بدیهی است که درکنار نشریه موهن شارلی ابدو،متهم ردیف اول این ماجرا، دولت فرانسه و دستگاه های امنیتی این کشور هستند. بازیگرانی که به نام آزادی بیان و به کام مخالفان اسلام و آزادی، زمینه را جهت هتاکی به عقاید و مقدسات تعداد بی شماری از انسانها فراهم می سازند. بدون شک نشریه شارلی ابدو،بدون چنین تضمین وحمایتی نمی تواند این چنین هتاکانه و وقیحانه در مواجهه با انقلاب اسلامی و ارکان آن رفتار کند.
این همان تفسیر دوگانه وعامدانه از مفهوم«آزادی بیان » در غرب است که درآن، هنجارهای ساخته و پرداخته دست دولت و نهادهای امنیتی حکم «خط قرمز» را داشته و در مقابل، توهین به مقدسات و ارزش های دینی وانقلابی ایرانیان مباح شمرده می شود. ازقیاس همین دو،می توان ماهیت آزادی بیان و حقوق بشردر غرب را استنتاج کرد! چندی پیش ، امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه از اینکه یک کاریکاتوریست فرانسوی در یکی از آثارش وی را به آدولف هیتلر، رهبر آلمان نازی تشبیه کرده، آرام و قرار نداشت!
میشل فلوری که ۴۰۰ تابلوی هنری و تبلیغاتی دارد، کاریکاتور هیتلری ماکرون را کشید. در صورت اثبات اتهام، فلوری به ۲ سال زندان و پرداخت ۴۵ هزار یورو جریمه محکوم میشود. این کاریکاتوریست فرانسوی در واکنش به شکایت ماکرون از خود تاکید کرد: «در سرزمین ماکرون، توهین به پیامبر [پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله] اشکالی ندارد اما به سخره گرفتن رئیسجمهور به عنوان دیکتاتور به منزله کفر است». رویکرد دوگانه امانوئل ماکرون در قبال کلیدواژه ابزاری «آزادی بیان»، نه منبعث از «سوءتفسیر از آزادی» و نه برآمده از «تضادهای ذاتی جامعه فرانسه» نیست!
آزادی بیان نمودی در غرب ندارد
آنچه منجر به بروز این رفتارهای دوگانه و متعارض میشود، «خلق پارادوکسهای سیستماتیک» از سوی سیاستمداران فرانسوی است. بر این اساس، مقولهای به نام «ارزشهای ذاتی» جایی در فرانسه و بسیاری از کشورهای اروپایی ندارد و این سیاستمداران و صاحبان قدرت هستند که حدود و ثغور مصداقی واژگانی مانند «توهین»، «تمجید» یا «آزادی» را تبیین میکنند! تبیین این مصادیق قطعا مستند به خواستهها و اهداف مقطعی یا بلندمدت سیاستمداران انجام میگیرد و ساختار قدرت در فرانسه نیز به رغم ادعای استقلال نهادهای قضائی و امنیتی از دولتـ پشتیبان این تفاسیر مضحک و ابزاری است.
در همین منظومه است که توهین نشریه هتاک شارلی ابدو به ساحت گرامی پیامبر اعظم صلیالله علیه وآله، مصداق آزادی بیان و انتقاد از رویکرد نژادپرستانه یکی از ذلیلترین رؤسای جمهوری تاریخ فرانسه مصداق توهین محسوب میشود! قوانین و اسناد بالادستی فرانسه نیز دست صاحبان قدرت در کاخ الیزه را جهت عملیاتیسازی این پارادوکسهای سیستماتیک و هدفمند بازمیگذارد. بسیار جالب است! قوانین مدنی و عمومی فرانسه به عنوان کشوری که خود را نماد حقوقیترین کشور دنیا (!) میداند، به مثابه یک موم در دستان سیاستمداران جابهجا میشود و دارای اطلاق و استحکام (در حوزه تفسیر قوانین) نیستند.
در همین کشور است که رد کردن خطوط قرمز آخرین و کاملترین دین آسمانی و توهین به انقلاب اسلامی ایران که مورد حمایت و ملجا و پناه انسان های بی شمار در جهان محسوب می گردد، مجاز شمرده میشود و در مقابل، توصیف نزدیک به واقعیتی که از ماکرون به عنوان هیتلر میشود، حکم خط قرمز را پیدا میکند!
دولت تروریست فرانسه باید پاسخ دهد
البته از رئیسجمهوری که سرکوب جلیقهزردهای معترض به ماهیت نظام سرمایهداری را موضوعی عادی قلمداد میکند و از قانون جنجالی افزایش دامنه اختیارات پلیس حمایت میکند، چیزی جز این انتظار نمیرود. ماکرون، نخستین رئیسجمهور فرانسه نیست که اینگونه عریان و بیپروا به جنگ علیه آزادی و انسانیت میرود. میتران، شیراک، سارکوزی، اولاند و دیگر سیاستمداران فرانسوی جملگی همین راه را پیمودهاند!
16 دسامبر 1998 میلادی پروفسور «روژه گارودی»، فیلسوف و نویسنده بزرگ فرانسوی به جرم انکار جنایت علیه بشریت در کتاب خود بهنام «اسطورههای بنیادین سیاست اسرائیل»، در دادگاه پاریس محکوم شد. انکار افسانهپردازی صهیونیستها درباره هولوکاست، تا جایی سیاستمداران فرانسوی را آشفته کرد که حاضر شدند جهت فروکش کردن خشم لابیهای صهیونیستی در پاریس، شهروند خود را به زندان بیفکنند! ماکرون رئیسجمهور همان کشوری است که اکنون در آن پلیس میتواند شهروندان را به هر بهانهای مورد ضرب و شتم قرار دهد اما اگر شهروندی به این اقدام اعتراض کند یا بدتر از آن(!)، از اقدام پلیس فیلمبرداری کند به نقض آزادی حریم پلیس و در نتیجه زندان محکوم خواهد شد!
متهمان مشخص هستند !
غیر از نشریه شارلی ابدو ، دو متهم اصلی حادثه اخیر در فرانسه مشخص هستند: کاخ الیزه و سازمان امنیت داخلی فرانسه. درخصوص متهم اول این ماجرا یعنی سازمان امنیت داخلی فرانسه گفتنیهای زیادی وجود دارد! فعالیت این سازمان (با نام مخفف DGSI) به حوزههای ضد جاسوسی، ضد تروریسم، خرابکاری سایبری و نظارت بر سازمانها و گروههای تروریستی مربوط میشود. طی سالهای گذشته، این سازمان تصمیم گرفت «مهاجر ستیزی سیستماتیک» را به مثابه یک الگوی رفتاری در بخشهایی از کشور فرانسه نهادینه سازد.
هدف از این اقدام دستگاه امنیتی فرانسه، یکی مهار اسلامگرایی و ارائه چهرهای مخدوش از مهاجران مسلمان و دیگری، هدایت نژادپرستان و ملیگرایان افراطی در فرانسه در ذیل احزاب و جریانات رسمی قدرت در این کشور بود. به عبارت بهتر، دستگاه امنیت داخلی فرانسه به دست خود، بذر تروریسم و خشونت علیه مهاجران را در جامعه خود کاشت تا به خیال خود بتواند از این طریق جامعه فرانسه از «نژادپرستان افراطی» تا «مهاجران غیر قانونی» را درکنترل خود قرار دهد و از کنش و منازعه این دو علیه یکدیگر، پایههای قدرت را در پاریس مستحکم سازد.
عقوبت استهزاء به بزرگان دین
حجتالاسلام و المسلمین عاملی: اهانت نشریه فرانسوی به رهبر معظم انقلاب نشانه نداشتن برهان و نهایت عصبانیت غرب است
امام جمعه اردبیل با اشاره به اهانت مجله شارلی ابدو به رهبر معظم انقلاب، گفت: اهانت روش انسانهای بیمنطق و انسانهای دست خالی و نشان از نهایت عصبانیت است. به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اردبیل، حجتالاسلام و المسلمین سید حسن عاملی در خطبههای نماز جمعه که در محل مصلای اردبیل با حضور گسترده اقشار مختلف مردم برگزار شد، با اشاره به بیانات اخیر مقام معظم رهبری در جمع بانوان، بیان داشت: سخنرانی مقام معظم رهبری برای بانوان یکی از شاهکارهای بزرگ علمی فنی و خطابی بود.وی با بیان اینکه نکات و مطالب بکر در این سخنرانی موج میزد، گفت: اینکه فلاسفه یونان تاکید داشتند در راس امور جامعه باید یک فرد حکیم قرار بگیرد، اینجا مصداقیت کامل دارد، هر ایرانی باید نهایت افتخار، مباهات و ابتهاج را داشته باشد که چنین شخصیت علمی در راس امور است، افسوس که حجاب معاصرت مانع از توجه بسیاری از ما به اصلیترین ثروت و سرمایه کشور است، از همین جا باید خوب بفهمیم که چرا دشمن ایشان را مورد هدف قرار داده است.
حجتالاسلام و المسلمین عاملی گفت: مجله شارلی ابدو که سابقه کاریکاتورها و اهانتهای شنیع به رسول خدا(ص) را دارد، این هفته مقام معظم رهبری را از جهت اهانت در کنار رسول خدا(ص) قرار داد و به حضرت آقا اهانت کرد. امام جمعه اردبیل افزود: اولاً اهانت روش انسانهای بیمنطق و انسانهای دست خالی و نشان از نهایت عصبانیت است. وی تصریح کرد: هرکس برهان ندارد به جای آن حتماً یکی از اقدامات زیر را انجام میدهد یا اهانت میکند، همچنان که مشرکین مکه شکمبه شتر را سر رسول خدا ریختند یا فحش میگوید همچنان که به پیامبر گفتند.
