بن سلمان بعد از تغییر موازنه جنگ در یمن و تحمل ضربات پیاپی خواهان روابط دیپلماتیک بهتر با ایران شد

بازنده میدان

تهران و ریاض با شهادت سردارسلیمانی، امکان مذاکره را از دست دادند تا اینکه با روی کار آمدن بایدن در آمریکا و پایان ماه عسل سعودی‌ها درکنار موفقیت‌های انصارالله، سعودی‌ها راهی جز تعامل و گفت‌وگو با ایران برای پایان دادن به بحران یمن را نداشتند.
پنجشنبه، 9 ارديبهشت 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازنده میدان
سیدمهدی طالبی: خبر 29 فروردین‌ماه روزنامه بریتانیایی فایننشال‌تایمز درباره «گفت‌وگوهای مستقیم» ایران و عربستان در بغداد، عجیب‌تر از آن بود که بتوان آن را باور کرد. یک‌روز بعد سعید خطیب‌زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه در نشست خبری خود با خبرنگاران، حاضر به تکذیب این خبر نشد تا تلویحا صحت این خبر را تایید کرده باشد. تحولات بیداری در منطقه و تقابل تهران و ریاض در سوریه و یمن و همچنین قطع روابط دیپلماتیک بین دو کشور، شکافی تقریبا ترمیم‌ناپذیر را بین دو کشور ایجاد کرده بود.

با روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا و حمایت‌های نامحدود واشنگتن از عربستان، سعودی‌ها همسو با آمریکا، رفتارهای تهاجمی‌تری را در دستورکار قرار دادند تا درکنار کارزار فشار حداکثری، تهران ناچار به تسلیم دربرابر خواسته‌های آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن شود. این اتفاق رخ نداد و نه‌تنها تهران حاضر به عقب‌نشینی نشد که در صحنه منطقه نیز جبهه غربی و متحدانش هیچ ابزار مضاعفی را به‌دست نیاوردند تا اینکه پس از تغییر دولت در آمریکا و پایان فصل خدمات ویژه واشنگتن به بن سلمان، اوضاع تغییر کرد، تا جایی‌که ولیعهد سعودی که روزگاری آرزوی کشاندن جنگ به داخل ایران را داشت، در یک مصاحبه تلویزیونی با لحنی «مسالمت‌جویانه» درباره ایران بگوید: «ایران کشور همسایه ماست و تمام آن چیزی که ما خواهان آن هستیم داشتن روابط خوب و خاص با ایران است.»

صرف‌نظر از اینکه مذاکرات با عربستان سعودی به چه نتیجه‌ای منتهی شود، درک چنین چرخش معناداری آن‌هم دربرابر ایران حائز اهمیت است. بخشی از پاسخ به این سوال را می‌توان در گفت‌و‌گوی اخیری که از محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه به رسانه‌های غربی درز کرد، یافت. ظریف تعریف کرده که پس از گفت‌وگو با سردار سلیمانی برای حل اختلافات با عربستان سعودی و پس از ناکامی واسطه‌ها، ظریف در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل با سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان گفت‌وگو می‌کند و پیشنهاد مذاکره به او در پنج محور که یکی از آنها یمن بود را می‌دهد و او هم اعلام آمادگی می‌کند، اما خبری نمی‌شود. ظریف در پاسخ به اینکه چرا موافقت نکرد؟ می‌گوید: «به‌خاطر اینکه احساس می‌کردند در منطقه دست پایین را دارند و می‌خواستند دست بالا را پیدا کنند.»

آن‌طور که ظریف تعریف کرده، به دلیل تاکید سردار سلیمانی برای پایان دادن به جنگ یمن، او در مذاکرات لوزان 2 روز با جان کری برای آتش‌بس رایزنی می‌کند. کری به واشنگتن می‌رود تا با عادل الجبیر که در آن زمان سفیر عربستان در آمریکا بود گفت‌وگو کند و پیام تهران را به ریاض بدهد. پس از بازگشت جبیر به آمریکا، جان کری به جواد ظریف خبر توافق آش‌بس را می‌دهد. ساعاتی بعد که ظریف به اندونزی سفر می‌کند، در جلسه‌ای به تیم سعودی می‌گوید جنگ تمام شده، اما طرف سعودی آن را تکذیب می‌کند. ظریف تعریف می‌کند که به جان کری زنگ می‌زند: «گفتم چه شد؟ [جان کری] گفت بن‌سلمان زده زیرش و به جبیر گفته ما 3 هفته دیگر جنگ را می‌بریم. من گفتم اینها 3 سال دیگر هم این جنگ را نمی‌برند.»

