نگاهی به سخنان رهبر انقلاب گویای جمعبندی ایشان در مقابله با دو نوع تفکر آسیبزا به انتخابات آتی است؛ جریانهایی که با نوعی رفتار جناحگرایانه در فضای انتخابات بنا دارند منافع ملی را به پای منافع خود ذبح کنند.
گروه اول کسانی هستند که هرچند اغلب به زبان نمیآورند، اما در گوشهای از ذهنشان انتخابات محدود و کنترلشده را عامل موفقیت خود در انتخابات میدانند و علاقهای به حضور پرشور و مشارکت بالای عمومی در انتخابات ندارند. این جماعت برای این ایده خود البته دلایلی هم میتراشند، از یک سو برخی کشورهای اروپایی مدعی دموکراسی را مثال میزنند که مشارکت عمومی 30-20 درصدی را عموما تجربه کردهاند و ازسوی دیگر فشارهای بینالمللی اعماز تحریم و... را شاهد میگیرند و برای گذار از آن ایده انتخابات کنترلشده را به میان میآورند.
گروه دوم اما کسانی هستند که همچنان تصور میکنند رسیدن به یک نقطه توافق با رئیسجمهور آمریکا هرچند سطحی و ابتدایی میتواند عاملی برای جلب آرای عمومی و پیروزی در انتخابات باشد. اینها به حداقلهایی چون بازگشت آمریکا به برجام ولو بدون رفع کامل تحریمها قانعند و در ذهنشان آزادسازی پولهای بلوکهشده ایران در کشورهایی چون کرهجنوبی، ژاپن و برخی کشورهای اروپایی را یک شرایط رویایی و ایدهآل برای پیروزی در انتخابات میپندارند. تصور دلار 15 هزار تومانی ولو برای برههای کوتاه آنقدر برای جامعه میتواند پیام مثبت بهدنبال داشته باشد که این گروه سیاسی در مواجهه با آمریکا به آن قانع باشند و درمقابل، بازگشت کامل ایران به تعهدات قبلی را متوازن توصیف کنند. از اینرو نقد پیوند زدن سیاست داخلی به سیاست خارجی که یک آسیب بزرگ برای کشور به حساب میآید، در سخنرانی روز گذشته رهبر انقلاب قابلتوجه و قابلتامل است.
درخصوص موضوع دوم قبلا و در چند شماره نکاتی را اشاره کرده بودیم، ازجمله اینکه اجماع حداکثری روی منافع ملی لازمه مواجهه این روزها با آمریکا است و اینکه همه فقط و فقط یک حرف و هدف را در ذهن داشته باشند و آن رفع همه تحریمهای آمریکا از 18 اردیبهشت 1397 به بعد است، اعماز بازگشت تحریمهای برجامی یا اعمال تحریمهایی متفاوت ذیل سیاست فشار حداکثری. از اینرو با عنایت به نوشتههای قبلی در شماره امروز تلاش میکنیم به واکاوی موضوع اول یعنی تلاش برای مشارکت بیشتر و پرشور درکنار انتخاب درست بپردازیم.
افزایش مشارکت از کانال امید به تغییر
مساله مشارکت این روزها نهتنها دغدغه مسئولان عالیرتبه کشور که یک چالش برای گروههای سیاسی و کاندیداهای انتخاباتی هم هست؛ کسانی که پیشتر و در مقاطع مختلف با نقد جدی ازسوی مردم مواجه شدند و حتی ماجرای انتخابات مجلس بهعنوان رکورد مشارکت پایین در ادوار مختلف را نیز تجربه کردند. با این وضع و البته تداوم ناکارآمدیهایی که در این ماههای پایانی ازسوی دولت حسن روحانی مشاهده میشود، بازگرداندن اعتماد و امید به مردم سختتر از هر زمان دیگری است و برگزاری انتخاباتی با مشارکت بالا که میتواند تضمینکننده آینده کشور هم باشد، با تردیدهایی روبهرو است. در این میان مسائلی که تلاش میکنیم به اختصار توضیح دهیم، دخیل هستند. درکنار ماجرای ناکارآمدی دولت، افرادی باید اقدام به ثبتنام کنند که هم سوابقشان امیدآفرین باشد و هم ایده و ابزارهایی برای گذار از شرایط کنونی ارائه دهند.ایده مرکزی برای اداره کشور درکنار معرفی کابینه احتمالی یا حداقل تیم مشاوران اقتصادی، فرهنگی و.. آنهم قدری پیشتر از موعد معمول تبلیغات انتخاباتی میتواند زمینه یک مفاهمه عمومی و عمیق را فراهم آورد. در چنین شرایطی غوغاسالاری و تلاش برای پیروزی از این مسیر کماثر میشود و شعارهای بزرگ و نشدنی رنگ میبازد. علاوهبر این مساله، ماجرای کرونا و نگرانی از بابت همهگیری احتمالا از چالشهای اساسی انتخابات است که برای آن هم باید فکری کرد، علاوهبر مدیریت افکار عمومی و تبلیغات رسانهای ناامیدکننده، تدابیری ازجمله افزایش قابلتوجه شعب رایگیری از اقداماتی است که از همین اسفندماه باید کارهای اجرایی آن با سرعت بالا انجام شده و نهایی شود.