حجتالاسلام و المسلمین عاملی اظهار داشت: شعراء مکه آنقدر رسول خدا را با اشعار خود استهزاء، مسخره و اهانت کردند که قلب رسول خدا به درد آمد و به حضرت گران آمد، لذا خداوند رسول خدا را تسلی داد و فرمود: «إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» (همانا ما تو را از شر استهزا کنندگان محفوظ نمودیم) این کفیناک الان هم هست یعنی قطعاً خداوند موونه اهل غیظ از کفار و مشرکین معاصر را خود به عهده خواهد گرفت و شر آنها را به خود آنها بر خواهد گرداند و مثل مشرکین مکه ریشه آنها را قطع خواهد کرد.
امام جمعه اردبیل گفت: از آیات و روایات معلوم میشود که هر کس اهل حق یا آیات و احکام قرآن را استهزاء کند خداوند خودش آنها را در دنیا و آخرت استهزاء میکند این آیه قرآن است که «اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ» (خدا به ایشان استهزا کند و در سرکشی مهلتشان دهد که حیران بمانند.) در روایت است که در بهشت به جهنم باز میشود و اهل جهنم با حرص و ولع تمام به سرعت به طرف در بهشت حرکت میکنند اما وقتی دم در بهشت میرسند در بسته میشود و این عمل چند بار تکرار میشود اهل جهنم میگویند خدایا چرا ما را مسخره میکنی خداوند میفرماید این ملکوت مسخره کردن شما در دنیاست!
نماینده ولی فقیه در استان اردبیل بیان داشت: تجربه نیز ثابت کرده که عقوبت استهزاء به بزرگان دین به آخرت نمیماند بلکه وبال آن در این دنیا دامنگیر میشود کسی که آیات ربا، آیات حجاب، آیات احکام یا آیات دیگر قرآن را مسخره کرده بدون تردید عقوبت آن را خواهد دید شهید ثانی در کتاب «منیهالمرید فی آداب المفید و المستفید» حکایت دو نفر را آورده که جداگانه به مدرسه علمیه میآیند در حالی که زیر کفش خود میخ زدهاند و وقتی از علت سؤال میشود میگویند پیامبر اسلام گفته بال ملائکه فرش زیر پای طالب علم است میخواهم بال ملائکه را میخکوبی کنم! شهیدثانی نقل میکند که هر دو بعد از چند روز شلول شدند حکایت استهزاء وعّاظ و خطبای اردبیل در زمان شاه برای اهل شهر معلوم و مشهور است.
آیتالله عاملی با ذکر یک پیشآمد تاریخی گفت: یکی از خلفای عباسی دلقکی درست کرده بود حضرت علی و حضرت زهرا را مسخره میکرد و حضار میخندیدند استهزاء او بسیار زشت و در تاریخ مذکور است پسر خلیفه به محضر امام رسید و گفت میخواهم پدرم را بکشم گفت در آن صورت خودت هم کشته میشوی چون قتل پدر ولو فاسق باشد عقوبت دارد او پدر را کشت و بعد از مدتی خودش نیز کشته شد.
واکنش کاربران فضای مجازی
هممیهن شیطان
همان نشریه فرانسوی که کاریکاتورهای موهن از پیامبر اسلام(ص) کشیده بود این روزها با نقشهای اهانتآمیز به رهبر انقلاب وارد میدان شده، دولت فرانسه که پرسش از هلوکاست را ممنوع کرده از این اتفاقات استقبال میکند. بار پیش گرایش به اسلام در اروپا زیادتر شد...میلاد جلیلزاده، خبرنگار:اسم نشریه شارلی ابدو را در ایران تقریبا همه شنیدهاند اما تابهحال یک صفحه از آن را ورق نزدهاند و یک خط از ستونهایش به فارسی ترجمه نشده است. ایرانیها حتی اکثرا بهطور دقیق نمیدانند که محتوای کاریکاتورهای توهینآمیز این مجله نسبت به پیامبر اسلام چیست و فقط به دلیل اقدام عدهای از مسلمانان بهاصطلاح جهادی که به دفتر این نشریه حمله کردند و باعث قتل تعدادی از کارتونیستهای آن شدند، نام این مجله به گوششان خورد.
این یعنی حاشیهسازی یک مجله کممخاطب فرانسوی برای دیده شدن، متاسفانه به نقطه هدف اصابت کرد. پس از حمله به دفتر شارلی ابدو در اقدامی غافلگیرکننده، رئیسجمهور وقت ایران این حمله را محکوم کرد و در اقدامی غافلگیرکنندهتر، احمد خاتمی، امامجمعه موقت تهران هم که مدتی بود دیالوگهای پینگپنگی و پرتنش او با رئیسجمهور، خوراک خبری مطبوعات را فراهم میکرد، در محکوم کردن حمله به شارلی ابدو با رئیسجمهور همصدا شد. البته مدتی بعد وزارت خارجه ایران بیانیهای داد و عنوان کرد که سوءاستفاده از آزادی بیان و تحریک دیگران و توهین به هر کدام از انبیاء الهی محکوم است.
نام شارلی ابدو از اینجا به بعد بود که برای ایرانیها آشنا شد و به احتمال قوی رئیسجمهور وقت ایران و به احتمال قریب به یقین احمد خاتمی، خودشان هم هیچکدام اصل کاریکاتوری که باعث این دعوا شد را ندیده بودند. شاید ایراد کار از آنجا ایجاد شد که رویارویی با موضوعی که یک نشریه پدیدآورنده آن بود را مردان تراز بالای سیاست شخصا به عهده گرفتند. حال آنکه چنین کاری نیاز به کارشناسان فن داشت و کسانی که به ریزهکاریهای فن رسانه وارد باشند، باید وارد گود میشدند.
با خوک کشتی نگیر
شارلی ابدو هفتهنامهای محبوب و فراگیر نیست و تنها در حباب حواشی بود که توانست مقداری بالا برود. موضعگیری علیه این هفتهنامه، چه با انگیزه نزدیکتر کردن روابط یک دولت با کشورهای غربی و چه به نیت حمله به سلفیهای تکفیری که دشمن خود ما هم هستند، باید سنجیدهتر صورت میگرفت و اهالی فن رسانه درموردش بحث میکردند و نتیجه تضارب آرای آنها بهعنوان تصمیم نهایی اعلام یا اجرا میشد تا اتخاذ چنین مواضعی به جایگاه ایران در افکار عمومی جهان اسلام صدمه نزند.
این اتفاقات مربوط به سال ۲۰۱۵ میشد و مقداری پیچیدگی داشت و افتادن در تله یکسری خطاهای راهبردی و تبلیغاتی، اگرچه توجیهپذیر نبود، قابلدرک بود. فقط مردم ایران نیستند که کاریکاتورهای شارلی را ندیدهاند اما از پس آن اتفاقات، نام این نشریه به گوششان خورده است. در سراسر دنیا کمابیش چنین است. شارلی ابدو در خود فرانسه هم مشتری ندارد و یک نشریه کممخاطب است که بارها تا مرز سقوط مطلق به دلیل بحرانهای مالی رفته و البته یکی دو بار هم از این مرز رد شده و کارش به تعطیلی کشیده است.
تنها راهی که آنها برای زنده ماندن، البته حداقلی از حیات یافتهاند، همین جنجالسازیهای پرسروصداست. طبیعی است که ما نام این هفتهنامه را شنیده باشیم اما یک صفحه از آن را ندیده باشیم؛ چه اینکه اگر این نشریه محبوب و جذاب بود، احتیاج نداشت که با توهین به مقدسات یا توهینهای نژادی خودش را به چشم بیاورد. باید راه برخورد با نشریهای که حیات خودش را در جنجالسازی علیه ما میبیند، بلد باشیم. میگویند اگر با خوک کشتی بگیرید، به جای اینکه خستهاش کنید، لذت میبرد. قطعا راهحل، همیشه بایکوت محض نیست. راهحل را اهل فن میدانند و در کشور ما هم هستند کسانی که تکنیکهای هوشمندانهای برای برخورد با چنین مواردی را بلد باشند.
چرا این زرد مهم شد؟
شارلی ابدو یا همان هفتهنامه چارلی، وارث ماهنامهای به نام هاراکیری است که از ۱۹۶۰ منتشر میشد. هاراکیری پس از مرگ شارل دوگل، رئیسجمهور فرانسه، توهینی بسیار خفیفتر از آنچه امروز به محدوده مقدسات مسلمانان میکند را نسبت به او انجام داد و توقیف شد. قبل از توقف، در کنار ماهنامه هاراکیری، هفتهنامه آن هم به طبع رسیده بود. واژه ابدو در زبان فرانسه به معنی هفتهنامه است و هاراکیری ابدو پس از تعطیل شدن این ماهنامه، در سال ۱۹۷۰ به شالی ابدو یا همان هفتهنامه چارلی تغییر نام داد تا بتواند منتشر شود.
شارلی ابدو در ابتدا روی ریل فضایی حرکت میکرد که اتفاقات می۱۹۶۸ در فرانسه ایجاد کرده بود و یک شورش کور و نهیلیستی در واکنش به جهان مدرن به راه انداخت. یک نوع آنارشیسم هرجومرجطلبی که چون با نظم مستقر، البته هر نظمی تعارض داشت، خودش را به جنبش چپ منتسب میدانست. شارلی ابدو در این فضا هم نتوانست به توفیقی دست پیدا کند چون فاقد یک دال مرکزی در گفتمان خودش بود و ایدهای برای عرضه به مخاطبانش نداشت.