سعودی‌ها جنگ یمن را در شرایطی آغاز کردند که پیش از ورود به این باتلاق بی‌انتها، ریاض به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین بازیگران سوریه بود، اما با حمله به یمن، آنها به ناگاه از این پرونده کنار گذاشته شدند. محور مقاومت در سال 2015 با ورود عربستان به جنگ یمن، ریاض را در این جبهه درگیر ساخت و درست در همان سال این محور موفق شد تا روسیه را راضی به ورود نظامی به تحولات سوریه کند. این هوشمندی سران محور مقاومت سبب شد با اخراج بازیگران متعدد منطقه‌ای و بین‌المللی وزن جبهه غربی در تحولات سوریه به‌شدت کم‌رنگ شده و در سوی دیگر با ورود روسیه به این کشور، وزن جبهه شرق افزایش یابد. همین مساله موجب شد دیگر نشست‌های بین‌المللی با حضور بیش از 40 کشور که دیپلمات‌های ایرانی راهی به آنها نداشتند تبدیل به مذاکرات آستانه با حضور ایران، ترکیه و روسیه شود.

نبردهای میدانی و رایزنی‌های دیپلماتیک سران محور مقاومت باعث شد تا دیپلمات‌هایی ایران که به نشست‌های بین‌المللی دعوت نیز نمی‌شدند، به‌ناگاه خود تبدیل به طراح و برگزار‌کننده نشست‌های سوریه شوند، به‌گونه‌ای که سران روسیه و ترکیه نیز برای برگزاری نشست سران کشورهای عضو ابتکار آستانه به تهران آمده‌اند. سعودی‌ها با عقب‌نشینی از سوریه، به‌درستی درک کرده بودند که به‌دلیل فقدان دستاورد روشنی بر روی زمین، چه در سوریه و چه در یمن، توان موثری برای امتیازگیری ندارند و بر همین اساس با حداکثر توان زیرساخت‌های یمن را هدف قرار می‌دادند تا ظرف 3 هفته، یمن تسلیم شود، اما این اتفاق نیفتاد و آنها ناچار به تمدید این سه‌هفته‌ها شدند تا جنگ بیش از 6 سال به درازا بکشد.

رهبر ائتلاف «طوفان قاطعیت»، پس از 6سال ناکامی در منطقه و عدم امتیازگیری، حالا از بهبود روابط با تهران سخن می‌گوید. هزینه‌های چندمیلیاردی آنها در سوریه‌ نتیجه نداد و برخلاف تصور، ایران توانست متحدش را حفظ کند. در یمن نیز سعودی‌ها و ائتلاف مجهزشان بدون دستاورد همچنان مشغول جنگ فرسایشی هستند. در عراق و لبنان نیز آنها نتوانسته‌اند نقشه‌های‌شان را عملیاتی کنند. به‌عبارت ساده‌تر، سعودی‌ها در میدان هیچ دستاوردی کسب نکردند تا با آن بتوانند پای میز مذاکره احتمالی امتیازی کسب کنند. حالا و پس از این ناکامی‌ها و همچنین فشار دولت جدید آمریکا برای پایان دادن به این نبردهای بی‌حاصل، آنها ناچار به تغییر رفتار شده‌اند تا شاید در پای میز مذاکره چیزی بتوانند به دست بیاورند.

این تغییر رفتار از نخستین مذاکره که در میانه فروردین بین دو طرف برگزار شد، قابل مشاهده است. البته این گفت‌وگوها قرار بود دو سال پیش آغاز شود اما ترور سردار شهیدسلیمانی در این روند اخلال ایجاد کرد. پس از شهادت سردار، عادل عبدالمهدی، نخست‌وزیر وقت عراق گفت فرمانده سپاه قدس ایران قرار بود ساعت 7صبح روزی که به شهادت رسید، پاسخ ایران به نامه عربستان‌سعودی درباره کاهش تنش‌ها بین طرفین را به او تحویل دهد.
 