نقش صداوسیما در انتخابات زیر سایه کرونا
ناگفته نماند در چنین شرایطی صداوسیما نیز میتواند درکنار نهادهایی چون وزارت کشور و شورای نگهبان بهعنوان یک نقشآفرین عمده به کمک کشور بیاید. در موضوع اول صداوسیما باید بتواند با همکاری شورای نگهبان بستر مباحثه، نقد و بررسی پیرامون انتخابات آتی را فراهم آورد. علاوهبر این، صداوسیما میتواند تهدید کرونا را هم تبدیل به یک فرصت بسیار ارزشمند کند و با خروج از لاک رخوت این روزها، جور تبلیغات انتخاباتی و میتینگهایی که معمولا در دو هفته پایانی قابل انجام است را بکشد. البته این اقدام که به احتمال فراوان نیاز به ظرفیتهای قانونی هم دارد، اگر بهدرستی مدیریت شود، سودهای بزرگی خواهد داشت، یعنی علاوهبر اینکه فشار کرونا بر تبلیغات انتخاباتی را کاهش میدهد، بهنوعی میتواند به برقراری عدالت در این عرصه نیز کمک کند. در ادوار مختلف شاهد این بودهایم که بعضا تبلیغات تحتتاثیر هزینههای بیحسابوکتاب نامزدهای متمکن قرار میگرفت و کسانی که از توان مالی بیشتری برخوردار بودند (صرفنظر از اینکه منبع تامین مالی کجاست) بیشتر در کانون توجه قرار میگرفتند و رایآوری بیشتری داشتند. از اینرو اکنون صداوسیما میتواند تهدید کرونا را به فرصتی قابلتوجه تبدیل کرده و درکنار فضایی آرام و منطقی، به عدالت تبلیغاتی نیز کمک کند.«کارآمدی» باید در کنار «مشارکت» بهعنوان منابع مشروعیت دیده شود
در گفتوگو با سعید آجرلو
جمهوری اسلامی هزینه ناکارآمدی دولت اصلاح طلبان را پرداخت میکند
کارشناس مسائل سیاسی گفت: باید به سمتی برویم که کارآمدی را در کنار مشارکت به عنوان منابع مشروعیت قرار دهیم. یعنی نه کارآمدی تنها و نه مشارکت تنها فایده ندارد، این دو کنار هم میتوانند ما را جلو ببرند و مسائل مردم و بحران سیاست را حل کنند.ماجرای مشارکت یکی از چالشهای مهم در انتخابات آتی است. یک وجه آن ماجرای کرونا و بخشی نیز مسائل سیاسی است که شقوق مختلفی دارد. از دیدگاه شما اولا نگاه معقول از منظر جمهوری اسلامی به مشارکت چیست و ثانیا مسیر تحقق این نگاه چگونه است؟
فقه سیاسی شیعه از زمان امام خمینی(ره) تحولات جدی پیدا کرد، درواقع این دوران برای تاریخ شیعه یک نقطهعطف به حساب میآید. گرچه از زمان مشروطه و قبل از آن هم این نگرش «اسلام سیاسی» درون فقه سیاسی شیعه وجود داشت، ولی بهصورت شاخص امام راحل روی این موضوع تاکید و نظریهپردازی کردند و در گفتمان دروندینی آن را پرورش دادند.مردمسالاری درمقابل اخباریگری و اسلام سکولار قرار دارد
این نگاه درمقابل دو نوع تفکر شیعیان قرار داشت. یک تفکر، تفکر اسلام «فردی» یا بهنوعی تفکر سکولار است که اساسا شأنیتی برای حوزه شریعت در حکمرانی قائل نیست و کاملا از یک دموکراسی بهمعنای غربی سخن میگوید یا «جمهوری» بدون پیشوند یا پسوند است.یک تفکر هم تفکر «اخباری» است که در طول تاریخ شیعه وجود و اعتقاد داشته نباید حکومت تشکیل داد. مشابه مسیحی این جریان شاید تفکرات سنتآگوستین است که زمین را شر میداند و بیشتر میگوید به امر اخروی بپردازید، ضمن اینکه برای عقل هم شأنیتی قائل نیست و عقل را هم به نوعی درمقابل اخبار محدود میکند و حتی به تفسیر هم معتقد نیست. آن تفکری است که از درون آن هم میتواند حکومت سکولار به وجود آید و هم حکومتهای استبدادی!