افتوخیزهای فراوانی در طول این دوره از حیات شارلی ابدو طی شد تا اینکه از سال ۲۰۰۱ به بعد و اتفاقات ۱۱ سپتامبر که باعث سقوط برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک شد، کارتونیستهای چارلی، کلیدواژه خودشان را یافتند. به محض اینکه جرج بوش پسر، رئیسجمهور آمریکا، این اتفاقات را بهانهای برای حمله به غرب آسیا قرار داد، هفتهنامه چارلی بهصراحت سفره خودش را از سایر جریانات چپ جدا کرد و گفت به بهانه نقد نژادپرستی، حمله به مسلمانان را محکوم نمیکند. از اینجا به بعد آنچه در چارلی محکوم میشد یا به عبارتی تمسخر میشد، خود تروریسم نبود، نژاد و فرهنگ کسانی بود که تروریست خوانده شده بودند.
سال ۲۰۰۳، وقتی یک اندیشمند سوئیسی که اصالتی مسلمان داشت به اجلاسی در فرانسه دعوت شد، شارلی ابدو این دعوت را محکوم کرد و گفت که انتقاد از صهیونیسم، در حقیقت نوعی یهودستیزی است و در عین حال به خودش اجازه داد که علنا به جای محکوم کردن تروریسم، اسلامستیزی کند. این علنا فاشیسم و یک نوع نژادپرستی عیان بود. البته نه فاشیسمی از نوع ایتالیا در زمان موسولینی یا آلمان در زمان هیتلر، بلکه یک فاشیسم فرانسوی؛ چیزی که با قدرت بالایی از دورزمانها وجود داشته اما به هزار دلیل سر زبانها نیفتاد و فرانسه را به اندازه آلمان و ایتالیا در این زمینه بدنام نکرده است.
آقای وزیر، کاش پاسخ روزنامهنگاران فرانسوی را به روزنامهنگاران ایرانی میسپردید
شارلی ابدو در چند نوبت به پیامبر اسلام توهین کرد که معروفترین مورد آن سال ۲۰۱۵ بود. پس از آن شماره استثنایی که باعث شد خون به پا شود، شارلی ابدو دوباره به روزهای کسادی و بیرونقیاش برگشت تا اینکه فصل آخر سال ۲۰۲۲ میلادی رسید و فرصتی دیگر برای حاشیهسازی کارتونیستهایی که هفتهنامهشان را در مرز تعطیلی کامل میدیدند، ایجاد شد. هفتهنامه شارلی ابدو مسابقهای برگزار کرد که در آن قرار بود کارتونهایی راجعبه آنچه مبارزات زنان ایرانی در سه ماه اخیر خوانده میشد، به دفتر نشریه ارسال شوند و آنها منتشرش کنند.
توهین به رهبر جمهوری اسلامی به شکلی عقدهگشایانه و بیاینکه نکته و نظرگاه جدیدی در این خصوص ارائه شود، دال مرکزی همه این نقاشیها بود؛ به عبارتی یک مشت فحش تصویری و نه چیزی بیشتر. نظامی که در داخل مرزهای خودش حداقل سه ماه با فحشهایی به همین اندازه رکیک مواجه شده بود و توانست از آنها بهعنوان ابزاری برای شناساندن ماهیت فاشیستی دشمنانش استفاده کند، طبعا نمیبایست از چند فحش تصویری در مجلهای فرانسوی که خریدار هم ندارد، برآشفته میشد. این به آن معنا نیست که باید در قبال چنین شمارهای از شارلی ابدو سکوت میکردیم.
شماره ویژه شارلی ابدو که در سالگرد حمله به دفتر این هفتهنامه در ۲۰۱۵ منتشر شد، بهترین فرصت بود برای رسوا کردن ماهیت فاشیستی و نژادپرستانه آنها. روی جلد این هفتهنامه چنان توهین شرمآوری به زنان ایرانی شده بود که میتوانست مایه رسوایی فاشیستهای غربی را برای همیشه فراهم کند، اما با ناشیگری محیرالعقولی که وزارت خارجه ایران به خرج داد، این فرصت تبدیل به تهدید شد. وزارت خارجه ایران توهین به رهبری را محکوم کرد و مساله را از مجاری رسمی و دیپلماتیک پی گرفت و به دولت فرانسه اجازه داد که بازهم لاطائلات همیشگیاش درباره آزادی بیان را تکرار کند و بگوید برخلاف ایران در فرانسه آزادی بیان وجود دارد. موضوعی که ایران باید روی آن تاکید میکرد، «توهین به زنان ایرانی» بود.
یک تصویر زشت و برهنه از زن ایرانی که به شکل گوریل نقاشی شده، در وسط قاب خوابانده شده و به قدری توهین جنسی به آن رکیک است که در هیچ لفافهای نمیتوان بیانش کرد. ظاهرا فرانسویهای نژادپرست از اینکه برای فشار آوردن به حکومت ایران، در این چند ماه مجبور شده بودند مبارزه زنان ایرانی را ستایش کنند، بهشان فشار آمده است و حالا میخواهند آن عبارت را پس بگیرند. زن قهرمان فقط باید متعلق به جامعه سفید و چشمآبی باشد و بقیه نهایتا بَربَرهای خوب هستند در برابر بَربَرهای بد. دولت و وزارت خارجه ایران نمیبایست به قضیه ورود میکردند و بهانه طرح دعوا هم لازم نبود توهین به رهبر انقلاب باشد. میشد عدهای از زنان داخل ایران، از توهینی که بهشان شده آگاه شوند و از این بابت شکایت کنند.
آنگاه وزارت خارجه مسئول پیگیری شکایت آنها میشد. حتی لازم نبود این جمع از بانوان، همگی جزء وفاداران به نظام باشند و از میان مذهبیها برآمده باشند؛ چراکه توهین شارلی ابدو به زنان ایرانی، فراگیرتر از یک گروه اجتماعی خاص بود و حتی به معترضان برانداز هم بهخاطر نژاد ایرانیشان برمیگشت. از طرف دیگر به جای تعطیل شدن انجمن ایرانشناسی فرانسویها در ایران، دولت و وزارت خارجه میتوانست اعضای چنین نهادی را به دست روزنامهنگاران داخلی بسپارد تا درخصوص توهین نژادی و جنسیتی به زنان ایران، زیر رگبار پرسشهای فراوان قرار بگیرند.
بهطور قطع مستشرقین فرانسوی یا مجبور میشدند شارلی ابدو را محکوم کنند یا حرفهایی میزدند که از لحاظ تبلیغاتی به ضررشان بود. واقعا معلوم نیست وقتی یکجا چنین فرصت طلایی و فوقالعادهای برای ما پیش آمد که ماهیت نژادپرست و زنستیز غربیها را که اتفاقا با همین عناوین علیه ما فعالیت میکنند، به خودشان و به همه نشان بدهیم، چرا وزارت خارجه اینقدر بد بازی میکند و موضوع را با خارج کردن از دستورکار فرهنگی و اجتماعی، به یک منازعه سیاسی تقلیل میدهد.
اینجا بهترین فرصت بود و میتوانستیم آبرویی برای این فاشیستهای ریاکار و متظاهر به آزادی باقی نگذاریم و به نظر میرسد فرصت از دست رفت. مثل سال ۲۰۱۵ باز هم دولتمردان و سیاستمداران وقتی با یک شیطنت رسانهای مواجه شدند، به اهالی فن رجوع نکردند تا روش برخورد مناسب را از نتیجه تضارب آرای آنها به دست بیاورند و چنین شد که اصطلاحا هم چوب را خوردیم و پیاز را. هم بهمان توهین شد و هم در دفاع از ما شکایتی مطرح شد که حمله به آزادی بیان ارزیابیاش کردند.
کاریکاتور؛ ابزار سیاست خارجی فرانسه یا کاریکاتوریشدن آن؟
چرا پاریس از دست آیتالله خامنهای عصبانی است؟
سیدمهدی طالبی، خبرنگار:امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه کار کشورش را به جایی رسانده که مسیح علینژاد را به دیدار او میبرند، برنارد لوی در کاخش به فردی موثر تبدیل شده و اوج اقدامات پاریس در سیاست خارجی، تحریک به انتشار کاریکاتورهای موهن است.
اخیرا نشریه شارلی ابدو که پیش از این از طریق انتشار کاریکاتور پیامبر اسلام(ص) باعث بدنامی خود و فرانسه نزد مسلمانان شده بود، دست به انتشار کاریکاتورهایی از رهبر ایران زده است.
دولت فرانسه معتقد است انتشار این کاریکاتورها برمبنای آزادی بیان صورت میگیرند و بخشهای خصوصی دست به این کار زدهاند؛ اما همزمان برخلاف این ادعا مطرح ساختن سوال درباره واقعه نسلکشی یهودیان در اروپا (هلوکاست) جرمی غیرقابلبخشش در این کشور است. سیاست خارجی فرانسه به شکلی جدی در مسیر نزول است. این مسیر نزولی دارای مصادیق بسیار فراتر از کاریکاتوری شدن این سیاست خارجی است. اعلام سیاست گردش به شرق توسط باراک اوباما رئیسجمهور اسبق آمریکا، بیتوجهی دونالد ترامپ رئیسجمهور سابق آمریکا به اروپا و لغو ناگهانی و بدون اعلام قبلی قرار داد خرید زیردریاییهای فرانسوی توسط استرالیا طی توافق آکوس با مشارکت آمریکا و انگلیس، این روند نزولی را نشان میدهد.
