ارتباط معنوی
انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید مهدی زینالدین 19 سال بیشتر نداشت. رفتار و سکناتش نشانی از یک مرد خودساخته و پخته داشت و او خیلی زود این نکته را به همه ثابت کرد. سربازان امام در مسیر مبارزه و قیام مسیر مردانگی را خیلی زود یاد میگرفتند. آنها با هر سختی قد میکشیدند و بزرگ میشدند تا در آینده کارهای بزرگ انجام دهند. سرنوشت دفاع مقدس را هم همین جوانان تعیین کردند. نیروهای جوانی که با نشان دادن تواناییشان به فرماندهی رسیدند و جنگ را مدیریت کردند.شهید زینالدین با 22 سال سن از جوانترین فرماندهان لشکرهای دفاع مقدس بود. زمانی که میخواستند او را به عنوان فرمانده لشکر انتخاب کنند، قبول نمیکرد و میگفت مسئولیت سنگینی است و من جواب بچههای مردم را چطور میخواهم بدهم. گاهی اوقات تعداد نفرات لشکر به 50 هزار نفر میرسید و شهید زینالدین احساس مسئولیت زیادی بابت فرمانده لشکر شدن میکرد. او نهایت تلاشش را میکرد تا با سربلندی از عهده این مسئولیت سنگین برآید و به اذعان نیروهای لشکر علیبنابیطالب (ع) فرماندهشان به بهترین شکل لشکر و نیروهایش را مدیریت کرد. در کنار این بزرگوار صدها انسان ساخته شدند، زیرا رفتار و صحبتهایش در عمق جان نیروهای رزمنده مینشست. بارها پس از سخنرانی، او را در آغوش خویش میکشیدند و بر بالای دستهایشان بلند میکردند.
شهید زینالدین جبهه را مکانی مقدس برای نزدیک شدن به خدا میدانست. این فرمانده همانند دیگران بود فقط سعی میکرد با غلبه بر نفس به خدا نزدیکتر شود. به همین خاطر او جهاد اکبر را مبارزه با نفس میدانست و همواره نیروهایش را به تزکیه نفس دعوت میکرد. او داشتن وضو را مثل سپری میدانست که به انسان جهت دوری از گناه کمک میکند. شهید زینالدین خواندن نماز اول وقت و قرآن را از راههای دیگر جهت سالم زیستن و تقرب الهی میدانست. خودش تا جایی که در توان داشت این موارد را رعایت میکرد و میخواست انسانی مفید برای جبهه و جامعه باشد. او میدانست که به عنوان فرمانده نگاه بسیاری از نیروها به اوست و باید بیشتر از همه مراقب گفتار و رفتارش باشد. حاج مهدی در برابر خواست و تقدیر الهی تسلیم بود و تبعیت از دستورات خدا را سرلوحه کارهایش قرار داده بود.
در کنار این موارد، یک نکته بسیار مهم از مهدی زینالدین یک فرمانده شاخص بین نیروها ساخته بود. او با علاقه خاصی به بسیجیها توجه میکرد. برای رسیدگی به وضعیت نیروها و مطلع شدن از احوال رزمندگان خود به واحدها، یگانها و مقرهای لشکر سرکشی و به مشکلات آنان رسیدگی میکرد. همواره به برادران سفارش میکرد برای رزمندگان احترام قائل شوند و همیشه خودشان را نسبت به آنها بدهکار بدانند و یقین داشته باشند که آنها حق بزرگی بر گردن ما دارند.
سردار شب زندهدار
شهید زینالدین یکی از فرماندهان محبوب جبههها به شمار میرفت. نیروها با نگاه به سبک زندگی فرماندهشان و با الگوگیری از او به دنبال ساختن خودشان بودند. حاج مهدی قبل از آنکه لشکر را بسازد، خود را ساخته بود و رزمندگان این را به خوبی در رفتار فرمانده میدیدند. نیروها به خاطر نماز شبهایی که شهید زینالدین میخواند به او سردار شبزندهدار میگفتند. گفته میشود 70درصد نیروهای پاسدار و بسیجی آن لشکر، با دیدن نیایشهای شبانه فرماندهشان نماز شب میخواندند.سردار شهید مدافع حرم، حمید تقویفر سالها در جبهه در کنار شهید زینالدین حضور و معنویتی که در روح حاج مهدی جاری بود را به خاطر داشت. شهید تقویفر در گفتوگویی که چند ماه قبل از شهادتش با روزنامه «جوان» داشت، درباره شهید زینالدین چنین گفت: «مهمترین ویژگی مهدی زینالدین شناختش از دین و مذهب بود. یک فرد مکتبی به معنای واقعی کلمه بود. شاید بعضی از دوستان مذهبیتر از ایشان بودند ولی شهید زینالدین با شناخت، مسیرش را انتخاب کرده بود. از دین شناخت داشت و اطلاع خوب و کاملی از مسائل دینی داشت. به علاوه با توجه به وضعیت خانوادهاش و فضایی که در آن رشد کرده بود از آگاهی سیاسی خوبی برخوردار بود. نسبت به خیلی از بچههای سپاه در آن زمان اطلاع و شناخت بیشتری نسبت به اتفاقات و حوادث پیرامونش داشت. انسان با بصیرت و آگاهی بود و این امتیازشان نسبت به خیلیهای دیگر است. او در آن شرایط زمانی فرد آگاهی هم به لحاظ مسائل دینی و هم به لحاظ مسائل سیاسی بود. انجام اعمال دین را اصولی و با شناخت انجام میداد.» شهید تقویفر اولین بار در جبهه سوسنگرد، حاج مهدی را دیده بود و حرفهای زیادی از او به خاطر داشت، اما دست تقدیر اجازه نداد تا این شهید بزرگوار تمام گفتنیهایش را بگوید.