بازنده میدان
 

کرنش در برابر میدان

تهران و ریاض با شهادت سردارسلیمانی، امکان مذاکره را از دست دادند تا اینکه با روی کار آمدن بایدن در آمریکا و پایان ماه‌عسل سعودی‌ها درکنار موفقیت‌های انصارالله، سعودی‌ها راهی جز تعامل و گفت‌وگو با ایران برای پایان دادن به بحران یمن را نداشتند. محمد بن‌سلمان، ولیعهد عربستان در تازه‌ترین گفت‌وگوی خود با العربیه، تلاش کرد از رویکرد سابق خود علیه ایران و انصارالله تا حدود زیادی عقب‌نشینی کند. او در این گفت‌وگو با لحنی «مسالمت‌جویانه» درباره ایران گفت: «ایران کشور همسایه ماست و تمام آن چیزی که ما خواهان آن هستیم داشتن روابط خوب و خاص با ایران است.» ولیعهد عربستان گفت: «ما نمی‌خواهیم که وضعیت ایران سخت‌تر شود، برعکس ما خواهان آن هستیم که ایران رشد کند و برای منطقه و جهان رفاه و آرامش بیاورد.»

بن‌سلمان در ادامه این گفت‌وگو عنوان کرد: «مشکل ما رفتارهای منفی ایران از برنامه هسته‌ای و موشک‌های بالستیک این کشور گرفته تا حمایت از «شبه‌نظامیان» در منطقه است، اما عربستان با کشورهای منطقه و دنیا برای ایجاد راه‌حل جهت رفع این مشکلات همکاری می‌کند.» محمد بن‌سلمان، ولیعهد عربستان‌سعودی در ادامه اظهار داشت: «ایران همسایه عربستان است و ریاض بر داشتن روابط خوب با این کشور تاکید دارد.»خبرگزاری فرانسه که این خبر را منتشر کرده، از تغییر لحن بن‌سلمان نسبت به ایران نوشته و گفته است پیش‌تر ولیعهد عربستان همواره ایران را به تشدید بی‌ثباتی در منطقه متهم می‌کرد.ولیعهد سعودی که ابتدای جنگ یمن از پیروزی چندهفته‌ای کشورش سخن می‌گفت، اکنون در این مصاحبه تلویزیونی از انصارالله خواست آتش‌بس را بپذیرد و به میز مذاکره برگردد.

بن‌سلمان درباره مخالفت انصارالله یمن با طرح صلح عربستان مدعی شد: «بحران کنونی اولین بحران در نوع خود در تاریخ دو کشور نیست. سیطره حوثی‌ها (انصارالله) بر صنعا در سال۲۰۱۴ کودتا علیه مشروعیت و اقدامی غیرقانونی بود!» وی گفت: «هیچ کشوری در جهان وجود «شبه‌نظامیان در مرزها یا یک گروه مسلح غیرقانونی» در مرزها را نمی‌پذیرد. این مساله برای عربستان و کشورهای منطقه و دولت «مشروع» (دولت منصورهادی) یمن غیرقابل قبول است.» ولیعهد عربستان همچنین گفت: «ما آماده حمایت از حوثی‌ها در یمن در ازای توقف حمله به عربستان هستیم.

پیشنهاد عربستان حمایت اقتصادی و هرچیزی که بخواهند در ازای توقف درگیری‌ها و نشستن برسر میز مذاکره است.» محمد بن‌سلمان گفت: «امیدواریم حوثی‌ها با تمام گروه‌های یمنی برای رسیدن به راهکاری که حقوق همگان را در یمن تضمین کند و همچنین ضامن منافع کشورهای منطقه باشد، بر سر میز مذاکره بنشینند.» وی گفت: «ما شکی نداریم که ارتباط قوی بین حوثی‌ها و ایران وجود دارد اما امیدواریم حوثی‌ها منافع یمن را قبل از هر چیزی در نظر بگیرند.»
 

فشار برای خروج آمریکا از غرب آسیا

عربستان‌سعودی سال‌ها سعی کرد با پیشنهاد مستقیم، فشار و لابی آمریکا وارد یک درگیری نظامی با ایران شود. پادشاه سابق عربستان یک‌بار به جورج بوش، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا گفته بود سر مار ایران است و باید آن را بزنید. حاصل دو دهه تلاش بی‌وقفه سعودی‌ها برای راضی کردن واشنگتن به درگیری نظامی با تهران حتی در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ نیز به یک درگیری کوچک منجر نشد.

