچنان هوادار مصدق باقی ماندند. این هواداری البته بهمرورزمان معنا و اعتبار خود را از دست داد. یکی از دلایل عمده سردشدن مردم به مصدق، طولانیشدن مناقشه نفتی و استمرار معضلات اقتصادی بود. اگرچه بروز شکاف در جبهه نهضت ملی، خاصه میان مصدق و آیتالله کاشانی، دیگر دلیل مهم در ظهور بیطرفی و بیتفاوتی دربرابر اتفاقات سیاسی جاری در میان مردم بود؛ مسألهای که خیابانها را در روز کودتا، از حضور تودههای اجتماع محروم کرد.امروز، دیروز نیست
پس از گذشت دهها سال از کودتا در ایران، امروز باردیگر جبهه غرب دندانهایش را برای تحریم علیه ایران تیز کرده است. البته بهدلایل مختلف، دیگر آن فشارهای فزاینده علیه کشورمان تکرار نخواهد شد. شدت تحریمها در دوران حکومت دولت مصدق بهواسطه محرومیت ایران از فروش حتی یک قطره نفت، بسیار بیشتر از حالا بود. این در حالی است که امروز ایران بهواسطه برهمخوردن نظام سخت دوقطبی و حاکمیت چندجانبهگرایی در جهان، از توان بیشتری برای پیداکردن بازارهای هدف بهمنظور فروش نفت یا سایر کالاهای خود برخوردار شده است. افزونبراین در دوران دولت مصدق، با وجود آنکه کمتر از 15درصد درآمدهای جاری کشور از قِبَل نفت بود، کشور منبع جایگزین قابلی برای پوشش کسری بودجه خود نداشت. این در حالی است که نظام جمهوری اسلامی امروز بهواسطه پیشرفت نسبی در حوزههای مختلف، مثلاً در حوزه گاز و پتروشیمی، از توانمندی مناسبی برای شکستن دیوارهای تحریم برخوردار است. همچنین، اگر بخواهیم شدت تحریمها را در دو بازه زمانی دولت مصدق و دوران حاکمیت نظام جمهوری اسلامی باهم مقایسه کنیم، خواهیم دید تحریمها در آن ایام از دامنه هدف کمتری برخوردار بود؛ چراکه جبهه غرب با کل سیستم سیاسی آن زمان که پادشاهی بود، اختلاف موضع چندانی نداشت و هدفش از اعمال فشارها، صرفا مستأصلکردن مصدق و دولت تحتامر او بود. این در حالی است که یکی از عمده دلایل آمریکاییها از اعمال تحریم علیه کشورمان در طول 40 سال گذشته، تهییج جامعه به شورشهای کور و درنتیجه براندازی یا بهتعبیر خودشان «تغییر رژیم» بوده است.منبع : صبح نو