آغاز ماجرا
ماجرا از درسهای اخیر دکتر سروش، تحتعنوان «دین و قدرت» آغاز شد که طبق معمول، جنجالهای زیادی برانگیخت و از جمله، به احیای خاطرات دهه ۶۰ و طرح مجدّدِ افکار مطهری در برابر شریعتی انجامید. سروش در خلال درسگفتارهای مزبور، دوباره به انتشار یادداشتهای شهیدمطهری در نقد آثار علی شریعتی (در سال ۶۲) تاخت و در یک خطای آشکار، نویسنده کتاب «شهیدمطهری افشاگر توطئه...»، یعنی استاد ابوالحسنی (منذر) را با دکتر رسول جعفریان اشتباه گرفت (و به اصطلاح، رشت و مازندران را یکی کرد!)، این خطای بارزی بود که نام این کتاب جریانساز را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت. کتابی که بزرگترین هنرش، جداسازی خط اسلام فقاهتی و اجتهادی از پروتستانتیسم دینی و اسلام روشنفکری بود که به مرزبندی این دو نوع نگاه، کمک شایانی کرد، اما آنچه اهل فن را به شگفتی واداشت، این بود که جناب سروش در حالی نویسنده را به اشتباه گرفت که خود وی در اواسط دهه ۶۰ و در خطابهای آتشین، حملات تندی به همین اثر (شهیدمطهری افشاگر...) انجام داد و در آنجا از طرح هرگونه اتهامی به نگارنده کتاب، از قبیل «مهرورزی با نگرشهای فاشیستی»، «نان به نرخ روز خوری» یا «شهرتطلبی» و «تاریخپرستی» و «حسادتورزی» دریغ نورزید.به هر روی، سروش در مقام مخالفت برآمد و انتشار یادداشتهای خصوصی مطهری را بدان تشبیه کرد که یک انسان را با لباسهای زیر بگیرند و به سطح خیابان بیاورند! و افزود: آن روزها جعفریان در دام نااهلان افتاده بود و وقتی من اعتراض کردم، در پاسخ من نوشت که اگر شما ذرهای تاریخ خوانده بودی، به انتشار یادداشتها ایراد نمیگرفتی!
این سخن، دکتر جعفریان را بر آن داشت تا در مصاحبه با روزنامه اعتماد (۹ /۴ /۱۳۹۹) به سخن دکتر سروش واکنش نشان داده و از آن با عنوان «اشتباه عجیب» یاد نماید. جعفریان گفت: نویسنده کتاب شهیدمطهری... مرحوم آقای ابوالحسنی است و همو یادداشتهای مرحوم مطهری را در نقد اسلامشناسی شریعتی منتشر کرد. «بنده منتقد شریعتی بودم، دیدگاههای وی را درباره صفویه نقد میکردم و در دهه ۶۰ دلبستگی به آقای مطهری داشتم، اما از همان اولین سالها با کارهای آقای ابوالحسنی درباره آقای مطهری و بعد هم شریعتی، موافقتی نداشتم و هیچگاه خط و ربط آقای ابوالحسنی را در سبک تاریخنویسی و بسیاری از دیدگاههای تاریخیاش قبول نداشتم.»
چنانچه میبینید از ظاهر این کلام (حداقل از کلیت آن) برداشت میشود که یعنی اعتراض سروش ربطی به من ندارد و من در این زمینه (انتشار یادداشتهای خصوصی شهیدمطهری) موضع مخالفی در برابر سروش ابراز نکردم و نیز چنین مینماید که این اعتراض (اگر با تاریخ آشنا بود...) اصلاً از گوینده (جعفریان) صادر نشده است! به علاوه کلاً نوع رویکرد مرحوم ابوالحسنی نسبت به مواجهه مطهری با شریعتی را قبول نداشتم و معلوم نیست چرا جناب سروش چنین اشتباهی کرده است؟ این مصاحبه اما، واکنش مجدد دکتر سروش را در پی داشت که هر چند در این زمینه، جعفریان را با نویسنده کتاب افشاگری همسنگ نمیپندارم، ولی از یاد نمیبرم که جعفریان «شریعتی ستیز» بود و در برابر اشکال من، دفاع سختی از انتشار یادداشتها کرد و در جواب من نوشت: اگر تو ذرهای تاریخ خوانده بودی، ایراد نمیگرفتی! سروش ضمناً از اینکه آقای جعفریان اشکال آن روز خود را در مصاحبه اخیرش نیاورده است، اظهار تأسف کرد. این پاسخ، آخرین حلقه از بحث آن دو بود و بیجواب ماند.