حوادث مربوط به شهادت سردارسلیمانی و ابومهدی المهندس نیز در اوایل سال2020 با وجود تمامی غلظتی که داشت و موجب موشکباران پایگاه عین‌الاسد در عراق شد اما واجد ویژگی یک درگیری نظامی نبود و در آن هیچ قسمتی از خاک ایران هدف قرار نگرفت. ریاض حالا در جلوی چشم خود نظاره‌گر سخنان مقامات آمریکا برای کاهش نیروهای نظامی‌شان در غرب آسیا است. ریاض حالا نه ترامپ را در غرب آسیا دراختیار دارد و نه حتی کاخ‌سفید دیگر قدرت سابق است. تمامی امیدهای ریاض به واشنگتن تقریبا به مرحله تباه‌شدن رسیده است.

آمریکا زمانی که در منطقه حالت تهاجمی داشت علیه خاک ایران دست به اقدام مستقیم نظامی نزد و حالا نیز گرچه به حضور نظامی خود در منطقه پایان نخواهد داد اما قصد دارد پایش را از برخی درگیری‌های غرب آسیا بیرون بکشد. واشنگتن تقریبا به‌مدت یک دهه بارها در اسناد خود تمرکز بر شرق آسیا را اولویتش اعلام کرده است و به همین دلیل نمی‌خواهد با درگیری در مناطق دیگر توانش برای مهار چین را کاهش دهد.

ریاض می‌داند دیگر برای موازنه‌سازی در برابر تهران وزنه قدرت نظامی واشنگتن را دراختیار ندارد؛ چه اینکه در زمان جنگ‌افروزی‌های غرب در منطقه نیز نیروی نظامی آمریکا توسط ایران مجبور به عقب‌نشینی شده بود و حالا نیز تصمیم گرفته تنش‌ها در غرب آسیا را کاهش دهد. ریاض برای مدتی سعی کرد ائتلاف با رژیم‌صهیونیستی را بیازماید اما به او ثبات شد که تل‌آویو از تامین امنیت خود نیز عاجز است و توانی برای موازنه‌سازی درمقابل محور مقاومت ندارد. عربستان راهی برای گفت‌وگو ندارد، یا باید مسیر اشتباه و خسارت‌بار گذشته را ادامه داده و بیش از پیش تضعیف شود یا وارد مذاکرات سازنده شود. پیروزی‌های میدانی محور مقاومت فرصت بی‌بدیلی دراختیار دستگاه دیپلماسی ایران برای حفاظت از منافع این محور قرار داده است.
 
بازنده میدان
 

فرسایش قدرت نرم آمریکا به‌دلیل حمایت از عربستان

سعودی‌ها در سال2015 به جان کری، وزیر امور خارجه وقت آمریکا گفته بودند نیازی به مذاکره با دیگران درباره پرونده یمن ندارند زیرا در مدت 3هفته آن را با قدرت نظامی حل می‌کنند. ارمغان این طراحی جنگ سه‌هفته‌ای وارد شدن جنگ به هفتمین سال خود و در معرض قحطی قرار گرفتن میلیون‌ها یمنی است. این مساله باعث شده جنگ یمن به موضوعی انسانی میان افکارعمومی جهان تبدیل شده و قدرت نرم آمریکا را با متهم ساختن واشنگتن به جنایت‌های ریاض دچار فرسایش کند. این موضوع به‌شدت باعث خشم دموکرات‌های آمریکا شده است. آنها به‌شدت نگران تاثیر این جنگ بر وجهه آمریکا هستند.

دموکرات‌ها یکی از ادعای خود را برمبنای رهبری جهان اخلاقی توسط آمریکا قرار داده‌اند و حالا کودک‌کشی و محاصره یمن توسط عربستان به‌عنوان متحد آمریکا آنها را تحت فشار سنگینی قرار داده است. وارد آوردن فشار بر بدنه قدرت نرم آمریکا تنها مشکل واشنگتن با جنگ یمن نیست؛ کاخ‌سفید و کنگره درحالی نظاره‌گر فرسایش قدرت نرم خود میان افکارعمومی جهان هستند که سعودی‌ها نیز نتوانسته‌اند از طریق قدرت سخت به دستاوردی برسند و برعکس خود امروز آماج حملات موشکی و پهپادی هستند.
 

بازگرداندن جایگاه خان و رعیت

دخالت‌های بی‌پرده و گسترده محمد بن‌سلمان، ولیعهد عربستان و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی در سیاست داخلی آمریکا برای جهت‌دهی به سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا باعث شده این تلقی ایجاد شود که این دو تن سعی می‌کنند با نفوذ در سیاست آمریکا، واشنگتن را به انجام اقداماتی هدایت کنند که برخلاف منافع این کشور است. از همین‌رو بود که جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا اعلام کرد از این پس تصمیمات آمریکا باید در داخل کشور گرفته شود. واشنگتن نه برای آنکه به‌نفع مردم منطقه کاری کرده باشد بلکه برای آنکه خود از آسیب تا حدی ایمن شود، قصد دارد اقداماتی برای مهار افراد سرکشی مانند محمد بن‌سلمان و بنیامین نتانیاهو انجام دهد.

