مهجور ماندن مرحوم مصدق باعث شد تا عدهای در طول بیش از نیمقرن گذشته از زمان درگذشتش دست به مصادره او بزنند؛ در حالی که او چهرهای ملی، ایرانی و دنبال منافع ملت ایران بود آنهایی که خودشان را دنبالهرو مصدق مینامیدند از همه این عناوین گریزان بوده و حتی مدافع حمله به ایران هم شدند! اما ما باید روایت رسمی از دولت و عملکرد دکتر مصدق را تغییر بدهیم و روایت نوچههای مظفر بقایی را کنار بگذاریم.
امروز 14 اسفندماه، سالروز درگذشت یکی از بزرگان تاریخ معاصر ایران است. مردی که عمدتاً توسط قلم به دستان وابسته جریان سلطنتطلب، تودهایها و بعدها جریانی که پشت حجاب مذهب مخفی شده بود (و در واقع اصلا مذهبی نبود اما توانسته بود در همه ارکان کشور نفوذ کند) به شدت مورد تخطئه و حمله قرار گرفت و همه نوع انگ و تهمی به او بستند. مرحوم محمد مصدق که امروز هم بعد از گذشت بیش از نیم قرن از درگذشتش هستند کسانی که در موسسات پژوهشی جا خوش کرده و به شکل موذیانهای در حال ترور شخصیت او هستند، چرا که او با اربابان انگلیسی و امریکایی این عده درافتاده بود و میخواست «ایران» را مستقل کند.
هر چند به لحاظ عملکردی انتقاداتی به وی به عنوان یک دولتمرد وارد است (کما اینکه همین امروز بسیاری دارند به سیاستها و تصمیمگیریهای اقتصادی و سیاسی رئیس جمهورهای خودمان ایراداتی میگیرند) اما مصدق به عنوان فرزند زمانش خودش که در دورهای خاص زندگی میکرد مورد هجمه همه قرار گرفت، هر کسی رسید لگدی به او زد تا قبل از انقلاب دل دربار را به دست بیاورد و بعد از انقلاب هم بروید تحقیق کنید که دلیلش چه بود؟
برای من به عنوان یک روزنامهنگار، هنوز این سوال باقی است در نظامی که مدعی دشمنی و مخالفت با امریکا، استعمار و اشغالگری است و خود را مدافع مظلومان و دشمن ظالمان میداند، چرا باید مثلا برخیها در مؤسسات پژوهشی بنشینند و نام خودشان را هم مورخ و پژوهشگر بگذارند و وقتی به آثارشان!! نگاه میکنی سر تا پا در تخطئه چهرهای باشد که توسط نوکران انگلیس و دلارهای امریکایی سرنگون شد و بعد هم دادگاهی شد و در کنج عزلت و تنهایی درگذشت؟ همیشه با این جماعت درگیر بودم و چندباری هم در تهران در نشستها با برخی از این افراد که مؤسسات مصادرهای درگیر شدم.
اما این روایتسازی این افراد از مرحوم مصدق همه در راستای سیاستهای انگلیس خبیث است و شک ندارم که اینها به شکلی به لندن متصل هستند. عرض کردم، هیچکس کامل نیست و همه مشکلاتی دارند، ولی در حوزه رفتارشناسی وقتی اقدام غرب علیه دولت دکتر مصدق را میبینیم اگر مورخ بیطرفی باشیم و مدعی دین و مذهب هم باشیم باید نگاهمان فرق کند! در حالی که این عده به این شکل دارند تاریخ را وارونه به خود مردم میدهند، رهبر عالی کشور نگاه دیگری دارد.