اما در همین گیر و دار، یک اتفاق جالب هم رخ داد. دقیقاً در همان روزها جلد دوم یادداشتها و حواشی شهیدمطهری بر آثار دکتر شریعتی از سوی انتشارات صدرا راهی بازار شد که بحث را داغتر کرد! همین نکته میتواند بر جذابیت یادداشت پیش رو نیز بیفزاید.
تأملاتی در سخنان سروش و جعفریان
اظهارات سروش و جعفریان، حس کنجکاوی ما را تقویت کرد و موجب شد به گذشته بازگردیم و ضمن بررسی چند و، چون مسئله، حاصل آن را بدین شرح بیان داریم: ۱- در اشتباه گرفتن نام نویسنده تردیدی نیست و در این زمینه حق با آقای جعفریان است و چه زیبا بود اگر جناب سروش، این خطا را به صراحت میپذیرفت و صادقانه با خوانندگان در میان میگذاشت. بگذریم از اینکه اساساً خود دکتر سروش بود که پروژه عبور از شریعتی را به طور جدی مطرح کرد.۲- جناب جعفریان، غیر از کتاب «جریانها و سازمانها...» که در آن به نقد شریعتی پرداخته، دو کتاب دیگر در نقد دکتر نوشته که یکی از آنها «ارزیابی مناسبات فکری آیتالله شهیدمطهری و دکتر علیشریعتی» و دیگری «شریعتی و روحانیت» است. اولی مربوط به اواخر دهه ۶۰ و دومی اواسط دهه ۷۰ است و رویکرد هر دو هم کاملاً انتقادی است. چنانچه خواهیم گفت ایشان در کتاب اول، بخش مهمی از یادداشتهای شهیدمطهری را میآورد و بدین مناسبت در برابر دکتر سروش نیز میایستد و در خصوص انتشار آن در کتاب شهیدمطهری افشاگر... (به قلم مرحوم منذر) به دفاع میپردازد که به قول دکتر سروش، میتوان نام آن را «دفاع غیورانه» گذاشت. جالب اینکه در همان جا عبارت: «اگر اندکی با اسناد و مدارک تاریخی آشنایی داشتند...» را در اعتراض به سروش میآورد که نشان میدهد اشکال سروش به جعفریان وارد است.
۳- بهتر بود جناب جعفریان بین اصول و افکاری که به مرور از آن رویگردان شده است، با آنچه از اول بدان بیاعتقاد بود، تفکیک روشنی انجام میداد. جای تردید نیست که ایشان در همان کتابها نیز گاه شیوه خود را از کتاب «شهیدمطهری افشاگر...» جدا کرده و حتی نویسنده را به تندروی متهم کرده است؛ کمااینکه تفاوت نگاه این دو تاریخپژوه در برخی از دیدگاههای انتقادی به شریعتی، انکارناپذیر است، اما واقعیت آن است که به جهت تأثیرپذیری از یادداشتهای شهیدمطهری، در موارد مهمی شباهت دارند که نمیتوان همه را انکار کرد. ما در ادامه به مواردی از اشکالات گوناگون جعفریان به شریعتی اشاره خواهیم کرد که نشان میدهد ادعای اینکه: «از همان اولین سالها با کارهای آقای ابوالحسنی درباره آقای مطهری و بعد هم شریعتی، موافقتی نداشتم» یا اینکه اصلاً چنین «خط و ربطی را» در بحث شریعتی برنمیتابیدم، چندان قابلقبول نیست. به ویژه آنکه جعفریان خط انتقادی خود از شریعتی را از کتاب «ارزیابی مناسبات فکری...» امتداد بخشید و در سال ۷۶ در کتاب «شریعتی و روحانیت» گسترش داد.
