عدهای گفتند شاید نویسنده، کارگردان و تهیه کننده میخواهند بگویند: ببینید نمیشود با روسری فیلم ساخت، در ایران فیلم ساختن سخت است و... در حالیکه مجبور نبودند این سکانس را در فیلم بیاورند اما با انتشار این فیلم خانم پاوه نژاد برای رفع سوال و شبهه گفت که این آخرین کارم بوده! و در صحنهای لباسهای خیس را خشک میکردیم و رسانههای معلوم الحال حرف درآوردن و...
حالا اینکه میگوید این آخرین فیلمم بود چه ربطی به موضوع داشت بماند اما ایشان نمیداند آن رسانههای معلوم الحال که میگوید، موافق و هوادار او هستند و هدفشان تخریب صداوسیما بوده و نباید خانم پاوه نژاد ترسی داشته باشد از قضاوتها زیرا این رسانهها هر بیعقلی که فیلمساز و کارگردان و بازیگر انجام دهد را پای سازمان مینویسند. یعنی اگر آنها اشتباه کرده باشند قابل چشمپوشی است ولی صداوسیما باید دقت میکرد گاف ندهد و چون دقت نکرده مجرم است.
آنچه که خانم پاوه نژاد و همقطارهایش مورد دقت قرار نمیدهند و سالهاست به آن دقت نکردند همین شیطنتها و نامردیها در رسانههای عموما اصلاحطلب و عربی، عبری، غربی است. رسانههایی که روی نظرات بازیگران و هنرمندان، فوتبالیستها و سلبریتیهای کشورمان تاثر میگذارند. آنها دروغ میگویند و نامبردگان را از نظام، انقلاب و مردم جدا میکنند.
رسانه در این روزگار جایگاه مهم و مؤثری دارد و میتواند با حرفهایش آرامش یا تشویش و خشم و خشونت را در جامعه گسترش دهد، جنگ افروزی کند یا صلح برقرار کند. دشمن هم با استفاده از همین فضا با کمترین هزینه بیشترین خسارت را به کشور و مردم ما وارد کرده و میکند و عدم هوشیاری هر کسی مشکلات را دوچندان میکند.
این جریان برای ما نکات قابل تأملی داشت. اینکه رسانههای اصلاحطلب دنبال بهانه میگردند برای یاوهگویی و دروغ پردازی، خود یک بحر طویل است و اینکه هنرمندان کشور ما نمیخواهند رفقای خود را در بیعقل فرض کردن بازیگر و فیلمساز، شریک ببیند هم داستان بلند بالایی است. ظاهرا بناست در هر اتفاق و جریانسازی و دروغ پردازی آن شخص و شخصیت مدنظر این رسانهها تخریب شوند، اگر این رسانهها دروغ بگویند، تخریب شونده اسلام، نظام، انقلاب و ارگانهای حکومتی هستند، اگر توهم بزنند باز هم نظام و صداوسیما مقصر است. اگر هر اتفاقی در هر جای جهان بیوفتد هم باز نظام و اسلام و مجموعهشان مقصر است.
بازیگران و هنرمندان اگر نتوانسته باشند ماهیت حقیقی رسانههای یاوهگو را در طول این سالها تشخیص داده باشند واویلاست. البته اینکه میبینیم نظرات و نگاههای آنها بسیار با حقیقت فاصله دارد هم نشأت گرفته از فقدان این شناخت است. هرچند در رسانههای اصولگرا هم اشتباهاتی دیده میشود که آنهم با آگاهی مخاطب قابل تشخیص است.
ما در فضاهای مختلف بارها تیترها و دروغهای برخی رسانههای داخلی را بازنشر کردیم و به نقد جدی آن پرداختیم و بارها گوشزد کردیم که رسانهها مراقب خبرسازیها و غیرحرفهای عمل کردنشان نیستند و این نوع حرکت کردن در رسانه که حرکت کردن روی لبه تیغ است میتواند آسیب جدی به کشور، فرهنگ، اقتصاد، مردم و حتی تمدن وارد کند.
سوال آن است که آیا مجازیم برای تخریب یک نهاد دروغ بگوییم؟ بدتر آنکه این نهاد در حکومت اسلامی قرار دارد. یعنی کسی که خود را اهل رسانه میداند و میخواهد سالم کار کند نباید برای دشمن خود دروغسازی کند، چه رسد به دوست خود. زیرا قبل از آنکه برای آن نهاد یا سازمان یا فرد آسیبزا باشد برای خود رسانه آسیبزا است. این رسانهها متأسفانه در روش و منش دقیق همانند رسانههای غربی و عربی عمل میکنند ولی ادعای سلامت اخلاق و حرفه دارند.
بالاخره وقت آن میرسد که مردم ماهیت این رسانهها را بشناسند و در مقابلشان بایستند و به هیچوجه حرف و سخن آنها را نشنوند. این اتفاق دیر یا زود میافتد و باید اقرار کنیم اتفاق خوبی نیست که مردم از رسانههای کشورشان بیزار باشند و به آنها اعتماد نکنند. کاری که رسانههای اصلاحطلب همیشه بهدنبال آن بودند و میخواستند مرجعیت خبری صداوسیما را از آن خود کنند ولی بهدلیل غیرحرفهای عمل کردن چاقویشان دست خودشان را هم بریده است.