درمقابل این دو تفکر، مردمسالاری دینی قرار دارد که به تعبیری پاسخ درونگفتمانی فقه سیاسی شیعه به مساله قدرت و حکومت است، به مساله مشروعیت و مقبولیت پاسخ میدهد و درنهایت به مدل جمهوری اسلامی و مردمسالاری دینی میرسد. طبیعتا وقتی بنا را بر رای و نظر مردم قرار دهید این سوال ممکن است ایجاد شود که آیا هرچه مردم میگویند، درست است؟ و آیا هرچه اکثریت میگویند، درست است؟
به قول روسو که میگفت «صدای اکثریت صدای خداست»، آیا این را باید پذیرفت یا اکثریت گاهی تصمیمی میگیرند که درست نیست و ممکن است تصمیم اکثریت تصمیم مشروع نباشد. اما در نظریه ولایتفقیه و نیز در نظریه جمهوری اسلامی، ولیفقیه و نهادهایی همچون شورای نگهبان تضمین اسلامی بودن و دینی بودن قوانین، لوایح، تصمیمات، رویکردها، سیاستها و... هستند. از این جهت فکر میکنم این یک چالش است که باید درباره آن گفتوگو کرد و این بحث هنوز باز است و درباره آن میتوان صحبت کرد. بههرحال درون تفکر جمهوری اسلامی مساله مشارکت مهم است و مشارکت در زمینههای مشروعیت و مقبولیت موثر است، اما من اساسا نمیخواهم بیان کنم انتخاب خوب و اصلح اهمیت ندارد، چهبسا کارآمدی هم باعث مشروعیت میشود؛ من اعتقاد دارم باید به مرحلهای برویم که مشارکت را در کنار تصمیم درست و گزینه اصلح قرار دهیم و این دو را همنشین هم کنیم؛ بهجای اینکه تضاد بین این دو ایجاد کنیم و بگوییم اصل برای ما مشارکت است حتی اگر تصمیم غلط بود. صحبتهای رهبری هم همین بود، در بخش بعدی که بعد از مشارکت صحبت کردند روی انتخاب صحیح هم نظر داشتند.