۴- با گذشت قریب به چهار دهه از انتشار یادداشتهای انتقادی استادمطهری بر آثار دکتر شریعتی، هنوز پاسخ روشنی از جانب طیف دکتر سروش به آن داده نشده است؛ جز اینکه مسئله را شخصی و خصوصی کنند و نهایتاً مثالهایی از قبیل لباس زیر را بیان دارند! این در حالی است که بعدها بیت شهیدمطهری هم آنها را منتشر کرد و در مقدمه به ضرورت انتشار آن پرداخت؛ لذا اشکالات علمی و مبنایی مطهری بر شریعتی هنوز پابرجاست و بهانههایی از قبیل خصوصی بودن، جوابگوی نقدهای شهیدمطهری نیست.
۵- آقای جعفریان، نکات حلّی و نقضی خوبی را در سال ۶۸ به عنوان پاسخ سروش بیان کردهاند که بعد از این همه سال، جواب در خوری نیافته و هنوز هم تازه است. اکنون که پس از ۳۱ سال، دوباره آقای سروش همان حرفها را تکرار کرده، شنیدن پاسخ آن از جعفریان دهه ۶۰ جذابیت دارد. باشد که پس از سالیان دراز، بالاخره جواب آقای سروش را هم بشنویم. چه، با توجه به اظهارات جعفریان در سال ۶۸، انتشار یادداشتهای مطهری در کتاب «شهیدمطهری افشاگر...» نهتنها خلاف مصلحت که عین مصلحت بوده است. باری، بیش از این خوانندگان محترم را منتظر نمیگذاریم و نظر شما را به نقد آقای جعفریان بر افکار دکتر شریعتی و دکتر سروش جلب میکنیم.
نگاهی به کتاب جعفریان در دهه ۶۰
متنی که پیش روی شماست، بخشی از یادداشتهای انتقادی جناب رسول جعفریان درباره دکترعلی شریعتی است. داستان از این قرار است که در آغاز فردی به نام «سجاد اصفهانی»، در نشریه نور علم دست به نگارش مقالاتی با نام: «آیتالله مطهری و دکتر شریعتی» میزند و طی این مقالات، ضمن دفاع بارز از افکار استادمطهری، به نقد جدی آثار دکتر شریعتی میرود. (ر. ک: نشریه نور علم، دوره سوم، ش ۶ و ۸؛ فروردین و شهریور سال ۱۳۶۸). به نظر میرسد که «سجاد اصفهانی»، همان آقای جعفریان باشد، زیرا ایشان اندکی بعد، عیناً همین مقالات و نوشتجات را همراه با افزودههای دیگر به صورت کتابی جدید به رشته تحریر درآورد و با نام خویش روانه بازار ساخت! و نام آن را ارزیابی مناسبات فکری آیتالله شهیدمطهری و دکترعلی شریعتی گذاشت. (شرکت انتشارات صیدا، زمستان ۶۸). اگر کسی محتوای آن مقالات را با کتاب آقای جعفریان مقایسه کند، عین عبارات را در آن کتاب نیز میجوید. شایان ذکر است که این کتاب نقطه آشنایی و رفاقت جعفریان با برخی از منتقدان دکترشریعتی، همچون دکترموسی نجفی نیز بوده است.خواننده با مراجعه به این اثر، درخواهد یافت که بخش مستقلی از آن، در دفاع از یادداشتهای منتشر نشده استادمطهری بر کتاب اسلامشناسی دکترشریعتی است. این یادداشتها لحنی صریح و بیپرده داشت و به صورت شفاف، رگههای فکری شریعتی (اعم از سوسیالیستی، اگزیستانسیالیستی، ماتریالیستی و...) را در تفسیر اسلام به نمایش میگذاشت. نظر به اینکه یادداشتهای شهیدمطهری پیشتر (در سال ۶۲) و برای اولینبار، در کتاب «شهید مطهری افشاگر...» به کوشش آقای ابوالحسنی منذر چاپ شده بود و انتشار آن، مورد انتقاد شدید دکتر سروش قرار گرفته بود، آقای جعفریان بخش مستقلی از کتاب خود را به دفاع از محتوای یادداشتها و درستی انتشار آن برای جامعه اختصاص میدهد و از دو جهت سخنان دکتر سروش را شدیداً به نقد میکشد. نخست آنکه سروش ادعا داشت که این کار بدان میماند که شهیدمطهری را با لباس زیر از منزلش بیرون آورند و دوم آنکه نوشتجات مطهری احساسی و عاطفی بوده و از محتوای علمی خالی است! بدین ترتیب، دکتر سروش از حربه احساسات و عواطف برای فرو کوفتن یادداشتهای استاد، سود میجوید و بدون آنکه پاسخ روشنی به اشکالات علمی مطهری دهد، علمی بودن انتقادات وی بر شریعتی را نیز زیر سؤال میبرد.
