ماجرا از این قرار است که مدتی قبل یک معلم فرانسوی تاریخ در جریان تدریس خود و طرح بحث اهمیت آزادی بیان، کاریکاتورهای توهینآمیز نشریه فرانسوی «شارلی ابدو» علیه پیامبر پیامبر اسلام (ص) را به نمایش میگذارد، این اقدام هتاکانه وی در حالی صورت گرفته بود که جامعه فرانسه کاملاً از حساسیت موضوع مطلع بود و ماجرای حادثه کشتار دفتر نشریه شارلی ابدو هنوز در حافظه شهروندان فرانسوی قرار داشت.
در نتیجه این اقدام معلم تاریخ به فاصله چند روز پس از نمایش کاریکاتورهای توهین آمیز، توسط یک فرد مهاجم مضروب و در نهایت سر بریده شد، انتشار تصاویر این حادثه در شبکه های مجازی موجی از وحشت و نگرانی را در فرانسه به عنوان قلب اروپا به راه انداخته است و شخصیت های سیاسی و امنیتی در این رابطه موضع گیری های شدیدی داشته اند.
مقامات فرانسوی این حادثه را یک اقدام تروریستی و مربوط به افراطگرایان اسلامی معرفی کرده اند اما نکته جالب ماجرا عدم بازداشت فرد قاتل و کشته شدن و به ضرب گلوله پلیس فرانسه است، آنهم در حالی که وی مسلح به سلاح گرم نبوده و امکان بازداشت وی بدون شلیک مرگبار وجود داشت. علاوه بر این رسانه های فرانسوی در بدو انتشار خبر این حادثه اقدام به برجسته سازی یک ادعای قابل تامل در مورد قاتل کردند که آن چیزی جز فریاد «الله اکبر» او در هنگام قتل معلم فرانسوی نبود.
این حادثه به دلیل اهمیت خبری ویژه آن به شکل قابل توجهی در رسانه های رسمی و مجازی جهان انعکاس یافته است و به نظر می رسد که این حادثه سر آغاز دور جدیدی از اعلام و اعمال سیاست های ضد اسلامی در فرانسه و اروپا خواهد بود. لذا برای درک بهتر این ماجرا و سیاست های پشت پرده آن در ادامه به بررسی ریشههای این حادثه اخیر خواهیم پرداخت.
ریشه ها و دلایل زمینه ساز حادثه
نشریه شارلی ابدو که یک مجله طنز و فکاهی معروف فرانسوی است در سال ۲۰۱۵ به خاطر چاپ کاریکاتورهای توهین آمیز علیه پیامبر اسلام (ص) مورد حمله مسلحانه قرار گرفت. این حادثه توسط دو فرد مسلح رقم خورد که در نتیجه آن دو افسر پلیس و 10 کارمند نشریه شارلی ابدو کشته شدند.البته این اقدام منجر به پایان اهانت این نشریه به پیامبر اسلام(ص) نشد و نشریه شارلی ابدو مجدداً در پنجمین سالگرد حادثه مرگبار دفتر خود کاریکاتورهای هتاکانه را با تیتر «تاریخ را نمی توان بازنویسی و یا پاک کرد» منتشر کرد.
برای درک دقیق و عمیق این رویکرد باید دلیل تداوم این رفتارهای ضداسلامی را در تاریخ و فرهنگ فرانسه جستجو کرد، چرا که در پی سال ها سلطه انحرافی کلیسا بر اروپای قرن وسطی، فرهنگ این کشور در جهت مقابله با دین و شریعت شکل گرفته است به طوری که جامعه نوین فرانسه خود را مولود شورش و عصیان علیه کلیسا و نظام سلطنتی می داند از همین رو از بدو پیروزی انقلاب کبیر فرانسه در سال 1799 میلادی، آزادی کفرگویی و توهین به ادیان و مذاهب به عنوان بخشی از هویت انقلابی فرانسوی ها، مورد پذیرش جامعه به انحراف رفته این کشور بوده است.
البته اقدام نشریه شارلی ابدو اولین اقدام توهین آمیز علیه دین مقدس اسلام نبود و پیش از این ده ها مورد هتاکی علیه دین اسلام و مسلمانان جهان در کارنامه غربی ها و خاصه اروپانشینان وجود دارد که در صدر آنها میتوان ماجرای انتشار کتاب آیات شیطانی توسط سلمان رشدی را قرار دارد.