امانوئل مکرون در سالهای ابتدایی رویکارآمدنش در مواجهه با بیتوجهی آمریکا به اروپا با اعلام مسائلی مانند «مرگ مغزی ناتو» و «لزوم تشکیل ارتش اروپایی» تلاش کرد جایگاه فرانسه را از طریق این تهدیدات لفظی به واشنگتن یادآوری کند اما ناتوانی پاریس از اقدامات عملی، بلوف بودن اظهارات مکرون را آشکار ساخت.
او حالا در میانه جنگ اوکراین، مجبور است گاز آمریکا را چهاربرابر بیشتر از قیمتی که در این کشور عرضه میشود، بخرد؛ مسالهای که وی و دولتمردانش را خشمگین کرده است. در سوی دیگر در میانه گرفتاری اروپا، واشنگتن طرحی جهت جلب شرکتهای فناور و تولیدی در دست اجرا دارد که میتواند زیانی بزرگ برای فناوری و صنعت قاره سبز باشد. مکرون حالا در میانه این بحران نیز از لزوم استقلال اقتصادی اروپا از آمریکا صحبت میکند؛ موضوعی که آن نیز احتمالا بلوف از آب درمیآید.
فرانسه که سیاست خارجیاش با کاهش قدرت این کشور در سایه افزایش ادعاهایش کاریکاتوری شده با استفاده از کاریکاتور بهعنوان ابزار سیاست خارجی به سمت افزایش عمق این کاریکاتوری شدن گام برمیدارد.
دلایل انتشار کاریکاتور علیه رهبری ایران با هدایت دولت فرانسه
1- بازگشت یگانگی رهبری سیاسی و دینی پس از 14 قرن
ماهیت ولایتفقیه نحوه تاثیر و اثرپذیری جامعه از آن را دستخوش تغییرات کرده است. پیوند رهبری سیاسی با رهبری دینی در ولایت فقیه توصیفی ابتدایی از آن است که برخلاف ظاهر آن، تمام جوانب آن را پوشش نمیدهد. برای اینکار باید فارغ از جهتدهی تحلیلی، اندکی به سوابق تاریخی چنین پیوندهایی در جهان اسلام پرداخته شود.
در جهان اسلام پیوند رهبری سیاسی و دینی در قالب خلافت جریان داشت اما جنایات و اشتباهات بنیامیه باعث شد با وجود باقی بودن «تعریف» یگانگی رهبری دینی و سیاسی در خلیفه، «تاثیر» وی در امر دینی جامعه بهشدت محدود گردد. بر همین اساس بود که طی خلافت بنیعباس و عثمانی نیز با وجود ادعای دینی خلفا، آنها تاثیر مستقیم و مستقل دینی نداشته باشند.
پس از قرن اول هجری و روی کارآمدن یزید در سال 60 هجری قمری (680 میلادی)، سبک زندگی غیردینی او و جنایاتی مانند کربلا و واقعه حره و ادامه این روند از سوی دیگر خلفا، که اسلام را از یگانگی رهبری دینی و سیاسی محروم ساخت، ولایتفقیه با روی کارآمد در ایران از سال 1357 هجری شمسی (1979میلادی) بار دیگر این یگانگی را به صحنه سیاسی جهان اسلام بازگرداند.
این یگانگی موجب شده خروجی اخذشده از ظرفیتهای جامعه ایران بهشدت افزایش یابد. زیرا مردم و مسئولان در سایه این رهبری از انگیزه و اراده بالاتری برای مواجهه با وقایع برخوردارند. در سایه همین بالفعلسازی حداکثری ظرفیتها بود که ایران موفق شد طی جنگ هشتساله، دو ابرقدرت جهان دوقطبی وقت که با تمام توان و اقطابشان به جنگ تهران آمده بودند را دست خالی بگذارد. به دلیل استحکام بالا و نفوذ فراوانی که دارد بسیاری از نقشههای غرب را به چالش کشیده است. از اینرو، رهبری دینی مورد هدف آنها بوده است. از دیدگاه کارشناسان، وجهه دینی این رهبر، توانایی آن را حتی از رهبران ملیگرا فراتر ساخته است.
یک رهبر ملیگرا شاید میتوانست در ایران نفوذی داشته باشد اما رهبر دینی، با توجه به نفوذش میان شیعیان عراق، لبنان، سوریه، عربستانسعودی، پاکستان، افغانستان، کویت، یمن و همچنین علاقهمندی بسیاری از اهل تسنن به این رهبری به دلیل مبارزهاش علیه دشمنان اسلام، به گسترش غیرقابل باور تاثیرش منجر شده است. در داخل ایران نیز به دلیل پیروی جدی حامیان ولیفقیه و عموم مردم ایران از جایگاه و مصادیق آن بهعنوان رهبران کشور، نقشههای سنگین، طاقتفرسا و پرهزینه غرب به شکست کشیده میشود.
از اینرو ولایت فقیه نقطه اصلی است. بر همین اساس نیز مفهوم ولایت فقیه و مصادیق آن بهطور ویژهای در سالهای 1378، 1382، 1388، 1396، 1398 و سال 1401 شدیدتر از گذشته بهزعم طراحان در سیبل حیثیتزدایی قرار گرفته است.
2- تاثیرپذیری بالای فرانسه از تحولات جهان اسلام
فرانسه به دلیل تاثیرپذیری بالا از تحولات جهان اسلام، بیشتر از دیگران نسبت به این تحولات حساسیت داشته و خود را خط مقدم مبارزه با خیزشهای اسلامخواهانه میداند. فرانسه نسبت به دیگر قدرتهای غربی بهشدت تحتتاثیر جهان اسلام است. نخست آنکه تعداد مسلمانان در فرانسه نسبت بزرگی از جمعیت این کشور را نسبت به دیگر کشورهای غربی تشکیل میدهند. دومین مساله نیز به همسایگی فرانسه با جهان اسلام از طریق مرزهای دریایی جنوبیاش بازمیگردد.
این دو مساله پیوندی را نیز با یکدیگر برقرار میسازند. بسیاری از مسلمانان ساکن فرانسه تباری الجزایری، تونسی و مراکشی دارند؛ همان کشورهایی که در مرزهای جنوبی فرانسه واقعاند. این نزدیکی موجب شده ساکنان مسلمان فرانسه ارتباط زیادی با سرزمینهای مادری خود داشته باشند و از سوی دیگر مردم کشورهای شمال آفریقا نیز به موازات آن متمایل به مهاجرت به فرانسه جهت کار باشند. این پیوند میان دو مورد، شدت آنها را افزایش داده است.
مساله سوم در روابط پاریس با اسلام به حوزه نفوذ اصلی فرانسه بازمیگردد. جهان اسلام حوزه نفوذ اصلی فرانسه است. این مساله برای هیچ قدرتی به اندازه فرانسه صدق نمیکند. انگلیس از طریق نهاد سلطنت هماکنون نفوذی ساختاری بر کشورهای مهمی مانند کانادا، استرالیا و نیوزیلند دارد و ارتباط دیگرش نیز با هند است. هرچند حوزه نفوذ لندن مسلمانان را نیز در مناطقی از مرکز آفریقا و پاکستان در برمیگیرد، اما مسلمانان بخش اعظم حوزه نفوذ انگلیسیها را تشکیل نمیدهند.
آمریکا نیز بهطور ویژهای با درآوردن فیلیپین از چنگ اسپانیا و اشغال این کشور و سپس اشغال ژاپن، حضور نظامی سنگین در کرهجنوبی، حمایت از تایوان و همچنین نفوذ در سرار قاره آمریکا، نفوذ یکجانبه قابل توجهی در مناطق غیرمسلماننشین دارد. روسیه نیز علیرغم نفوذ در آسیای میانه و قفقاز که شامل جمعیتهای مسلمان هستند، اروپای شرقی را اولویت خود میداند.
این مساله درباره فرانسه بالعکس است زیرا حوزه نفوذ اصلی فرانسه شمال آفریقا و همچین دو کشور فرانسه و لبنان است. پاریس مناطق دیگری در جهان را نیز در دست دارد اما به اهمیت نفوذ این کشور در جهان اسلام نمیرسند. در یک جمعبندی و تصویر کلی، فرانسه اولویت اصلیاش حضور در مناطق مسلماننشین است، در داخل بهشدت تحت تاثیر حضور جمعیتهای مسلمان است و نسبت به دیگران نزدیکی جغرافیایی بیشتری به آنها دارد.
باید درنظر داشت دیگر قدرتهای جهان با چنین مسالهای بهطور کامل روبهرو نیستند. آمریکا و انگلیس در همسایگی مسلمانان نیستند. روسیه نیز علیرغم حضور مسلمانان بومی، اولویتهای اصلیاش در شرق اروپا قرار دارند. این ویژگی در دیدگاه فرانسه به جهان اسلام موجب شده تا پاریس از تغییرات اسلامخواهانه و خیزش مسلمانان احساس خطر بیشتری کرده و نسبت به آن رفتاری عصبی بیشتری نشان دهد.
3- قدرتیابی ایران بیش از هرقدرتی، فرانسه را تحتتاثیر قرار میدهد
فرانسه نسبت به افزایش وزن ایران در موضوعات منطقهای و ترقی جایگاهش بهعنوان یک قدرت هستهای نهفته عصبی است. قدرتها از طریق تحت تاثیر قرار دادن دیگران، از جمله قدرتهای همتای خود، ارزش مییابند. آمریکا توانست با تحریم دسترسی شوروی به منابع مالی و فناوری غرب، اخلال در فروش انرژی این کشور به اروپا، کاهش قیمت نفت در توطئه مشترک با همراهی عربستانسعودی، حمایت از جنبشهای موسوم به ضددیکتاتوری و تسلط بر افکار عمومی شرق اروپا و فریب مقامات مسکو، بلوک شرق را به زانو درآورد.