اشکالات اساسی جعفریان بر دکترشریعتی
آقای جعفریان در این کتاب، اشکالات زیادی را از سوی خود یا از نگاه شهیدمطهری بر دکتر شریعتی وارد میسازد که نشانگر آن است که خودش یکی از منتقدین جدی شریعتی بوده است. جعفریان شریعتی را دارای اشکالات و نقایص فراوانی معرفی میکند که برخی از آنها بدین قرار است: دارای نظرات گسترده و کمعمق و مصداق «اقیانوسی به عمق یک سانتیمتر»، دارای دگرگونیهای فکری در سطح وسیع، عامل پیدایش کجرویهای فکری، فردی بیثبات در پایههای فلسفی تفکر، بیاستقامت در قضاوتهای عالمانه (ص ۶ - ۷) داشتن بهره مختصر از دانشهای دینی، نداشتن نظم فکری در تحلیل نظریات متفکران غرب (ص ۱۳) مطرحکننده پروتستانتیسم و قبولکننده آن در مواردی چند (ص ۱۴) و همچنین فقدان تخصص در دین و علوم دینی، عدم تقید به دفاع درون دینی از اسلام در تحلیلهای اجتماعی، توانا بودن در اینکه به راحتی هر عنصری از عناصر دین را در «تشیع صفوی» قرار دهد! (ص ۱۸)برخورداری از قضاوتهای متناقض (ص ۱۴ و ۳۹) دور بودن از دین و مفهوم اصیل آن (۱۹ - ۲۰) عدم تخصص در علم فلسفه و حتی نداشتن یک بینش منظم فلسفی (ص ۲۳) تکیه کردن بر دین کارکردی و کنار نهادن جنبههای معنوی آن (ص ۲۴) قابل استفاده ندانستن علوم اسلامی به عنوان یک «فرهنگ» در موارد متعدد (ص ۲۵) ایدئولوژیک ساختن دین (ص ۲۵، ۶۹، ۷۵ و ۸۱) کمتوجهی یا بیتوجهی به مفهوم تعبد و بسیاری از مقولههای دینی (ص ۲۷) عدم آشنایی با فرهنگ اسلامی و افتادن سایه تفکر غرب بر اندیشههای وی همراه با داشتن اشتباهات فاحش و اصولی (ص ۳۶) داشتن تحلیلهای فلسفه تاریخی ماتریالیستی (ص ۴۰ - ۴۲ و ۴۷) ارائه تز وحشتناک مذهب علیه مذهب و توجیه طبقاتی از آن و فروغلتیدن در دام مارکس زدگی (ص ۴۲ و ۴۴)
پردازش آیات قرآن (درباره هابیل و قابیل) به صورت مارکسیستی و طبقاتی و افتادن در دام تفسیر مادی از دین در اکثر نوشتهها و اندیشهها (ص ۴۲، ۴۳ و ۴۶) هو کردن مخالفان خود (ص ۵۰) مایه گرفتن از تفکرات سوسیالیستی، کمونیستی و اگزیستانسیالیستی در اسلامشناسی (ص ۵۳) ارائه تفسیری از خاتمیت که سرنوشتی جز ختم دیانت ندارد و تأثیرپذیری از طرح تکامل جهان غرب و سرایت آن به تفسیر اصول دین (ص ۵۹ و ۶۰) پرداخت احساسی در دینشناسی، برخورداری از تفکرات انحرافی که در مواجهه با اندیشه امامخمینی و شهیدمطهری نتوانست انحراف عمدهای ایجاد کند (۶۹)
تمسخر مفهوم توحید فلسفی و مطرح کردن توحید و امامت در بُعد اجتماعی، بدون توجه به هدایت معنوی در مسئله امامت (ص ۷۲) برخورد گزینشی با آموزههای دینی (ص ۷۱ و ۷۲) برخورد ابزاری با دین، صرفاً بهعنوان قالبی برای اصلاح جامعه که مقبول دنیای جدید باشد (ص ۷۶) شباهت با «سر سیداحمدخان هندی» در مشکل دنیوی کردن دین (ص ۷۷) داشتن نوعی از نگرش غربی افراطی در کاربرد مذهب و عقیده (ص ۷۸) انکار مفهوم جغرافیایی آخرت براساس روح انکارگری غرب نسبت به مضامین دینی (ص ۷۹) پیگیری رفرمیسم دینی و مذهبی (ص ۸۰ - ۸۱) اسطورهسازی و سمبلیک نمایی از حقایق و واقعیات دینی (ص ۸۲).