سلمان رشدی که دارای تابعیت انگلیس است در سال 1988 میلادی اقدام به انتشار کتاب آیات شیطانی کرد، این اقدام به حدی اهانت آمیز بود که رهبر فقید انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) در سال 1367 فتوای ارتداد نویسنده هتاک این کتاب را اعلام کرد که در پی این فتوا سلمان رشدی برای همیشه به سایه ها و زندگی مخفیانه ترتیب داده شده توسط سرویس امنیتی انگلیس پناه برد. سلمان رشدی هر چند در طول سه دهه اخیر در انزوا قرار داشته است، اما وی را می توان آغازگر راه اهانت به مقدسات اسلامی در طول دهه های اخیر دانست، چرا که پس از انتشار اثر او دولت های غربی به شیوه های مختلف از جمله تربیت چهره های جدید ضد اسلامی در صدد تخریب اسلام در اذهان عمومی بوده اند.
تجربه صدور حکم ارتداد سلمان رشدی موجب شد تا هزینه واقعی اهانت به ارزش های اسلامی مشخص گردد اما در طول دهه های بعد از صدور فتوا دولت های غربی به دنبال راه حلی بودند که افکار عمومی را علیه این دست فتواها تحت تاثیر قرار دهند که ماجرای شارلی ابدو را می توان یکی از تلاش های آنها در این زمینه دانست.
دولت و سرویس امنیتی فرانسه با اشراف بر اینکه اهانت به مقدسات اسلامی بدون هزینه نخواهد بود به نشریه شارلی ابدو اجازه انتشار گسترده کاریکتورهای هتاکانه را دادند اما در عمل فضا را برای خونریزی در دفتر این نشریه فراهم کردند.
به همین دلیل می توان حادثه شارلی ابدو را یکی از مهندسی شده ترین اقدامات پر سر و صدا برای تحریک افکار عمومی علیه اسلام در نظر گرفت. خصوصا به این دلیل که این حادثه در زمانه ای رخ داد که شبکههای اجتماعی و پیام رسان های مجازی ضریب نفوذ بالایی در جهان داشته و جریان اطلاع رسانی محدود به رسانههای رسمی نبود، لذا جریان ضد اسلام در غرب از فرصت حادثه خونبار شارلی ابدو استفاده کرده و با طرح شعار «من شارلی هستم!» برای عادی سازی توهین به مقدسات در جامعه جهانی تلاش کرد که متاسفانه در داخل ایران نیز برخی رسانه ها از این اقدام تبعیت کردند.
با این حال ذکر این نکته ضروری است که بر اساس یک نظرسنجی در ماه فوریه 2020 یعنی پنج سال بعد از حادثه شارلی ابدو مشخص شد که تمایل به تمسخر ادیان و مقدسات در فرانسه به شکل قابل توجهی کاهش یافته است، چرا که تنها 50 درصد پرسش شوندگان در این نظر سنجی از حق انتقاد و تمسخر اعتقادات و نمادهای مذهبی حمایت کردند، آنهم در شرایطی که بر اساس قوانین داخلی فرانسه کفرگویی و اهانت به مقدسات از سال ۱۸۸۱ میلادی رسماً آزاد بوده و به عنوان یک جرم تلقی نمی شود.
پر واضح است که قرار دادن نتایج حاصل از این نظرسنجی در کنار این واقعیت که رشد گرایش به اسلام در اروپا به شکل قابل توجهی افزایش یافته عملاً ما را به چرایی شکل گیری حادثه اخیر فرانسه هدایت می کند که در ادامه به بررسی آن می پردازیم.
قمار دولت فرانسه علیه اسلام
سابقه ورود اسلام به فرانسه به قرن ۸ و ۹ میلادی باز میگردد و از آن دوره تا کنون جمعیت مسلمانان در این کشور همواره رو به رشد بوده است، به طوری که بر اساس آمارهای موجود مسلمانان حدود ۱۰ درصد از جمعیت این کشور را تشکیل میدهند، حتی بر اساس آمارهای رسمی جمعیت مسلمنان در برخی شهرها به شکل قابل توجهی افزایش یافته و بعضاً بیش از یک چهارم جمعیت برخی شهرها را مسلمانان تشکیل می دهند.با این حال دولت های فرانسه رسماً علاقه ای به رشد اسلام و اسلام گرایی در کشورشان ندارند و به همین دلیل نیز در طول دهههای گذشته همواره فشار بر مسلمانان را افزایش داده اند، به طوری که عملاً مسلمانان به عنوان شهروندان درجه دوم در نظر گرفته میشوند و از کسب فرصت های برابر با دیگر شهروندان فرانسوی محرومند که در نتیجه اجرای این سیاست عمده جمعیت مسلمانان در قسمتهای فقیرنشین حاشیه شهرها مستقر شده اند اما جالب اینکه این سیاست ها هنوز نتوانسته مانع از گرایش ساکنان بومی اروپا به دین مبین اسلام شود.
دولت های فرانسه از سال 1980 تا کنون در تلاش بوده اند که اسلام رایج در فرانسه را رنگ و لعابی فرانسوی داده و آن را به شکل مطلوب خود در آورند، حتی برخی از سیاستمدارن برای آن نامی هم انتخاب کرده و از آن با عنوان «اسلام فرانسوی» یاد می کنند.
