منتقدان از ضعفهای ساختاری و تشکیلاتی سازمان میگویند و وجود رئیس فعلی سازمان را در این انفعال موثر و مقصر میدانند. در بسیاری از اتفاقات شبکه خبر که باید با سرعت و دقت اخبار را به سمع و نظر مردم برساند از قافله عقب افتاده و دچار ضعفی شدید است. دلایل مختلف از درون و بیرون این سازمان بیان میشود که باعث این سردرگمی آن شده، از جمله آنکه سازمان نتوانسته نیرویی پرتوان و سریع در عرصه خبر تربیت کند، در حالیکه رسانههای مجازی توانستهاند خبرنگاران و روزنامهنگاران سریع و چابکی را جذب کنند که در هر جریانی میتوانند فورا وارد شوند و چندوچون ماجرا را استخراج کنند و همچنین وجود تصممگیرندگانی خارج از این سازمان!
جذب مخاطب ما توسط آنها!
در حوادث مختلف مشاهده کردیم که این سرعت چقدر در جذب مخاطب توانسته کمک کند و آن رسانهای که از این موقعیت برخوردار بوده چقدر توانسته مخاطب رسانه رسمی را از آن خود کند. به طور مثال در سیل گلستان که مسئولان و خبرنگاران قطار میشدند به سمت مناطقی که پر رفتوآمد است و داوطلبان و امدادگران در حال کمکرسانی هستند تا بگویند همه پای کار هستند، اما رسانههای غیررسمی تصاویری از روستاهایی منتشر میکردند که در طول یک هفته پس از سیل هیچ مسئول و حتی خبرنگاری آنجا نرفته بود. جالبتر آنکه از داخل بالگرد هلالاحمر گزارش تصویری برای بیبیسیفارسی ارسال میشد که امری بیسابقه بود. این یعنی دست رسانههای خارجی در ایران بازتر از این حرفهاست. شبکه خبر صداوسیما که مهمترین مرجع خبررسانی در کشور است، از بسیاری جهات در داخل کشور کندتر از شبکههای معاند در خارج کشور عمل میکند و این یک آسیب جدی است.رسانهای کم سرعت
کند بودن دلایل زیادی دارد که گفتیم همه آن به صداوسیما برنمیگردد، اما این سازمان در برطرف کردن نقاط ضعف خود چه کرده است که حالا وقت بررسی دلایل خارجی باشد؟ ضمن آنکه شبکههای خارجی برای دریافت اطلاعات و اخبار داخل ایران هزینه زیادی میکنند اما شبکه خبر به نسبت با هزینهای ناچیز اخبار را جمعآوری میکند. بیشتر اوقات هم مخاطبان دلسوز سوژههایی به سازمان پیشنهاد میدهند و خبرنگاران آن را پیگیری میکنند.پس در این سازمان جستجو و کنجکاوی و تلاش وجود ندارد که البته دلایلی متعددی هم دارد. از جمله آنکه سیستم خبری ما هیجانی و محققانه نیست. خبرنگاران و تحلیلگران ما کارمندانی هستند که چه تحقیق میدانی کنند چه تحقیق مجازی و دورا دور، آخر برج حقوقشان به حسابشان واریز میشود. پس مزد در فعالیت و تلاش و بالا بردن راندمان کار و ابتکار و... نیست!
ضمن اینکه خبرنگاران هم مقصر نیستند. زیرا اغلب قریب به اتفاق رسانههای ما دولتی و حکومتی هستند مستقیم و غیرمستقیم. بودجهشان کم میشود، اما قطع نمیشود. دولتی یا حکومتی بودن یک رسانه آنرا شجاع، جسور، اهل تلاش، باذکاوت و فعال بار نمیآورد. از طرفی برخوردها با فعالان و مسئولان سازمان آنها را ترسو کرده است. خبرنگاران و مسئولان خبری و غیره احساس آزادی نمیکند و هیچ حامی را کنار خود حس نمیکند که برای کشف حقیقت بخواهد خوش را به آب و آتش بزند.