از سوی دیگر، روسیه به دلیل دسترسی زمینی به اروپا که قدرت سرازیر شدن قوای نظامی این کشور به قاره سبز را فراهم میآورد، قدرت اثرگذاری بالای نظامی بر اروپا دارد، درحالیکه چین فاقد آن است. بالعکس چین، از نظر اقتصادی برای اروپا خطرساز است و مقامات قاره سبز به دنبال محدود ساختن سرمایهگذاریهای پکن در این قاره هستند. این توضیحات زوایای اثرگذاری قدرتهای بزرگ بر یکدیگر را نشان میدهد. برای آنکه نگرانی فرانسه از ایران را درک کنیم، باید میزان دسترسی تهران به عناصر قدرتی که این کشور را تحت تاثیر قرار میدهند را بررسی کنیم.
ایران به فناوری موشکهای بالستیک قارهپیما دست یافته، هرچند آنها را به شکل نهایی برای امور نظامی تولید نکرده است. از سوی دیگر تهران توانایی و موارد لازم برای ساخت سلاح هستهای را دارد، هرچند آن را نیز تولید نکرده است. وجود صرف این «توانایی» در نزد تهران باعث شده فرانسه در برد این تسلیحات قرار گرفته و پاریس را در وضعیتی قرار دهد که دیگر با اتکا به توان هستهای خود امکان تهدید ایران را نداشته باشد. از سوی دیگر، ایران به دلیل فاصله فرانسه از خود که 3500 کیلومتر است از طریق موشکهای کروز نیز میتواند از نظر نظامی به خاک این کشور دسترسی یابد.
به نظر میرسد آنچه موضوع دسترسی نظامی ایران به فرانسه را از اهمیت بالاتری برخوردار میسازد وجود توانایی ایران در دسترسی به خاک فرانسه به وسیله تسلیحات متعارف است. ایران پهپادهای انتحاری با برد 4000 کیلومتر تولید میکند که میتوانند از خاک ایران به فرانسه برسند. همچنین دیگر متحدان ایران که فاصله نزدیکتری به فرانسه دارند به وسیله پهپادهایی با برد تا 2500 کیلومتر به خاک این کشور دسترسی مییابند.
از سوی دیگر، ایران با توجه به نفوذ خود در منطقه و جهان اسلام، میتواند در این منطقه که محل اصلی نفوذ خارجی فرانسه است، بهراحتی علیه این کشور در حوزههایی مانند رسانهای و سیاسی ایجاد چالش کند. این مساله در برابر دیگر قدرتها چندان صدق نمیکند زیرا ایران از دسترسی مشابهی به شرق اروپا، مرکز اصلی منافع روسیه، کشورهای عضو پادشاهی و مشترکالمنافع بهعنوان مرکز اصلی منافع انگلیس و همچین قاره آمریکا و شرق آسیا بهعنوان بخش اعظم منافع آمریکا، برخوردار نیست.
از سوی دیگر، فرانسه بهشدت به منابع انرژی منطقه برای کسب سوخت مورد نیاز خود و همچنین درآمدی که شرکتهای نفتی معتبر آن مانند توتال به دست میآورند، وابسته است. سر خمکردن مکرون در برابر الجزایر و التماس گاز از این کشور در شرایطی که روابط پاریس و الجزیره بحرانی بود، آنقدری واضح بود فرانسویها در برابر سوال مستقیم در این خصوص آن را انکار کردند. دیگر قدرتهای جهانی به اندازه فرانسه به انرژی وابستگی ندارند بهگونهای که روسیه و آمریکا صادرکننده انرژی هستند. در حوزه داخلی، فرانسه به دلیل مشکلاتی که دارد، سرزمین و جامعهای نفوذ پذیر دارد بهگونهای که در خاک فرانسه نسبت به دیگر قدرتها، اجرای عملیات آسانتر است.
در ذهن مقامات فرانسوی ایران امروز از لحاظ تسلیحات راهبردی و حتی متعارف به خاک این کشور دسترسی دارد قادر به مداخله در حوزه نفوذ اصلی فرانسه و همچنین تخریب وجهه این کشور از لحاظ رسانهای و سیاسی در این حوزه است. تهران همچنین در صورت اراده، قادر به انجام اقداماتی در خاک فرانسه است؛ باید توجه داشت حتی اگر ایران به هیچعنوان به دنبال این اقدامات نباشد، اما صرفا وجود امکان آن، برای پاریس هراسآور است.
4 -جایابی برای استمرار اغتشاش و نفرتپراکنی
براساس طرح غرب، رسانههای وابسته به این جبهه دست به «نفرتپراکنی» میزدند تا «اغتشاش» در ایران ایجاد و ادامه یابد. با محدود شدن فضای اغتشاشات در داخل ایران و همچنین ضعف نسبی دستگاههای «نفرتپراکنی»، فرانسه به دنبال زدن به خط، جهت زنده نگاه داشتن این فضاست.
وقتی اغتشاش امکانپذیر نبوده و زنجیره «نفرتپراکنی» دچار اخلال و کاهش تولیدات شده، تمام وظیفه برعهده شارلی ابدو قرار گرفته تا نهایت اقدامی را که میتواند در چند کاغذ چاپ و منتشر کند. صفحات شارلی ابدو امروز تنها فضایی هستند که برای غرب بهویژه فرانسه برای مانور علیه ایران باقی ماندهاند.
5- همه باید بدانند فرانسه پیشتاز دموکراسی بوده
فرانسویها به دلیل تقدم انقلاب فرانسه و تقدیم دموکراسی در کشورشان نسبت به دیگران، حتی نسبت به کشورهای غربی، غرور خاصی پیدا کردهاند. این غرور تا حدی است که فرانسه خود را مادر استقلال آمریکا میداند و معتقد است ایده استقلال و انقلاب در آمریکا به دلیل انقلاب فرانسه ایجاد شد و انقلابیون این کشور با کمک پاریس بر لندن پیروز شدند. از اینرو پاریس سعی دارد هرگاه موقعیتی پیش آمد خود را جلو انداخته و بر این سابقه و وجهه خود تاکید کند. در قضایای اخیر ایران که باعث موضعگیریهای شدید غرب علیه تهران شده است، فرانسه برای آنکه برجستگی خود را یادآوری کند، تلاش کرده از طریق یک موضع حداکثری بر جایگاه خود تاکید ورزد.
آیا فرانسه به اهداف «شارلی ابدویی» خود میرسد؟
1- تشدید ادراک مثبت جهان اسلام و مسلمانان نسبت به ایران
دولت فرانسه برخلاف آنچه از هدفگیری شارلی ابدو درنظر داشت، تبعاتی ضد اهداف نیز آفریده است. شارلی ابدو پیشتر به حضرت محمد صل الله علیه و آله وصلم توهین کرده بود و درحال حاضر توهین همین نشریه به رهبر انقلاب اسلامی باعث در یکراستا قرار گرفتن این دو شخصیت میشود. ادراک توالی توهین به پیامبر اسلام(ص) و توهین به رهبر دینی ایران در جهان اسلام و حتی مسلمانان ساکن غرب، موضوعی نیست که به نفع گردانندگان باشد.
2- قرار دادن منافع فرانسه در معرض آسیبپذیری
منافع فرانسه در منطقه و جهان اسلام آسیبپذیرتر از منافع آمریکاست و به همین دلیل پاریس باید مراقبت بیشتری بهخرج دهد. با توجه به سابقه استعمارگرانه فرانسه، آسیب به وجهه این کشور نیز نیازمند فعالیت چندان گستردهای نیست، درحالیکه چنین فعالیتهایی علیه آمریکا با وجود اقدامات تهاجمی مستقیمش در جهان اسلام، دشوارتر است.
3- تقویت جنبه ملیگرایانه حکومت ایران
توهین به رهبری ایران، عملا جنباننده روحیات ملیگرایانه است. بسیاری از مردم و گروههای فکری وقتی مساله توهین خارجی به سران کشور مطرح میشود، به سمت اتخاذ مواضع ملیگرایانه کشیده میشوند.
4- بیحیثیت ساختن حرکت برنامهریزی شده
اغتشاشات ایران پیچیدگیهای زیادی دارد و این پیچیدگیها، موجب حضور افراد گوناگونی در آن شده است. سوق دادن این تحرکات به سمت کاریکاتورهای موهن موجب میشود بهانه اصلی و جرقه این تحریکات که موضوعی برانگیزاننده از لحاظ احساسی بود به محاق رفته و از تاثیراتش کاسته شود.
5- فراهم آوردن فرصت نقد فرانسه
کاترین کولونا، وزیر امور خارجه فرانسه، در واکنش به احضار سفیر این کشور در تهران گفته است: «تهران قبل از انتقاد از فرانسه باید به آنچه در داخل کشور میگذرد، نگاه کند.» وزیر امور خارجه فرانسه مدعی است در کشورش برخلاف ایران آزادی مطبوعات وجود دارد و هیچ قانون توهین به مقدسات وجود ندارد.
این دروغ درحالی توسط وزیرخارجه فرانسه گفته شده که وارد آوردن کوچکترین خدشه به واقعه پرحرفوحدیث هلوکاست مستلزم سپری شدن اوقاتی از عمر پشت میلههای زندان است. چنین نقدهایی به دولت فرانسه وجود دارد اما اقدامات این کشور فرصت برجستهسازی آن را برای مخالفان ایجاد میکند. این مخالفان الزاما متحد یا دلسوز ایران نیستند اما قطعا از دورویی پاریس بیزارند.