از روزی که رهبر انقلاب اینچنین از مرد بزرگ ضد استعمار، مرحوم مصدق یاد کردند چند ماه از آن میگذرد و حتی یک بار اعضای جبهه ملی و دیگر گروهها و اشخاصی که پشت نام و چهره دکتر مصدق پنهان شده بودند هیچ اشارهای چه له و چه علیه آن سخنان نکردند. اما چرا؟ رهبر آگاه انقلاب در آن سخنان به بررسی حرکت ضد استعماری و استقلال طلبانه مرحوم مصدق و ملت ایران علیه انگلیس پرداخت و زوایای تاریخی و ماهیت استعمار غربی را برای دیگر بار شکافته و مورد تحلیل و بررسی قرار دادند و تاکید کردند که دشمنی مردم ایران با آمریکا از زمان کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق شروع شد.
متأسفانه آنان که امروز پشت نام مرحوم مصدق پنهان شدهاند سعی در تحریف ماهیت و هویت ضد استعماری آن مرحوم داشته و با وارونه نگاری ماهیت استعماری غرب، خود روز به روز به استعمار نزدیک شده و در دامان استعمار جا خوش نمودهاند. کسانی که استحاله شدهاند و امروز با نام و عکس مرحوم مصدق اما در آغوش استعمار غرب لمیدهاند بیشک ناخرسند و هراسان از بازخوانی ماهیت ضد استعماری مرحوم مصدق توسط رهبر انقلاب هستند.
در تمام طول چهار دهه گذشته عدهای با تکیه بر همین مزخرفنویسی مورخان انگلوفیل علیه مرحوم مصدق، جمهوری اسلامی را مخالف مصدق دانسته و رفتند و پشتش پنهان شدند. حکومت هم هیچ تلاشی برای اصلاح این مساله نکرد تا همچنان آنها به این مصادره عجیب و فرصتطلبی خاص خود ادامه دهند. اما اقدام رهبر معظم انقلاب در ارائه نگاهی منصفانه و صحیح از آنچه بر دولت دکتر مصدق گذشت (با اظهار دقیق از اینکه او به امریکا در برابر انگلیس اعتماد کرد، اما نه حجتالاسلام بود و نه ادعای اسلام داشت که کنایهای بود به برخی از حجتالاسلامهای عرصه سیاست کشور که حل همه مشکلات کشور را در پناه بردن به امریکا میدانستند) عملا قوم فرصتطلبِ مصادرهگر را خلع سلاح کرد و آنها در این چند ماه حتی یک کلمه هم از این موضوع نگفتهاند. از سوی دیگر اما امیدوارم که آنگلوفیلهای تاریخنگارِ مدعیِ مسلمانی حواسشان باشد و راه و مسیر را اصلاح کنند و تاریخ را به صورت دقیق و منصفانه ارائه کنند. آنها که فکر میکنند «حق» هستند، اما «آنی» که فکر میکنند، نیستند بهتر است بیش از دیگران طریق عافیت در پیش بگیرد.
در پایان باید این نکته را عرض کنم که به شکل عجیبی هر چهرهای که حرفی از ملیت، ایرانگرایی و حب وطن زد جریانی مشکوک و مسموم برای نابودیاش حرکت میکنند. وقتی کارنامه این جریان را مورد موشکافی قرار بدهید، متوجه خواهید شد که پر از اشکال است اما چنان یک اشکال دیگران را برجسته میکنند و به آن میدمند و از قرار معلموم پشتوانهای قدرتمند هم در نهادهای علمی! و امنیتی دارند که باوجود گفتن در مورد آنها، باز هم مشکلی برایشان پیش نمیآید.
به عنوان مثال همین چند روز پیش که مرحوم سیدجواد طباطبائی درگذشت، همین جریان دوباره حرکت کرد. یک بابایی که مدعی است در یک مجله 12 مقاله علمی پژوهشی با موضوعات مختلف!! دارد کسی بود که در رفت و با یکی از روزنامههای دولتی علیه مرحوم طباطبائی مصاحبه کرد، در حالی که شما به مرغ پخته بگوئید طرف دو مقاله علمی پژوهشی در یک مجله دارد، بال در میآورد، اما مشخص نیست چگونه نهادهای تصمیمگیر در مورد فردی که نشسته و دارد علیه ملت، ملیت، هویت و تمامیت ارضی کشور حرف میزند، اقدامی نمیکنند! /جعفری