مهار این افراد ماجراجو نه برای برقراری دموکراسی در منطقه، بلکه برای جلوگیری از افتادن آمریکا در مخمصه توسط این سیاستمداران است. به همین دلیل محمد بن‌سلمان تصمیم گرفته است تا جایی که می‌تواند خود را از آسیب‌پذیری خارج کند. روابط تنش‌آمیز ریاض و آنکارا پس از روی کار آمدن بایدن بهبود یافته است، زیرا این دو پایتخت در ابتدای روی کار آمدن دموکرات‌ها درحال شنیدن تهدیدات این حزب بودند. محمد بن‌سلمان می‌داند برای آنکه بتواند فشارهای آمریکا را تا حدی تحمل‌پذیر کند باید نقاط ارتباطش را افزایش دهد. ترکیه و ایران ازجمله این نقاط ارتباط هستند که تفاهم یا آغاز مذاکره با آنها می‌تواند برای محمد بن‌سلمان مشروعیت‌بخش باشد و او با فراغ ‌بال بیشتری در‌مقابل برخی اقدامات دموکرات‌ها مقاومت کند. قطعا این موضوع معنایی مطلق ندارد. بن‌سلمان نمی‌خواهد با ایران علیه آمریکا ائتلاف کند، بلکه می‌خواهد با کم‌کردن تنش‌ها با رقبایش در‌مقابل متحد قدرتمند عربستان از آینده پادشاهی‌اش دفاع کند.
 

مذاکره با فناوری پهپادها

پهپادهای ارتش یمن ارزشی بی‌سابقه به محور مقاومت بخشیده‌اند. این پهپادهای تهاجمی- انتحاری دارای چندین شاخصه هستند که به‌صورت جداگانه یا کنار هم باعث برهم زدن موازنه قوای منطقه‌ای شده‌اند. این پهپادها نقطه‌زن هستند و می‌توانند اهداف حساس و ارزشمندی را به‌دقت مورد اصابت قرار دهند.

در جریان حمله 2019 به تاسیسات آرامکو و همچنین حمله موشک کروز یمنی به مخزن ذخیره نفت در بندر جده، این مساله به‌خوبی نشان داده شد، چنانکه برد بالای این پهپادها را نیز نمایان کرد. درحال‌حاضر حداکثر برد پهپادهای انتحاری یمن دوهزار و 500 کیلومتر است. موضوع دیگر کوچکی این پهپادهاست، به‌گونه‌ای که رهگیری این سلاح را برای دشمن بسیار سخت می‌کند. دشمن اگر دارای شبکه پیشرفته‌ای در حوزه دفاع هوایی باشد، مانند شبکه پدافندی آمریکا باید به‌صورت ترکیبی و با استفاده از سه‌مرحله «ماهواره»، «رادار» و «جنگنده‌های ارتقایافته برای مقابله با اهداف ارتفاع پست» دست به شناسایی و مقابله با پهپاد یا موشک کروز بزند.

در این حالت باید تعدادی از ماهواره‌ها به‌صورت هماهنگ محدوده وسیعی را زیرنظر بگیرند و همیشه درحال ارزیابی تغییر سطحی روی زمین باشند تا درصورت تغییر بتوانند با بررسی آن متوجه شلیک موشک یا پهپاد شوند. اگر کشوری بخواهد چنین شبکه‌ای از ماهواره‌ها ایجاد کند باید دست به سرمایه‌گذاری سنگینی زده و مبالغ کلانی را صرف ساخت و پرتاب ماهواره‌ها کرده و بودجه‌ای برای جایگزینی این ماهواره‌ها در بازه‌های زمانی آتی تدارک ببیند و همچنین مراکز تحلیل داده پیشرفته‌ای با تجهیزات به‌روز و کارشناسانی خبره روی زمین ایجاد کند.