چنانچه میبینید، اشکالات آقای جعفریان بر دکتر شریعتی بسیار فراتر از مسائل جزئی (مثل صفویهستیزی) است، بلکه مبانی و کلیات دینشناسی شریعتی را هدف گرفته است، لذا در موارد گوناگونی، هر چند به اجمال، با کتاب «شهیدمطهری افشاگر...» اشتراک جدی دارد.
بر این اساس معتقدیم: جناب جعفریان اگر دچار تحول فکری شده و به تازگی در فضای مدرن تنفس میکند، نباید هر آنچه گفته بود را از اساس انکار کند. بلکه با صراحت نشان دهد که از نظرات قبلی خود دست شسته است (چنانچه در مصاحبه اخیر نیز به پارهای از آنها اشاره کرد). فیالمثل شایسته بود نقدهای تند و تیز خود بر شریعتی و همچنین اعتراض خویش به دکتر سروش را به صراحت بیان میداشت. در ادامه نقدهای ایشان بر سروش را از نظر میگذرانید.
بازخوانی نقد جعفریان بر سروش در سال ۶۸
در این مجال، صفحات ۴۹ تا ۵۷ کتاب ارزیابی مناسبات فکری آیتالله شهیدمطهری و دکترعلی شریعتی به قلم آقای جعفریان را تقدیم میداریم و قضاوت نهایی را به خوانندگان تیزبین میسپاریم. (تیترها نوعاً از ماست)نظرات استادمطهری درباره کتاب اسلامشناسی
چند سال قبل برای اولینبار نقدی از استادمطهری بر دو درس اسلامشناسی دکتر انتشار یافت [منظور یادداشتهای مرحوم مطهری در کتاب شهیدمطهری افشاگر... است]. این نقد که در اردیبهشت سال ۵۱ نوشته شده بود، حاوی نکات ارزشمندی پیرامون برخی از اندیشههای دکتر شریعتی به حساب میآید. درباره اینکه آیا انتشار آنها، کار درستی بوده است یا نه، قضاوتهای متعددی صورت گرفته، تلقی برخی این است که این کار ناروا بوده است و ظاهراً تندترین اعتراضاتی که دیده شده، سخنانی است که ضمن مقالهای تحتعنوان «دکتر شریعتی و بازسازی فکری دینی» (متن سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش، نشریه دانشکده ادبیات مشهد، ش ۱ و ۲، سال ۱۳۶۶، ص ۱۹۸) آمده است.در اینجا باز هم آقای جعفریان به تفاوت طرح سخن خود با نوع طرح مطالب در کتاب «مطهری افشاگر...» تأکید میورزد و حتی آن را به برخورد تکفیری و تفسیقی متهم میسازد. با این همه میگوید: خود دکتر شریعتی نیز در بسیاری از موارد این برخورد را با دیگران داشت! اما جعفریان باز هم نشان میدهد که نسبت به نوشتجات استاد شهید حساسیت دارد و در دفاع از انتشار آن مینویسد:، اما سخن بر سر یادداشتهای استادمطهری بر اسلامشناسی است.
منبع: روزنامه جوان