بحران کارآمدی موجب مشارکت حداقلی یا مشارکت پایین در انتخابات مجلس شد
شاید همه گروههای سیاسی این دغدغه را داشته باشند که باید تلاش کنیم و بدنه رای را به میدان انتخابات بکشانیم اما اینکه این اتفاق با چه روشی صورت گیرد، مهم است. مصداق کارآمدی را بیان کردید که این کارآمدی ممکن است نقطهعطف باشد، چطور باید حاصل شود؟ الان نظام و گروههای سیاسی باید چه کار کنند تا بدنه رنجور و ناامید و کماطمینان به برخی سیاسیون پای کار بیایند؟
اتفاقا بحران کارآمدی موجب مشارکت حداقلی یا مشارکت پایین در انتخابات مجلس شد. کاهش مشارکت در انتخابات مجلس دقیقا مرتبط با بحران کارآمدی دولت است، درحالیکه اصلاحطلبان این بحران کارآمدی را به گردن نظام میاندازند و میگویند نظام دچار این بحران شده است. اما امروز جمهوری اسلامی هزینه ناکارآمدی دولت اصلاحطلبان را پرداخت میکند، چراکه رهبری در چارچوب گفتمان جمهوری اسلامی و مردمسالاری دینی عمل میکنند، چه آن رئیسجمهور مرحوم هاشمی باشد، چه خاتمی، احمدینژاد یا روحانی. به یاد دارید که خاتمی مخالفان جدی داشت. گروههای مختلفی معتقد بودند او باید از قدرت کنار برود ولی رهبری تا روز آخر چون خاتمی رای مردم را داشت از دولت او حمایت کردند. احمدینژاد هم همینطور بود. اصلاحطلبان بهشدت معتقد بودند احمدینژاد باید از صحنه کنار برود. روحانی هم همینطور است؛ اصلاحطلبانی چون عباس عبدی و موسویان که از نزدیکان روحانی است، بیان کردهاند روحانی باید استعفا دهد ولی رهبری باز هم مخالفت کردند. رویکرد رهبری اساسا ادامه کار دولتهاست، چون رای مردم را دارند. بهواسطه اینکه رای رئیسجمهوری از فلسفه سیاسی برخوردار است و این فلسفه سیاسی دولت را بهمعنای قوه مجریه شکل داده است.
کمپین سیاسی منفی دشمن «مردمسالاری» است
از این بابت من فکر میکنم که مساله کارآمدی یک دشمن بزرگ دارد. دشمن مردمسالاری دینی و دموکراسی موضوعی تحتعنوان کمپینهای سیاسی است، اگر این دانش کمپین مبتنیبر فقط تخریب رقبا باشد و بخشهای ایجابی افراد را پوشش ندهد، تبدیل به دشمن «تصمیم درست» میشود. من فکر میکنم در جایی تصمیم غلط گرفته میشود که این کمپینها بر احساسات و روان افراد تاثیر میگذارند و از عاطفه آنها و قدرت تهییج استفاده میکنند تا بهره خود را بالا ببرند و فضای تخریب و فضای حذف کردن رقیب به وجود میآید، درحالیکه اگر فضا ایجابی باشد این مساله خود را نشان میدهد. فرضیه اصلی بحث من این است که باید بهسمتی برویم که کارآمدی را در کنار مشارکت بهعنوان منابع مشروعیت قرار دهیم. یعنی نه کارآمدی تنها و نه مشارکت تنها فایده ندارد، این دو کنار هم میتوانند ما را جلو ببرند و مسائل مردم و بحران سیاست را حل کنند، چون بین نیروهای اجتماعی و نیروهای سیاسی گسل اتفاق افتاده و ما بحران شکاف و گسل داریم. این را باید با کارآمدی حل کنیم. البته کارآمدی گاهی با رای بالا و مشارکت فعال ایجاد میشود.چه کسی کاندیدا شود و با چه روشی کاندیدا شود و چه ابزارهایی را استفاده کند تا مردمی که از اصولگرایی و اصلاحطلبی عبور کردند، ترغیب به مشارکت شوند؟
مساله حزب و حمایت یک جریان سیاسی یکی از مهمترین عوامل است. اصلاحطلبان از روحانی حمایت کردند ولی مسئولیت آن را نمیپذیرند. صدای تنها اصلاحطلبانی که قدری مسئولیت پذیرفتهاند هم شنیده نمیشود؛ مثل عارف. پس حزب و جریان سیاسی وقتی از فردی حمایت میکند باید مسئولیت آن را بپذیرد و برنامه ارائه دهد و اساسا بهصورت کمی و کیفی هم رویکردها و هم استراتژی را برای رسیدن به اهداف بیان کند. اینها میتواند اهداف عینی یک نامزد باشد که کاملا اهداف را محدود و وسایل را مشخص کرده و رسیدن به هدف را بحث کند. درنهایت کمپین منفی که موجب تخریب رقیب میشود این روزها به یک اصل تبدیل شده و کمپین مثبت کنار رفته است. بهخاطر همین نمیدانید طرف چه کاری میخواهد انجام دهد، فقط به کسی رای میدهید تا دیگری رئیسجمهور نشود.مهمترین راه افزایش مشارکت، اطمینانخاطر مردم از کارآمدی نظام است
در گفتوگو با ناصر ایمانی
در گفتوگو با ناصر ایمانی
هشدار رهبری زنگخطر درباره تاثیرگذاری جریانات خارجی بر عرصه سیاسی ایران است
کارشناس مسائل سیاسی گفت: مهمترین نقش این است که مردم درمجموع از کارآمدی نظام اطمینانخاطر داشته باشند، لذا این مهمترین فاکتور است؛ مردم اگر احساس کنند نظام کارآمد نیست یا بهنوعی کمکارآمد است، در میزان مشارکتشان در انتخابات تاثیر مستقیم دارد.ناصر ایمانی، کارشناس مسائل سیاسی با تحلیل سخنان روز گذشته مقاممعظمرهبری در جمع مردم تبریز که از دو رویکرد غلط نسبت به انتخابات انتقاد کردند و با توجه به اینکه ایشان دو مقوله مشارکت حداقلی و ارتباط دادن برجام و سیاست خارجی به انتخابات را نقد کردند، به تحلیل چرایی غلطبودن این دو رویکرد ناظر به انتخابات ۱۴۰۰ پرداخت که مشروح آن در ادامه از نظرتان میگذرد.