حصارهای داخلی و خارجی
صداوسیما نیز تحت مراقبت است. مسئولان در هر ردهای آزادیاش را میگیرند تا خودشان آزاد باشند. اگر انتقادی از آنان بشود فورا برخورد میکنند. دولت بودجه این سازمان را قطع میکند و در هر تریبونی او را متهم به یکجانبهگرایی میکند. تاکنون هیچ دولتی نبوده که این سازمان را بیطرف بداند. مسئولان خبری و اهل فن در این سازمان منفعل هستند.همکاران ایشان در رسانههای دیگر و روزنامهها در انتقاد از صداوسیما جانب انصاف را رعایت نمیکنند. سازمان در حصار نگاه شکاکانه مردم، مسئولان، رسانههای داخلی، خارجی و... است. با هر حرکتی چه درست چه نادرست موجی برعلیه این سازمان برمیخیزد که بنیان برانداز است. همه میخواهند این سازمان در زمین آنان بازی کند. طرف آنان را بگیرد تا بتوانند از تریبون آن برای رسیدن به قدرت یا توسعه قدرتشان استفاده کنند و دلایل متعدد دیگر که ما هم همانطور که ادعا داریم برای بیشتر دانستنش باید میدانی آن را بررسی کنیم وگرنه حرفمان را نقض میکنیم.
با تمام این احوال مسئولان در این سازمان مقصر ردیف اول هستند. زیرا این وضعیت را خودشان بهوجود آوردهاند. تن دادن به خواسته مسئولان و مقاومت نکردن در مقابل خواستههای شاید دیکتاتور مأبانه، این رویه را تثبیت میکند و مدام بر آتش انتقادها میدمد. حریت و شجاعت درّ نایاب مسئولان در سازمان صداوسیما است. آنها دچار روزمرگی شدهاند و برنامهای برای نجات سازمان ندارند، هرچند برنامهای اگر داشته باشند بیشتر برای تثبیت خودشان است. نتیجتا این وضعیت تا زمانی نامعلوم ادامه دارد.
اشتباهات خارجی و داخلی هر دو به نام این سازمان تمام میشود. فعلا در مورد اشتباهات داخلی میگوییم؛ راستی این رسانه رسمی کشور ما با مخاطبان خود چه کرده که انگیزهای برای ارتباط با آن ندارند؟ گفتیم قسمتی از عدم انگیزه مردم به اخبار رسمی داخل کشور به رفتار سازمان برمیگردد، درحالیکه هیچ انگیزهای برای برطرف کردن این مشکلات در سازمان وجود ندارد یا توان این سازمان توسط عوامل بیرونی گرفته شده است؛ اما آیا همین دلیل کافی است یا عدم توسعه فکری و فرهنگی و تکنیکی هم در این میان نقش دارد؟
شما غیر از تقلیدهای متعدد از رسانههای دیگر در جهان توسط این سازمان آنهم ده سال دیرتر چه ایده جدیدی در این سازمان دیدهاید؟ حرف نویی که توانسته باشد شما را جذب و پای حرف این سازمان بنشاند را در ذهن دارید؟ مسلما ایدههای بسیاری وجود دارد که هرکدام به دلیلی کنار گذاشته شده و تعدادی از آنها به میدان آمده که کفاف جذب ما را نمیکند. پس این سازمان باید در دو جبهه درگیر شود، اول: نوآوری و پیشرفت دوم: مبارزه با عوامل توقف نوآوری و پیشرفت.
دلایل و راهکارها
ما به زعم خودمان میتوانیم دلایلی ببینیم و پیشنهادهایی بدهیم، قطعا نه شناخت ما کافی است، نه تحلیلی ما کامل است و نه پیشنهادهای ما تام و تمام است.1- مسئولان و فعالان در این سازمان حتما و مطمئنا می خواهند حرکتی نو داشته باشند، اما داشتن حرکت نو نیاز به مطالعه و بررسی همه جانبه دارد. به طور مثال در همین یک سال گذشته روشهایی بهکار گرفته شده که مسئولان و دستاندرکاران پس از مدتی به اشتباه بودن آن پی بردهاند و آن را کنار گذاشتهاند. اشتباهاتی که حتی انتقاد برخی کارمندان خود سازمان را هم در پی داشته است. دلیل آن هم مشخص است، عدم مطالعه و مشورت و شناخت...