بازنده میدان


آمریکا دارای چنین شبکه‌ای است اما کشوری مانند عربستان که درگیر جنگ با یمن است باید هزینه زیادی به آمریکا برای پایش مناطق تحت‌کنترل دولت یمن توسط ماهواره‌های آمریکا پرداخت کند. باید گفت این اقدام نیز صورت گرفته اما شبکه ماهواره‌ای آمریکا با ده‌ها میلیارد دلار ماهواره و ده‌ها مرکز تحلیل داده و هزاران کارشناس از تشخیص زمان و مکان پرتاب پهپادهای یمن تا حد زیادی درمانده شده‌اند. ضمن آنکه اگر بتوانند در مواردی به تشخیص درست برسند، این مساله الزاما به‌معنای توانایی سامانه‌های پدافند هوایی برای ساقط کردن اهداف مهاجم نخواهد بود، زیرا پهپادها قابلیت تغییر مسیر دارند و نمی‌توان مسیر آنان را پیش‌بینی کرد.

در اینجا ویژگی دیگری نیز به کمک پهپادهای یمنی می‌آید و آن سبک و کوچک بودن این پهپادهاست. آنها به همین دلیل شناسایی نمی‌شوند و اگر گاهی مورد شناسایی قرار گیرند به‌دلیل ابعاد کوچک رهگیری آنها بسیار طاقت‌فرسا خواهد بود. این سبکی و کوچکی که با سادگی در طراحی و ساخت همراه است، باعث شده قیمت این پهپادها بسیار پایین تمام شود و همین موضوع است که یمن تحت‌محاصره را قادر کرده ‌در تحریم و مسدود بودن مرزها بتواند با تولید انبوه پهپاد به‌صورت روزانه با چندین فروند از آنها تاسیسات مهم سعودی را مورد حمله قرار دهد. سبکی، کوچکی و ارزانی باعث شده است در شرایطی که آسمان یمن تحت کنترل جنگنده‌ها و پهپادهای شناسایی سعودی است، پهپادهای یمنی با مشکل زیادی در انتقال روبه‌رو نباشد و بتوان آنها را به‌سرعت از نقطه‌ای به نقطه دیگر منتقل کرد. مراکز ساخت این پهپادهای ساده نیز کارخانه‌های بزرگی نیستند که قابل شناسایی و حمله باشند، بلکه می‌توان آنها را در اماکنی در ابعاد کوچک ساخته و انبار کرد. به همین دلیل است که ارتش عربستان با وجود تلاش‌هایش موفق به نابودی توان پهپادی یمن نشده است.

سعودی‌ها برای مقابله با حملات پهپادی و موشک‌های کروز یمن تعداد زیادی رادار خریداری کرده و سامانه‌هایی را نیز همراه با کادر آموزش‌دیده از کشورهایی مثل یونان به‌خدمت گرفته‌اند. با این‌حال پرواز پهپادها در ارتفاع نزدیک به سطح زمین و عبور از شیارهای کوهستانی این رادارها را ناکارآمد ساخته‌ اما ریاض همچنان برای آنکه احساس امنیت کاذبی به‌دست آورد، همچنان خواهان استقرار این رادارها در خاک خود است، زیرا با وجود شرایط سخت نظامی تا اندازه‌ای حضور این سامانه‌ها موجب قوت قلب سعودی‌هاست.

از سوی دیگر آنها به سامانه‌های راداری و پدافندی برای چندلایه‌سازی دفاع هوایی خود نیازمندند. با این‌حال ناکارآمدی سامانه‌های پدافندی مستقر روی زمین سعودی‌ها را به راهکاری پرهزینه‌تر کشانده است. عربستان با صرف هزینه بالا بخشی از ناوگان جنگنده‌های اف-15‌ خود را ارتقا داده است تا بتوانند در عملیات شکار پهپادها شرکت کنند. این جنگنده‌ها در سامانه‌های راداری، اپتیکی، سامانه‌های شناسایی و کابین ارتقائاتی چندین میلیون دلاری روی دست ریاض گذاشته‌اند. اینها اما تمام هزینه‌های به‌کارگیری جنگنده‌های اف-15 برای مقابله با پهپاد نیست، زیرا خلبانان نیز نیازمند آموزش‌های پرهزینه‌ای هستند. همچنین این جنگنده‌ها برای آنکه بتوانند با پهپادها مقابله کنند باید همیشه تعدادی از آنها در آسمان درحال پرواز باشند.