دروغگویی فرانسوی
مقامات فرانسوی از انتشار کاریکاتور علیه مقدسات مسلمانان حمایت کرده و ضمن تاکید بر آزادی بیان معتقدند دولت بر این مبنا قادر به اعمال محدودیت و مجازات فعالان فرهنگی نیست. با وجود این ادعا اما سوابقی نزدیک چنین ادعایی را بهشدت به چالش میکشند.
آخرین روزهای جولای ۲۰۲۱ دولت مکرون از مالک یک بیلبورد به دلیل انتشار کاریکاتوری از وی در شمایل هیتلر شکایت کرد. این فرد در اعتراض به محدودیتهای ضدکووید در کشورش دست به این اقدام زده بود. این شکایت باعث شد فلوری یک کاریکاتوریست فرانسوی بهسرعت در سپتامبر همان سال در دادگاه تولون به ۱۰ هزار یورو جریمه محکوم شود. دادستان، لوران رابرت، معتقد بود این پوستر «یک میل آشکار برای آسیب رساندن» است.
فلوری در اعتراض به شکایت رئیسجمهور فرانسه از خود در حساب توییتریاش نوشت: «در سرزمین مکرون میتوانید یک پیامبر را مسخره کنید و این طنز است، اما اینکه رئیسجمهور را دیکتاتور جلوه دهید، کفر است.» این متن اشاره مستقیمی به جنجالها بر سر انتشار کاریکاتورهای هفتهنامه شارلی ابدو علیه مقدسات مسلمانان داشت. فلوری پس از صدور حکم علیه خود تاکید کرده بود: «حق کاریکاتور امروز در تولون به خاک سپرده شد.»
چند نفر اکثر کارتونها را کشیدند
عاطفه جعفری، خبرنگار:هفتهنامه فکاهی فرانسوی «شارلی ابدو» سال 99، در اقدامی توهینآمیز کاریکاتورهای موهن علیه پیامبر گرامی اسلام(ص) را روی جلد خود بازنشر کرد. هرچند رفتارهای اهانتآمیز نشریات غربی به ارزشهای غیرغربی مسبوق بهسابقه است اما آنچه در آن زمان باعث شد خیلیها به این اقدام واکنش نشان دهند، دفاع ناشیانه رئیسجمهور فرانسه از این رفتار اهانتآمیز بود. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه در واکنش نسبت به این اهانت، آن را مصداق «آزادی بیان» خواند و عنوان کرد: «ما در نشریاتمان آزادیبیان داریم و سعی میکنیم دخالتی در محتوا نداشته باشیم و آنها در انتشار هر آنچه میخواهند بنویسند، آزاد هستند.»طی چند روز گذشته دوباره مجله شارلی ابدو، اقدام به چاپ کاریکاتوری توهینآمیز علیه جمهوری اسلامی و بیشتر از همه توهین به زن ایرانی کرده که واکنشهای زیادی را درپی داشته است. در این بخش میخواهیم از دوگانگی مواجهه فرانسه با این مدل اتفاقات بگوییم و مصادیقی را که وجود دارد، بررسی کنیم. مطمئنا اینکه بخواهیم فقط روی توهین به یک دین پافشاری کنیم و حمایت همهجانبه داشته باشیم از توهینهایی که صورت میگیرد، نشانه همهچیز میتواند باشد، جز آزادیبیان!
نشریهای زرد با کاریکاتوریستهای بیهویت
مسعود شجاعیطباطبایی کاریکاتوریست در گفتوگو با «فرهیختگان» درباره نشریه شارلی ابدو میگوید: «این نشریه، نشریه زردی است که بارها به پیامبر گرامی اسلام جسارت کرده است، اعتقادی به مذهب و مسائل اخلاقی ندارد و خیلی راحت به دومیلیارد مسلمان توهین میکنند و آنها را مورد هجمه قرار میدهند، این نشریه کلا یک نشریه جنجالی است و کاری جز نفرتپراکنی ندارد. عملا یک تعداد خاصی از آدمهای بیهویت با این نشریه کار میکنند، چرا میگویم بیهویت؟ چون در این اتفاق اخیر میبینید که هیچ کدام از این افراد با امضای مشخص کارشان منتشر نشده است.
همه اسمها مستعار است و اساسا حرفهایی که میزنند دروغ است. اینکه میگویند ما 300 کاریکاتور را برای اهانت اخیرشان، جمعآوری و از بین آنها انتخاب کردیم، این اساسا دروغ است، چون 15 کاریکاتوری که در این نشریه چاپشده از نظر تکنیکی و محتوا بسیار ضعیف است و در حد کودکان دبستانی است. بنابراین 15 کار عملا بیربط هستند. 15 کاریکاتور دیگر هم کار چندنفر است، یعنی یک کاریکاتوریست مثل شاهرخ حیدری که در آنجا پناهنده سیاسی شده، سه کار دارد.
رضا جنگی، محسن یزدانی، توکا نیستانی و کیانوش رمضانی هم هرکدام دو یا سه کار دارند، بنابراین 15 کاریکاتور دوم هم عملا دست پنج یا شش نفر بودهاند. این جنجالی که اینها راه انداختهاند، معطوف میشود به کار پنج یا شش نفر که آنجا رفتند و در مخالفت با جمهوری اسلامی فعالیت میکنند و به تعبیری دیگر، قلمبهمزد هستند، برای همین محلی از اعراب ندارد، آنقدر این کار سخیف است که خودشان اسمشان را هم حذف میکنند. اگر واقعا کار حرفهای انجام میدهند و به کارشان اعتقاد دارند که باید اسامیشان باشد. این نشان میدهد که نشریه شارلی ابدو نهتنها در بین هنرمندان برجسته مخصوصا هنرمندان فرانسه خاستگاهی ندارد، بلکه اساسا خاستگاه مردمی هم ندارد، نشریهای که درواقع کاری جز نفرتپراکنی نمیکند.»
توصیه کاریکاتوریست معروف فرانسوی
او در ادامه صحبتهایش به سفری که به فرانسه داشته است، اشاره میکند و میگوید: «من سال 1371 که برای تحقیقاتی به فرانسه رفتهبودم، با یکی از هنرمندان کاریکاتوریست فرانسه، ژان پیر دگلوزو -که دهه 70 فرانسه را مهد کاریکاتور نوین دنیا کرد- دیدار داشتم، او یکی از موسسان انجمن کاریکاتور آنجاست، طی دیداری که با هم داشتیم توصیهای برای کار خواستم و او تاکید کرد سراغ هر نشریهای که میخواهید بروید فقط سراغ نشریه شارلی ابدو نروید. من این را آویزه گوشم کردم و در ارتباط دیگر هنرمندان مطرح کاریکاتوریست فرانسه هم که صحبت کردم؛ همین نظر را داشتند.»
شجاعیطباطبایی در ادامه این گفتوگو میگوید: «با یکی از کسانی که در این نشریه کار میکرد در داوری یکی از مسابقات از نزدیک آشنا شدم. او میگفت ما اعتقادی به خدا نداریم. در نشریهشان هم دقت کنید بحث خدا و اعتقاد به ادیان برایشان چیزی بیمعناست. برای همین اینها محلی از اعراب ندارند که بخواهیم واکنش هنرمندانهای به آنها داشته باشیم، چون آنقدر کار ضعیف است که خودش هویت اینها را برملا میکند.»
رفتار دوگانه درمورد آزادی بیان
این کاریکاتوریست با بیان اینکه آزادی بیان برای این افراد به موضوع بستگی دارد، میگوید: «اما یک نکته را باید در نظر بگیریم؛ اینها وقتی به پیامبر اسلام توهین کردند، گفتند که آزادیبیان در دنیای غرب حدومرز ندارد. این نکته را مکرون هم تایید کرد و گفت که ما درکنار اینها ایستادیم. بعد از این اتفاق بود که ما مسابقه «فلسطین تنها نیست» را برگزار کردیم و کارهایی که انجام دادیم براساس منطق بود اما در مقابل کارهای آنها مبتنیبر نفرتپراکنی و نژادپرستی است. اما اگر کوچکترین چیزی درمورد هولوکاست گفته شود جرایم نقدی و حبس در انتظار افرادی است که کوچکترین تردیدی درمورد این موضوع داشته باشند. آنها در این مورد هم رفتاری دوگانه دارند.»
لابی صهیونیست
شجاعیطباطبایی به نقش صهیونیستها در این موضوع اشاره میکند، میگوید: «نکتهای که خیلی مهم است، این است که تمام این اتفاقات توسط لابیهای صهیونیستی رقم میخورد، یعنی یک شخصیت بسیار منفور به اسم رامان لری -که جایزهای هم به اسمش هست- پایهگذار این نشریه بوده و از او حمایت میشود. نشریه دست کسانی است که ماهیت صهیونیستی دارند. شما مواجهه آنان را با افرادی مثل روبر فوریسون و بعد روژه گاردی ببینید که چه مجازات سنگینی را برایشان درنظر میگیرند. اگر کسی در کشور دیگری در اعتراض به هولوکاست تعبیری داشته باشد و اینها بخواهند او را مجازات کنند، فرد را به فرانسه میکشانند، مثل دیوید ایروینگ که از او دعوت مجازی کردند و بعد در بزرگراهی او را گرفتند و مجازاتش کردند و الان هم در زندان است. آزادی بیانی که اینها از آن دم میزنند، وقتی به برخی مسائل میرسد چهره واقعیشان را نشان میدهند و اعتقادی به آزادی بیان ندارند.»