2- مؤسسات و سازمانهای چابک و فعال توسط مدیرانی سختکوش و باانگیزه اداره میشود. اما وقتی مدیری به هر دلیلی دچار تنبلی و بیحالی میشود تمام مجموعه تحت مدیریتش تاثیر میگیرد. مدیریت در این سازمان چرخش است و تا بتواند میچرخد حتی اگر نتواند به روز و مفید باشد.
یکی از دلایلی که برای بازنشستگی پیرمردها و سپردن مسئولیت به جوانها میآوریم، عدم شجاعت آنهاست. مسئولان خسته و بیحال نه جسارتی برای غلبه بر جریانهای غیررسمی و نه اصلا این فضا را میشناسند تا بتوانند با آن بجنگند. مردم در این میان داغترین خبرها را از رسانهها و اپوزیسیون خارج کشور و پس از آن رسانههای شخصی آن هم به صورت تصویری و با کیفیت اچدی به دست میآورند و وقتی مصلحت سنجیهای صداوسیما را میبینند احساس میکنند این سازمان بنا دارد با پنهان کردن برخی حقایق آنان را فریب بدهد.
3- ما ایرانیها به یکدیگر خیلی اعتماد و اعتقاد داریم که برخواسته از روحیه طلح طلبی و هموطن دوستی ما است، نه روحیه نژادپرستی. به همین دلیل در مشکلات و ناکارآمدیها جملهای مشترک داریم و آن این است که «ایرانیها نمیخواهند کار کنند وگرنه بهترین توان را برای ارائه بهترین کار دارند.» شاید این جمله بهترین توصیف در مورد ایرانیان باشد. ما میتوانیم با کمی همت بهترین کارها را انجام دهیم و همه دنیا را متحیّر کنیم.
به همین دلیل باید بگوییم همکاران خبری در صداوسیما نشان دادهاند که میتوانند در کار رسانهای و حتی تحلیلی، هم واکنش سریعی داشته باشند و هم با بهترین کیفیت و نوآوری این کار را انجام دهند، اما دلایل سستی و تنبلی بسیار زیاد است. این مشکلات تنها با مدیران توانا و چابک میتواند برطرف شود.
4- برای رفع هر مشکلی ابتدا باید «آسیبشناسی» کرد که امیدواریم متخصصانی در سازمان صداوسیما آن را شروع کرده باشند. این سازمان با جایگاهی که دارد به راحتی میتواند بهترین خبرنگاران را تربیت و از بهترین کارشناسان برای تحلیل اخبار و اتفاقات استفاده کنند، فقط کمی همت لازم است و شجاعت، البته پس از اینکه آسیب شناسی کردند.
5- برخورد با انتقاد به سازمان و انتقاد در سازمان یکی است. یعنی همانطور که آنها در هر انتقاد جدیای با واکنش و برخورد و قهر مسئولان مواجه میشوند، منتقدان به این سازمان را با همین شیوه از میدان خارج میشوند. کارشناسان با کوچکترین انتقاد به سازمان در داخل و خارج از سازمان، با قهر ابدی مواجه میشوند و سعادت دیدار استودیوهای سازمان را از دست میدهند. خب این اتفاق برای کسانی که علاقه به حضور در برنامهها را دارند و این حضور را سکوی گرش میدانند، کمی رنجآور است. پس سعی میکنند سکوت کنند.
مسئولان این سازمان اگر انتقادی جدی در رسانهای جدی را ببیند تماس گرفته و تذکر میدهند. بدتر از آن اینکه در مقابل انتقاد مردم به فشارهای پنهانی رو میآورند و از پاسخگویی شفاف فرار میکنند. صدسال هم اگر بپرسید چرا فلانی را ناکاوت کردید؟ پاسخی نمیشنوید. این همان روحیه دیکتاتور مأبانهای است که گفتیم مسئولان دارند.
6- اصلاحات هم از خرید تجهیزات و زیبا کردن محوطه، رفتن به سمت روشهای اینستایی در جذب مخاطب، بیباکی و پرده دری، بازتاب اخبار زرد و مخفی کردن حقایق جامعه و... شروع نمیشود. باید اندیشید، توان را سنجید، از بحران عبور کرد، صداقت داشت، راستگو بود و همراه با مردم شد.