به‌عنوان مثال در مرزهای گسترده یمن و عربستان، نیروی هوایی عربستان چندین مسیر را که احتمال می‌دهد پهپادها از آن عبور می‌کنند، شناسایی و آن را منطقه‌بندی می‌کند تا در هر منطقه چند جنگنده را روی آسمان به حراست می‌گمارد. درنظر بگیرید اگر نیروی هوایی عربستان سعودی 6 منطقه را تعیین کند و در هر لحظه در هر منطقه دو جنگنده درحال پرواز باشد با توجه به هزینه 20 هزار دلاری هرساعت پرواز جنگنده اف-15 این مساله ساعتی 240 هزار دلار هزینه روی دست سعودی‌ها می‌گذارد. این هزینه در روز بالغ بر پنج‌میلیون و 760 هزار دلار و در سال چیزی معادل دومیلیارد و 100 میلیون دلار می‌شود. این هزینه به‌جز مبالغی است که باید برای استهلاک جنگنده‌ها به‌جهت بالارفتن ساعت پرواز و همچنین بالارفتن دستمزد خلبان و خدمه تعمیراتی پرداخت شود.

برخی خلبانان ارتش عربستان از ارتش کشورهای دیگر به‌خدمت گرفته شده‌اند و جنگنده‌های این کشور نیز توسط شرکت‌های نگهداری آمریکایی تعمیر می‌شوند. این هزینه‌ها نیز سربه‌فلک می‌گذارند. پایان ماجرا اما اینجاست که چنین هزینه‌هایی نیز نمی‌توانند به‌شکلی کارآمد جلوی سیل پهپادهای شلیک‌شده به‌سمت خاک سعودی را بگیرند. سعودی‌ها تنها به‌خاطر پهپادهای ارتش یمن میلیاردها دلار هزینه متحمل شده‌اند و بازهم درحال تخریب شدن توسط آنها هستند. همچنین پهپادها سلاح‌هایی هستند که می‌توان آنها را بدون قبول مسئولیت به‌سمت هدفی شلیک کرد. در سال 2020 هنگامی که بنیامین نتانیاهو سخنانی بر زبان آورد که احتمال دخالت رژیم‌صهیونیستی در قضایای یمن را بالا برد، یمنی‌ها با نشان دادن تصاویر نقاط حساس این رژیم، تل‌آویو را تهدید کردند که درصورت مداخله مستقیم در یمن این نقاط را با پهپاد و موشک کروز مورد هدف قرار خواهند داد. به‌دلیل وجود همین پهپادهاست که طرف‌های منطقه‌ای و حتی آمریکا نگران ورود رسمی و باز شدن پایشان به قضایای یمن هستند، زیرا صنعا می‌تواند بدون قبول مسئولیت در تعداد بالا و به‌شکلی روزانه منافع آنها را به‌دقت از فاصله دور مورد هدف قرار دهد.
 

«میدان» میدان‌داری می‌کند

تغییرات میدانی در یمن چیزی نیست که از چشم‌های بینا پنهان باشد؛ با این حال توضیح وقایع پشت‌سر گذاشته‌شده طی چند دهه می‌تواند ابعاد این تغییر را بهتر در اذهان بنشاند. پایه‌گذاری نیروهای مقاومت یمن به زمانی بازمی‌گردد که رهبر اولیه آنها «سیدحسین بدرالدین‌الحوثی» پس از انقلاب اسلامی به ایران آمد و تحصیلاتش را در حوزه علمیه قم پی گرفت و بلافاصله پس از بازگشت به کشورش دست به حرکات فرهنگی زد. او اقداماتش را از سال1986 به شکل فرهنگی پی گرفت و تا تابستان سال2004 آن را ادامه داد. «شباب‌المومنین» هسته اصلی حرکت‌های فرهنگی‌ای بود که سعی می‌کرد با برگزاری کلاس‌های فرهنگی، دینی و تربیتی، جوانان و شیعیان زیدی یمن را توانمند سازد. به‌عنوان مثال برخی دوره‌های آموزشی این گروه در تابستان پس از تعطیلی مدارس آغاز می‌شد و در آن دانش‌آموزان انواع کلاس‌ها مانند تماشای فیلم‌های سینمایی را می‌گذراندند. تحول مهمی که در این زمان اتفاق افتاد اشغال افغانستان در سال2001 و به‌خصوص اشغال عراق در سال2003 توسط آمریکا بود.
 