رهبر انقلاب روز گذشته دو رویکرد انتخاباتی درباره مشارکت حداقلی از نگاه اصولگرایان و نگاه به خارج توسط اصلاحطلبان را مورد انتقاد قرار دادند، تحلیل شما از این دو نکته برای انتخابات پیشرو چیست؟
ابتدا باید این نکته را مطرح کرد که موضوع لزوم مشارکت حداقلی صرفا مرتبط به اصولگرایان نیست و بحث درباره کسانی است که نگاه حداقلی دارند؛ چراکه نباید این امر را منحصر به اصولگرایان کنیم، درحالیکه برخی از افراد دیگر نیز به این نگاه اعتقاد داشته و دارند. در بین برخی سیاسیون درمورد مساله نگاه حداقلی به مشارکت، دیدگاهی وجود دارد که معتقد است اگر انتخابات به مساله مشروعیت نظام وصل شود، هر انتخاباتی مانند این است که یک رایگیری برای نظام جمهوری اسلامی محسوب میشود و بنابراین اگر آرا پایین باشد یعنی نظام جمهوری اسلامی مشروعیت کمتری دارد، لذا این یک نوع دیدگاه است.بنابراین ما نباید این دو موضوع را با یکدیگر مربوط کرده و اجازه دهیم انتخابات با بسیاری از کشورهای غربی که درصد مشارکت هم پایین است، اما براساس اصول دموکراتیک و به شکل قراردادی انجام میشود، مقایسه شود که حتی اگر افراد کمی در آن قرارداد شرکت کنند باز هم مشروعیت قانونی دارد.
فارغ از مشروعیت، مشارکت بالا تز همیشگی رهبر انقلاب بوده است
رهبری از ابتدا با این دیدگاه مخالف و معتقد بودند در نظام جمهوری اسلامی صرفنظر از اینکه هر انتخاباتی به مشروعیت نظام مربوط است یا خیر، باید مشارکت بالا باشد؛ چراکه بالابودن مشارکت نشاندهنده فعالبودن مردم در عرصه سیاسی و اجتماعی است، بنابراین همیشه از نظر مقاممعظمرهبری روال اینگونه بوده است. البته از نظر مرحوم امام نیز دقیقا همین تفکر وجود داشت و ایشان قائل بودند مردم حق انتخاب دارند و این حق انتخاب مردم بههیچوجه نباید مخدوش شود. درمورد این نگرانی که برخی معتقدند ممکن است با مشارکت بالا امکان مردم برای انتخاب صحیح گرفته شود، ایشان و رهبری اعتقاد دارند این حق مردم است که اشتباه کنند.مردم اگر به مصلحت هم انتخاب نکنند بعدا متوجه میشوند انتخابشان صحیح نبوده است
بنابراین این حق مردم است که هر فردی را میخواهند انتخاب کنند، البته باید مردم را راهنمایی کرد و تذکر داد اما چنانچه این انتخاب از نظر برخی افراد، انتخاب بهمصلحت نباشد، مردم بعدا متوجه میشوند این انتخاب صحیح نبوده است اما در هر صورت تصمیمگیرنده مردم هستند و بنابراین آن چیزی که مسئولان نظام باید بهدنبال آن باشند افزایش مشارکت است ولاغیر، از اینرو مسئولان باید تلاش کنند مردم را راهنمایی کنند تا بیشتر در انتخابات شرکت کنند.مهمترین راه افزایش مشارکت، اطمینانخاطر مردم از کارآمدی نظام است
ملزومات این مشارکت اعم از کارآمدی و معرفی تیم و... چیست؟ یا حتی نقش شورای نگهبان چقدر تعیینکننده است؟