تناقضها در آزادی فرانسوی
در 16 دسامبر 1998 میلادی روژه گارودی فیلسوف و نویسنده مسلمان فرانسوی به جرم انکار جنایت علیه بشریت در کتاب خود به نام اسطورههای بنیادین سیاست اسرائیل، در دادگاه تجدید نظر پاریس محکوم شد. گارودی در این کتاب، ثابت کرد که صهیونیستها با نازیها در جنگ جهانی دوم همکاری داشتند و صهیونیستها برای جلب نظر افکار عمومی بهمنظور ایجاد کشوری در فلسطین، کوشیدهاند با مظلومنمایی خود، جنایات آلمان هیتلری علیه یهودیان را بزرگ نشان دهند. گارودی همچنین در این کتاب، رقم شش میلیون یهودی را که گفته میشود توسط آلمان نازی قتلعام شدهاند، بسیار اغراقآمیز خواند؛ چراکه کل جمعیت یهودیان در آن زمان، این مقدار نبوده است. با محکومیت گارودی در این دادگاه که با فشار صهیونیستها بود، آزادی بیان و قلم در فرانسه که ادعا میکند مهد آزادی است، مخدوش شد.
برخلاف آزادیبیان!
طبق آخرین سرشماری در پایان سال 2022 میلادی، فرانسه بیشترین تعداد مسلمان را در خود جای داده است. بهگونهای که تعداد مسلمانان در فرانسه حدود 6 میلیون نفر یعنی حدود 9 درصد از جمعیت این کشور ارزیابی شده است. بیشتر این مسلمانان منسوب به کشورهای مغرب عربی و شمال آفریقا هستند که تعداد آنها بعد از جنگ جهانی اول و نیاز فرانسه به نیروی کار، افزایش چشمگیری یافت. اما بیشترین توهین به مسلمانان در این کشور رقم میخورد و در مقابل ژست آزادی بیان هم گرفته میشود، مشخصا عملکرد و ادعاهای مکرون و فرانسه در مورد آزادی بیان متناقض است، رئیسجمهور فرانسه ادعا میکند که بهطور جدی حامی آزادی بیان است و از سوی دیگر یک روزنامهنگار را بهدلیل انتشار مطلبی (در مورد یهودیان یا در مورد آمریکا اشاره به چاپ مطلبی در نشریه فیگارو که درمورد سیاستهای آمریکا منتشر شده بود) سرزنش میکند.
مسعود شجاعیطباطبایی، خاطرههایی که از جشنواره کاریکاتور هولوکاست و «فلسطین تنها نیست» را برایمان تعریف میکند و در این باره میگوید: «ببینید این آزادیای که غرب همیشه درباره آن صحبت میکند، آزادی دوگانه است. یعنی یک رویه دوگانه دارند. این رویهشان هم به این صورت است که توهین به پیامبران ادیان بهخصوص پیامبر اسلام را آزاد میدانند و میگویند آزادی بیان است، از طرف دیگر وقتی مثلا درمورد هولوکاست کوچکترین تردیدی ایجاد میشود، آن کسی را که تردید ایجاد کرده و هرکسیکه مسبب این تردید بوده است، مقصر میدانند و بهشدت با آن برخورد میکنند، بله، همین مکرون که چنین اظهاراتی دارد و حرف از آزادی بیان میزند باید به این سوال جواب بدهد که پس چرا فرانسه بالاترین جرایم نقدی و بالاترین حبسها را در کشورش دارد. اگر آزادی بیقید و شرط مدنظرشان است و از آن دم میزنند پس باید برای همهچیزشان این آزادی باشد. مساله بعدی این است این کاری که در مجلات غربی اتفاق میافتد و چهره رحمانی پیامبر اسلام یا توهینهایی که در این سالها داشتهاند را چنین با خشونت نشان میدهند و باعث اسلامهراسی میشوند، اینها همه برخلاف همان آزادی بیانی است که آنها خودشان مطرح میکنند.
کاش رسانههای جهان از مکرون بپرسند شما که دم از آزادی بیان میزنید درمورد کسی که تردید به مساله هولوکاست وارد میکند، چرا زندان و بدترین مجازات درنظر گرفته میشود؟ این صحبتهای آزادی بیان با برخی حرفهایشان در تناقض است. با یک جستوجوی ساده به اسمهایی میرسیم که چون تردیدی را برای هولوکاست ایجاد کردند برایشان مشکلات زیادی در همین فرانسه که به قول خودشان مهد آزادی است، بهوجود آوردند. ولی از آنطرف با کار نشریه شارلی ابدو به آزادی بیان میرسیم که باید وجود داشته باشد. دولت فرانسه به تبع رژیمصهیونیستی بهدنبال اسلامهراسی است که همیشه به دنبالش بودهاند و همین باعث میشود که دوباره به پیامبر مهربانی ما توهین کنند و مردم مسلمان دنیا بسیار از این مساله ناراحت هستند.»
لیست مرگ برای کاریکاتوریست برزیلی
مصداق برای کارهایی که فرانسه انجام داده و آدمها را از ورود به کشورش به بهانه کشیدن کاریکاتور منع کرده زیاد است، یکی از این افراد کارلوس لتوف، کاریکاتوریست برزیلی است که در مسابقه کاریکاتور هولوکاست شرکت کرد و با مشکلات زیادی مواجه شد. رژیمصهیونیستی این فرد را در لیست مرگ قرار داد و فرانسه ورودش را به کشورش ممنوع کرد. بعد از این اتفاق همه همکارانش و هنرمندان کاریکاتوریست برزیلی واکنش نشان دادند و خواستار آن شدند که اسامیشان در لیست مرگ قرار بگیرد.
شجاعیطباطبایی درمورد نفرتپراکنیای که در فرانسه و به تبع آن در دنیا علیه اسلام اتفاق میافتد، میگوید: «اینها با نفرتپراکنی کارشان را انجام میدهند اما ما با منطق مخاطبمان کار داریم. با منطقی که درواقع میتواند هرمسلمان و غیرمسلمانی را مجاب کند. ما دنبال نفرتپراکنی نیستیم. اما این افراد همیشه چون میترسند، به دروغ کاری را که انجام میدهیم، تحریف میکنند. هر دو باری که مسابقه هولوکاست را گذاشتیم و موضوعمان این بود که چرا تاوان هولوکاست را مردم فلسطین باید بدهند، آنها عنوان نفی هولوکاست را برداشت کردند، درحالیکه ما اصلا بهدنبال نفی این مساله نبودیم. ما اصلا دنبال این نیستیم که به مباحث اینچنینی بپردازیم، بلکه میخواهیم بگوییم چرا غرب درمورد آزادی بیان دوگانه رفتار میکند.»
ماجرای بهنام بهرامی و تناقضهای غرب
تناقضهایی که غرب برای آزادی بیان دارد بهراحتی قابل اثبات است. اینکه در ظاهر یک مساله را بگوییم و بعد خیلی راحت آن را در عمل نقض کنیم، کار راحتی است و بهوفور توسط غربیها صورت گرفته است. بهنام بهرامی نمونهای است که میتوان برای همین مساله آزادی بیان مثال زد. کاریکاتوریست مشهدی که در جشنواره کاریکاتور هولوکاست شرکت کرد و بعد هم برای ادامه تحصیل به سوئیس رفت. شجاعیطباطبایی درمورد این هنرمند میگوید: «بهنام بهرامی ازجمله هنرمندانی بود که برای مسابقه بینالمللی کارتون و کاریکاتور هولوکاست اثر ارسال کرده بود. پس از آن بود که برای ادامه تحصیل به سوئیس رفت. این هنرمند در شهر ژنو یک نمایشگاه برپا کرد اما عدهای از منافقین رد او را زدند و با شعارهایی مانند «مرگ بر بسیجی» سبب برهمخوردن این نمایشگاه شدند. مدتی بعد پلیس سوئیس، این هنرمند ایرانی را دستگیر و او را بابت کاریکاتور هولوکاست مواخذه کرد و بابت همین موضوع تذکر جدی گرفت. همان زمان وقتی از اداره پلیس بیرون میآید عدهای به او حمله میکنند و لپتاپ و کیفش را میدزدند.
بهنام بهرامی پس از این اتفاق، شرایط ناامنی را تجربه کرد. او درنهایت آبانماه سال ۹۸ تصمیم به بازگشت به ایران را میگیرد و به خانوادهاش نیز این موضوع را اعلام میکند اما در بحبوحهای که اینترنت در ایران قطع میشود، تلفن او نیز خاموش میشود و اوایل آذرماه پلیس سوئیس جسد او را کشف میکند و بعد از 10 روز، گواهی فوت این هنرمند به دست خانوادهاش در ایران میرسد و در گواهی فوت علت مرگ «نامعلوم» ذکر شده که از این منظر اتفاقی مشکوک است و به اعتقاد من این هنرمند به شهادت رسیده است. البته این را هم باید بگویم که دولت سوئیس اجازه خروج پیکر شهیدبهرامی را نداده و او را در ژنو به خاک سپرد و نمایندگان کنسولگری ایران در ژنو اعلام کردند دولت سوئیس از ارائه هرگونه اطلاعات درباره مرگ و مکان وقوع مرگ این هنرمند ایرانی سر باز زده و حتی لوازم شخصیاش را نیز تحویل ندادهاند.»