بازنده میدان

جوانان تربیت‌شده در شباب‌المومنین به‌همراه دیگر شیعیان زیدی اعتراضاتی را علیه اقدامات آمریکا آغاز کرده و با برگزاری تظاهرات‌های ضدآمریکایی و ضدصهیونیستی بر دفاع از سرزمین‌های اسلامی تاکید کردند. حکومت وقت یمن براساس مصالح خود و واشنگتن این حرکت را سرکوب کرد و در سال2004 با حمله به صعده، صدها طرفدار سیدحسین بدرالدین‌الحوثی را به‌همراه خود وی به شهادت رساند. از این پس بود که درگیری‌های مسلحانه آغاز شد. اندازه این درگیری‌ها بسیار کوچک بودند به‌گونه‌ای که نیروهای مقاومت یمن در بهار سال2006 طی حمله به یک پایگاه دولت با کشتن 6تن از نیروهای دولت وقت موفق شدند این پایگاه را به کنترل خود درآورند. پس از آن رفته‌رفته بر قدرت نیروهای مقاومت یمن افزوده شد تا جایی که 6جنگ پی‌درپی به آنها تحمیل شد.

آخرین جنگ پیش از تحولات جهان عرب در سال2011، ششمین جنگ صعده موسوم به عملیات زمین سوخته بود که در سال2009 آغاز شد و در سال2010 نیز به پایان رسید. این درگیری‌ها تقریبا به استان صعده در شمال یمن محدود می‌شد، گرچه به‌دلیل دخالت عربستان در جنگ نیروهای مقاومت یمن درگیری‌ها را به خاک سعودی کشیدند. حملات سال2004 و به شهادت رساندن آسان سیدحسین بدرالدین‌الحوثی با بمباران هوایی پس از گذر از فتح یک پایگاه نظامی کوچک در سال2006 به دراختیار گرفتن استان صعده توسط نیروهای مقاومت یمن پس از سال2010 منجر شد.تحولات عربی که از سال2011 آغاز شدند با درهم کوبیدن قدرت دولت یمن و در میانه اغتشاش در ریاض موجب شد در سال2014 نیروهای مقاومت یمن با در دست گرفتن جریان اعتراضات وارد صنعا پایتخت شده و کنترل نهادهای دولتی را در دست بگیرند.

کمتر از یک‌سال بعد و با فرار عبدربه منصورهادی، رئیس‌جمهور مستعفی یمن از صنعا، سعودی‌ها با این ایده که می‌توانند 3هفته‌ای وارد صنعا شوند، جنگ یمن را در سال2015 آغاز کردند. مشتعل شدن این جنگ باعث شد نیروهای مقاومت یمن به‌سرعت استان‌هایی مانند الحدیده، زمار و المحویت را دراختیار گرفته و حتی در مقاطع ابتدایی جنگ بتوانند وارد عدن، پایتخت رئیس‌جمهوری مستعفی یمن شوند. با این حال جبهه‌های جنگ پس از مدتی تثبیت شدند و استان‌های شمالی و تا حدی استان‌های مرکزی یمن در دستان مقاومت یمن قرار گرفتند. با وجود گذشت 7سال از آغاز جنگ توسط سعودی‌ها، مقاومت یمن در سال2021 ضمن دراختیار گرفتن تمامی استان‌های مرکزی یمن درحال پاکسازی استان مهم مأرب است. با سقوط این استان، تقریبا از لحاظ نظامی بسیاری دیگر از مناطق یمن نیز سقوط‌کرده به حساب خواهند آمد و استان‌های شرقی و جنوبی یمن به‌سمت نیروهای مقاومت گشوده خواهد شد. پاکسازی این استان باعث می‌شود مرکز اصلی طرفداران دولت مستعفی منصورهادی از دست او خارج شده و مسیر مواصلاتی شمال به جنوب یمن برای تدارکات‌رسانی به شورشیان جنوب قطع شود. همچنین نیروهای مقاومت یمن از طریق آزادسازی مأرب راهی به‌سوی سواحل گسترده یمن در جنوب این کشور خواهند گشود که در مجاورت اقیانوس هند قرار دارد. با این اقدام تقریبا محاصره یمن نیز عملا شکسته خواهد شد.

با تصرف مأرب، عملا شیرازه کار از دست سعودی‌ها خارج خواهد شد و آنها ناچار خواهند شد از موضع ضعف در مذاکرات حاضر شوند. بر همین اساس شامگاه سه‌شنبه ائتلاف سعودی، استان‌های مأرب و الجوف را در یمن هدف حملات جنگنده‌های خود قرار داد. به گزارش المسیره، مناطق مختلف شهرستان صرواح در استان مارب در 17نوبت بمباران شد. در استان الجوف نیز منطقه اقشع در استان الحزم در یک نوبت و منطقه مررازیق در شهرستان الخب و الشعف در یک نوبت بمباران شدند.

منبع: فرهیختگان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.