هریک از این موارد درصدی در افزایش مشارکت نقش دارند اما مهمترین نقش این است که مردم درمجموع از کارآمدی نظام اطمینانخاطر داشته باشند، لذا این مهمترین فاکتور است؛ مردم اگر احساس کنند نظام کارآمد نیست یا بهنوعی کمکارآمد است، در میزان مشارکتشان در انتخابات تاثیر مستقیم دارد.بهنظر بنده بیشترین عامل و فاکتور مهم برای افزایش مشارکت مردم دلگرمبودن آنها به نظام سیاسی خود، کارآمدی نظام سیاسی و امیدواری به آینده کشور است و این فاکتورها از تمام فاکتورهای دیگر مهمتر است؛ اینکه برخی از جریانات سیاسی مسائل دیگری مانند نقش شورای نگهبان و امثال آن را مطرح میکنند درحالی است که تاثیر آنها بسیار محدودتر از این است که مردم با دلگرمی احساس کنند نظام سیاسیشان یک نظام کارآمد است و آینده درخشانی در انتظار آنهاست.
رهبری تفکری که ارتباط با آمریکا و مذاکره و ماجرای برجام را برای پیروزی در انتخابات میخواستند نیز نقد کردند و فرمودند طرف مقابل فقط باید عمل کند و وعده کافی است. در این باره چه نظری دارید؟
یکی از افتخارات جمهوری اسلامی پس از پیروزی انقلاب این است که تاثیرگذاری کشورهای خارجی، براساس شعار نه شرقی نه غربی درمورد انتخابات و صحنه سیاسی به صفر رسید و برخلاف بسیاری از کشورهای دیگر دنیا میزان تاثیر خارجی روی انتخابات نزدیک به صفر بوده است.هشدار رهبری زنگخطر درباره تاثیرگذاری جریانات خارجی بر عرصه سیاسی ایران است
اما در سالهای اخیر این نگرانی بهوجود آمده که کشورهای خارجی بهطور غیرمستقیم یا حتی مستقیم بر عرصه سیاست ایران تاثیرگذاری دارند که این زنگخطر است و ما بههیچوجه نباید اجازه دهیم که برخی از بزرگان سیاسی یا جریانهای سیاسی بهنوعی نگاه به خارج از کشور داشته باشند.این تاثیرگذاری چگونه انجام میگیرد؟
اینطور که با حرکتهای سیاسیای که در کشورهای دیگر انجام میشود، بخواهند انتخابات ایران را تحتتاثیر قرار دهند. از زمانی که مساله برجام مطرح شد این اتفاق تا حدودی در کشور افتاد و برخی از کاندیداهای ریاستجمهوری مساله موفقیت برجام و تاثیر آن بر زندگی مردم یا عرصه سیاست خارجی کشور را مطرح کردند و بعد از آن مجددا در انتخابات بعدی این موضوع مطرح شد که اگر کشورهای خارجی ایران را تحریم کنند یا نکنند و نظر آنها چه باشد در ایران چه اتفاقاتی میافتد؛ لذا این مساله آرامآرام تاثیرگذاری دولتها و کشورهای خارجی را در عرصه سیاست ایران پررنگتر کرد و این یک خطر برای کشور بود که اکنون باید بهصورت جدی با آن مقابله کرد.تبلور عرصه سیاسی کشور، انتخابات است و بههیچوجه نباید اجازه دهیم که نوعی تاثیر از یک کشور خارجی داشته باشیم، بهطوریکه اگر یک دولت خارجی موضعی بگیرد، تمایل به یک کاندیدا در ایران بیشتر یا کمتر شود. بنابراین باید سعی کنیم این اتفاق هیچگاه در عرصه سیاسی رخ ندهد؛ چراکه کاملا مغایر با مساله استقلال کشور است و به استقلال سیاسی کشور ضربه میزند. استقلال سیاسی دقیقا بهمعنای عدمتاثیرپذیری از اتفاقات کشورها و قدرتهای خارجی است.