اجرای این سیاست از سال 2017 یعنی دو سال بعد از حادثه شارلی ابدو با روی کار آمدن ماکرون شدت گرفته است به طوری که تنها در طول چند هفته اخیر وزارت کشور فرانسه رسماً خبر تعطیلی 70 مسجد و مرکز اسلامی در فرانسه را اعلام کرد.
دولت فرانسه در چهارچوب پروژه اسلامی فرانسوی خود تلاش دارد تا ارتباط علمای دینی ساکن فرانسه را با مراکز اسلامی سایر کشورهای اسلامی قطع کرده و مفاد درسی ویژه ای را در برنامه آموزشی مراکز اسلامی این کشور قرار دهد که از جمله آنها می توان به پذیرش اقلیت های جنسی اشاره کرد.
در چهارچوب اجرای این سیاست وزارت کشور فرانسه با شدت در حال تعطیل کردن کلیه مدارس و مساجدی است که منابع مالی آنها از خارج از فرانسه تامین می شود. البته باید این مسئله را هم در نظر اشت که جدیت ماکرون در پیشبرد این سیاست ضد اسلامی ناشی از تلاش وی برای اجرای موفق این طرح پیش از انتخابات 2022 فرانسه است.
ماکرون به نمایندگی از سیاستمدارن ضددین فرانسه معتقد است که 6میلیون جمعیت ساکن این کشور با ارزشهایی در تعارض با جامعه فرانسوی به زندگی خود ادامه می دهند و برای حل این تعارض باید ارزشهای حاکم بر مسلمانان فرانسه را تغییر داد.
به طور مثال در دهه اخیر مسئله حجاب، یکی از مهمترین مسائل چالش برانگیز دینی در فرانسه بوده است. چرا که قانون گذران فرانسوی با طرح قوانینی ضد دینی رعایت حجاب توسط مسلمانان در مراکز آموزشی و دولتی را محدود و حتی ممنوع اعلام کردند که این مسئله با واکنش جامعه مسلمانان فرانسه روبرو شده است. از سوی دیگر دولت فرانسه مدعی است که جامعه مسلمانان این کشور از خارج این کشور تغذیه فکری و ارزشی میشوند که از جمله تبعات این مسئله رشد افراط گرایی در این کشور اعلام می شود.
با این حال همانگونه که پیشتر اشاره شده افکار عمومی فرانسه هنوز آماده پذیرش مقابله جدی با اسلام نیستند لذا دولتمردان فرانسه برای همراه سازی افکار عمومی نیاز به یک بهانه جدی و باور پذیر داشتند که ماجرای بریده شدن سر یک معلم آن هم به سبک داعش بهترین بهانه ممکن برای آنهاست.
نتیجه گیری
اگر اطلاعات گوناگون مرتبط با حادثه اخیر فرانسه را که منجر به قتل یک معلم تاریخ شد به مثابه قطعات یک پازل کنار یکدیگر قرار دهیم شکل کلی پازل نماینگر برنامهریزی شده بودن حادثه اخیر است، چرا که دولت فرانسه برای اجرای سیاست ضد اسلامی خود یعنی شکل دهی «اسلام فرانسوی» نیاز به یک بهانه پر سروصدا برای همراه سازی افکار عمومی داشت.از سوی دیگر دولت های حاکم بر اروپا علاقه ای به میزبانی از جمعیت مسلمان مهاجر ندارند، اما تاکنون قواعد حقوق بشری و حتی گروه های مردم نهاد مدافع حقوق مهاجران مانع از اقدامات سخت و خشن علیه مهاجران شده اند، لذا طرح و برجسته سازی یک اقدام خون بار آن هم در رابطه با یک معلم تاریخ که خود به صورت نمادین اشاره ای به تاریخ تمدن کشورهای غربی است، زمینه را برای در تقابل نشان دادن جمعیت مسلمان مهاجر با تمدن غربی فراهم کرده و در عمل منتج به سرکوب بیش از پیش جمعیت مسلمانان و اجرای سیاست شکلدهی اسلام فرانسوی خواهد شد.
لذا از هم اکنون کشورهای اسلامی بایستی برای با مقابله با این توطئه روانی و ادراکی متحد شوند و با بهره گیری از ظرفیت های رسانهای در دسترس خود، افکار عمومی غرب خصوصا شهروندان فرانسوی را نسبت به ابعاد پنهان این توطئه ضد دینی و اسلامی هوشیار نمایند چرا که انفعال در برابر این توطئه در نهایت منجر به شکلگیری یک نسخه انحرافی از اسلام که سازگار با ارزش های فاسد غربی باشد خواهد شد که تبعات آن در آینده دامنگیر سایر کشورهای اسلامی نیز خواهد بود.