حضور در خط مقدم
از دیگر نکات مدیریتی در فرماندهی شهید زینالدین ایثارگریاش در حق نیروهایش بود. او به هیچ عنوان خود را بالاتر از نیروهایش نمیدید و پا به پای آنها در خط مقدم مبارزه میکرد. شهید زینالدین خود را مسئولی نمیدید که کارش باید امر و نهی و دستور دادن باشد بلکه بین خود و نیروهایش فرقی نمیگذاشت و میگفت هر سختی که رزمندگان لشکر میکشند را من هم باید بکشم.او گاهی جلوتر از همه میجنگید و ترسی از جانبازی و شهادت نداشت. یعقوب بلوکی از رزمندگان لشکر 17 علیبن ابیطالب (ع) درباره این ویژگی شهید زینالدین میگوید: «علم نظامی میگوید فرماندهان لشکرها باید 10 کیلومتر عقبتر از یگانها حرکت کنند تا ستاد فرماندهی دستور پیشروی بدهد، اما در دفاع مقدس به این شکل نبود. شهید زینالدین شب عملیات والفجر4 برای ما سخنرانی کرد و ما فکر میکردیم روز عملیات میخواهد به عقب برگردد، ولی دیدیم روز عملیات جلوتر از همه حرکت میکند. ما به ارتفاعات کلهقندی رسیدیم و دیدم رگبار به آقامهدی میزند. معاون گردان، ایشان را به اسمش قسم داد که اگر برنگردی و عقب نروی همین الان جبهه را ول میکنم و میروم. ایشان را با یک نفربر به عقب برگرداندیم. دوباره خبر آمد از یک محور دیگر به خط زده است. وقتی یک بسیجی با جان و دل عمل میکند از این طرف میبیند یک فرمانده لشکر اینطور جلوتر از همه حرکت میکند. فرمانده لشکرهای ما لب خط میجنگیدند و بسیجی وقتی اینها را میدید با جان و دل جلو میرفت.»
جانباز مهدی صفائیان نیز از نیروهای شهید زینالدین بود و پای کار بودن و فداکاری فرماندهاش را اینگونه بیان میکند: «آقا مهدی، چون خودش جوان بود احساسات جوانان را به خوبی درک میکرد. مثل برادر به هم نزدیک بودیم. گاهی برای عملیاتی ایشان مستقیم تمام معبرها را کنترل میکرد. گاهی مسافت زیادی را سینهخیز میرفت و سرکشیهایش را انجام میداد. کدام فرمانده در کجای دنیا چنین کارهایی برای نیروهایش میکند؟ در بیشتر عملیاتهایی که لشکر 17 انجام میداد ایشان و شهید باقری مستقیم وارد میشدند و ریز کار بچههای اطلاعات عملیات را نظارت میکردند و نظر فنی میدادند.»
شوخطبعی فرمانده
فرماندهای صبور و خوش برخورد بود که همه نیروها را یکسان نگاه میکرد و برایش، یک نیروی رزمنده و فرمانده فرقی نداشت. نیروها تعریف میکردند هیچ گاه ندیدند شهید زینالدین نیرویی را طرد کند. جاذبه عجیبی داشت و در ساختن افراد، استعدادی خارقالعاده. اگر میدید کسی در مسئولیت خودش از لحاظ مدیریت ضعیف است، طردش نمیکرد؛ او را از آن مسئولیت بر میداشت میآورد پیش خودش در فرماندهی. آن وقت هر جا میرفت، او را هم با خودش میبرد و به این شکل روحیه مسئولیتپذیری و حسن انجام وظیفه را عملاً به او میآموخت و بعد دوباره از او در جایی دیگر استفاده میکرد. با همین روحیه کریمانه بود که به هر دلی راهی میگشود.شهید زینالدین با تمام جدیتی که در کار داشت، در مواقعی که از کار خبری نبود بسیار شوخ و اهل بگو و بخند بود. البته شوخیهایش حد و مرزی داشت و احترام طرف مقابل را هم همیشه نگه میداشت. هیچگاه با شوخیهایش شخصیت کسی را زیر سؤال نبرد و بیشتر در حد تغییر روحیه و فضا بود. شهید زینالدین خیلی حسابشده شوخی میکرد و مواظب بود تا موجب رنجش کسی نشود.
شهید زینالدین فرمانده بود ولی هیچگاه شیفته جایگاهش نشد. در طول دوران فرماندهیاش در سادگی تمام خدمت کرد و فریفته دنیا نشد. هیچوقت ماشین و راننده شخصی نخواست. بارها در خلال صحبت با نیروهایش تأکید میکرد همه در مقابل بیتالمال مسئول هستیم.
مهدی زینالدین عاشق جبهه و نیروهایش بود. رزمندگان لشکر علیبن ابیطالب (ع) هنوز با عشق و علاقه خاصی از فرماندهشان حرف میزنند. آنها روز شهادت حاج مهدی را به خاطر دارند که انگار غمهای عالم در دلشان نشست. بسیاری از نیروها گویا پدر یا برادرشان را از دست داده بودند. شهید زینالدین در روح زمانه جاری است و در هر تاریخی میتوان از او بندگی کردن، سادهزیستی و رعایت بیتالمال را آموخت. حاج مهدی از دنیا خوب بودن و پاک ماندن را میخواست. او به آنچه میخواست رسید و الگویی باارزش را برای آیندگان به یادگار گذاشت.