ترور فرانسوی
مروری بر ترورهای رسانهای نشریه فرانسوی شارلی ابدو علیه مسلمانانفرزاد کازرونی: عصر یک روز پاییزی در سال 2006، نشریهای روی دکههای روزنامه فروشی پاریس رفت که فرانسه و جهان را درگیر موجی از اعتراضات کرد. ماجرا به انتشار تصاویری موهن از پیامبر اسلام(ص) در یک نشریه فکاهی فرانسوی با نام «شارلی ابدو» توسط کاریکاتوریستهای این نشریه مربوط میشد که احساسات میلیونها مسلمان در فرانسه و خارج از فرانسه را جریحهدار کرد. شارلی ابدو نخستین بار نبود که چنین تصاویر موهونی را منتشر میکرد، اما از سال 2006، انتشار تصاویر ضداسلامی در این مجله فکاهی چپگرا شدت گرفت. درهمان سال 2006نیز سردبیر شارلی ابدو به اتهام توهین نژادی به دادگاه رفت اما تبرئه شد. واکنشها در فرانسه و همچنین از سوی مسلمانان در دیگر کشورهای جهان تا بدان جا زیاد شد که ژاک شیراک، رئیسجمهور وقت فرانسه، این اقدام را بهعنوان یک اقدام «تحریکآمیز» محکوم کرد، اما این واکنش الیزه از محکومیت لفظی فراتر نرفت.
در سال 2011نیز پس از آنکه شارلی ابدو کاریکاتور دیگری از پیامبر اسلام(ص) را منتشر کرد، دفترش هدف کوکتل مولوتف قرار گرفت و وبسایتش هک شد، اما کسی آسیب ندید. انتشار یکسری کاریکاتورهای موهن از پیامبر(ص) در سال ۲۰۱۲ نیز اعتراضهای گستردهای در کشورهای اسلامی ایجاد کرد. اوج درگیریهای مرتبط با کاریکاتورهای موهون شارلی ابدو در سال 2015صورت گرفت و حتی پای برخی گروههای تروریستی مانند داعش نیز به معرکه این کاریکاتورها باز شد.
آنچه مشخص است، فعالیت شارلی ابدو در تمام این سالها به ترویج نوعی خشونت کلامی منجر شده که در عمده موارد واکنش به این خشونت کلامی به خشونت فیزیکی و حتی برخی ترورها نیز کشیده شده است. در واقع، شارلی ابدو بادی را میکارد که در نهایت به درو کردن توفان انجامیده است؛ ازجمله حمله مرگباری که با دخالت گروه تروریستی داعش در سال 2015به قتل برخی شهروندان فرانسوی منجر شد.
شارلی ابدو، از انزوا تا انتشار 3 میلیون نسخهای
برخلاف آوازهای که شارلی ابدو برای خود در خارج از فرانسه دست و پا کرده، این نشریه در داخل فرانسه، مجلهای منزوی بهنظر میرسد. این مجله برای نخستین بار با نام شارلی ابدو در دهه 1980منتشر شد. انتخاب نام شارلی ابدو اشارهای کنایهآمیز به نام ژنرال شارل دوگل، رئیسجمهور وقت داشت. انتخاب این نام به دلیل درگیریهایی بود که قبل از آن هیأت تحریریه شارلی ابدو با دولت دوگل پیدا کرده بود. هیأت تحریریه شارلی ابدو، در 2 دهه قبل از انتخاب این نام، از سال 1960در قالب مجلهای به نام «هاراگیری» فعالیت داشت و یکبار در سال 1966به خاطر توهین به ارزشهای ملی فرانسه و سپس در سال 1970پس از مرگ ژنرال دوگل، به دلیل توهین به او طعم تعطیلی توسط دولت را چشیده بود.
با این حال، آغاز دوباره فعالیت این نشریه با نام جدید شارلی ابدو نیز نتوانست این نشریه را چندان محبوب کند و شمارگان بسیار پایین و انتقاد مردم از کیفیت محتوا باعث نیمهتعطیل شدن آن شد تا اینکه از سال ۱۹۹۲ هفتهنامه «شارلی ابدو جدید» منتشر شد. اوج شمارگان شارلی ابدو در سال 2015به 60هزار نسخه رسید، اما هر بار که جنجال بر سر کاریکاتورهای ضددینی این مجله بالا میگرفت، این جنجالها به افزایش شمارگان آن نیز منجر میشد؛ ازجمله در سال 2015انتشار برخی کاریکاتورها توانست بهصورت مقطعی تعداد شمارگان این هفتهنامه را به 3میلیون نسخه برساند، هرچند این تعداد در نسخههای بعدی ثابت نماند.
دیکتاتوری شارلی
شارلی ابدو البته در کارنامه خود فقط سابقه توهین به اعتقادات اسلامی را ندارد، بلکه توهین به سایر ادیان نیز بخش دیگری از کارنامه آن است. انتشار تصاویری از شخصیتهای مذهبی مسیحی و حضرت مریم(س) نیز بخش دیگری از فعالیتهای جنجالی این نشریه به شمار میرود. با وجود آنکه این نشریه شعار محوری خود را مخالفت با مذاهب و ادیان بهصورت کلی بیان کرده، اما بهنظر نمیرسد در این نشریه فرانسوی چندان جایی برای توهین به دین یهود وجود داشته باشد. این محدودیت بیان را در ماجرایی که در سال 2008در زمان ریاستجمهوری سارکوزی برای «موریس سینِ»، کاریکاتوریست معروف شارلی ابدو رخ داد، به خوبی میتوان دید.
در آن زمان موریس سینِ در کاریکاتور خود در این نشریه، تصمیم پسر سارکوزی، رئیسجمهور وقت فرانسه برای یهودی شدن - برای ازدواج با یک دختر ثروتمند یهودی - را سوژه خود قرار داد، اما بلافاصله از سوی جامعه یهودیان و لابی اسرائیل در فرانسه به گرایشات ضدیهودی متهم شد. در نهایت «فیلیپ وال»، سردبیر تندروی آن، کاریکاتوریست خود را مجبور به توضیح و عذرخواهی و در نهایت اخراج از نشریه کرد. موریس سینِ پس از اخراج از شارلی ابدو از سوی انجمن بینالمللی ضدیهودستیزی (LICRA) به دادگاه کشیده شد.
بخشی از انتقادات از شارلی ابدو نیز متوجه آن است که تاکنون این مجله هیچ کاریکاتوری از هولوکاست را نشان نداده و گویی اشاره به هولوکاست و برخی مسائل مرتبط با یهودیت خط قرمز این نشریه است.
استانداردهای دوگانه
به استثنای محکومیت کلامی که در سال 2006از سوی ژاک شیراک صورت گرفت، پس از آن کلیه فعالیتهای فکاهی شارلی ابدو علیه اعتقادات اسلامی با حمایت و دفاع تمام قد سیاستمداران فرانسوی تحت عنوان آزادی بیان صورت گرفته است. تازهترین دفاع مقامات سیاسی فرانسه نیز از شارلی ابدو توسط «کاترین کولونا»، وزیرخارجه این کشور صورت گرفته که در آن با دفاع از اقدام اخیر این مجله برای انتشار کاریکاتورهایی موهن به روحانیت، انتشار این کاریکاتورها را تحت عنوان آزادی بیان بدون اشکال دانسته است. با این حال محکومیتهایی که این نشریه در گذشته به دلیل اهانت به ژنرال دوگل، ارزشهای فرانسوی و در سال 2008نیز ماجرای کاریکاتور مربوط به پسر رئیسجمهور وقت فرانسه دریافت کرد، حکایت از آن دارد که استاندارد آزادی بیان در داخل خود فرانسه با محدودیتهای مشخصی روبهروست، هرچند فرانسویها نشان دادهاند در توهین به غیرخودیها هیچ حد و مرزی را به رسمیت نمیشناسند.
عذرخواهی به دلیل شوخی با هولوکاست
دامنه آزادی بیان درباره هولوکاست در اروپا تا آنجا محدود است که سال 2015نشریه آلمانی «برلینر زیتونگ» بهدلیل انتشار تصویری اشتباه از مجله شارلی ابدو عذرخواهی کرد. روزنامه برلینر زیتونگ در صفحه خود تصاویری از 5جلد شارلی ابدو را نشان داده بود که اگرچه 4جلد، تصاویر واقعی شارلی ابدو بودند، اما تصویر جلد پنجم یک تصویر ساختگی و جعلی بود که به شارلی ابدو تعلق نداشت و در آن یک یهودی ارتدوکس، مسئله هولوکاست را به شوخی گرفته بود. این نشریه آلمانی پس از انتشار این تصویر با عذرخواهی گفت که نتوانسته جعلی بودن تصویر جلد شارلی ابدو درباره هولوکاست را تشخیص دهد.
نقش شارلی ابدو در بازتولید افراطگرایی
مکس فیشر، ستوننویس نیویورکتایمز: وقتی به کارتونهای شارلی ابدو نگاه میکنی، تصویر رنگینپوستان و همچنین مسلمانان از هر نوع و نژاد، همواره بسیار منفی و تیره و تار است. با دیدن کاریکاتورها و جلدهای شارلی ابدو در مجموع به خواننده این پیام داده میشود که مسلمانان بهطور مطلق افرادی بد، خشن و غیرمنطقی هستند. این توصیف همیشگی و یکنواخت شارلی ابدو از کلیشههای رایج 1.6میلیارد مسلمان جهان است. این نوع نگاه در واقع افراطگرایی را تقویت میکند، چون نژادپرستی در بدترین شکل خود علیه مسلمانان ارائه میشود. اگرچه شارلی ابدو مدعی مقابله با افراطگرایی است، اما این مجله در یک نمای بزرگتر، خود به تولید افراط کمک میکند و ما با چرخه معیوب بازتولید افراطگرایی روبهرو میشویم. قدرت بخشیدن به اکثریت در مقابل بخش اقلیت جامعه، به حاشیه راندن ضعیفان در یک جامعه غربی و تمسخر افراد متفاوت بخشی از نتیجه کاری است که شارلی ابدو با کاریکاتورهایش انجام میدهد.
منابع:
وطن امروز
فرهیختگان
همشهری