![دعوت حضرت زهرا(س) حرکت به سوی حق بود دعوت حضرت زهرا(س) حرکت به سوی حق بود](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/news/0f19edf6-298b-49f1-acde-f3d3821b76b0.jpg)
اما سوال این است که آیا چیزهایی که ما در نظر داریم درست است یا نه؟ پس فقط دعوت کردن و نحوه بیان و توضیح اینکه راه چیست و چاه کدام است، موضوعیت ندارد. اینکه اصلا این مفروضات بر یک مبنای صحیح و درست قرار دارد هم مهم است. پس از تمام توضیحات لازم نوبت به مخاطب است که سوال کند، آیا شمایی که راه و چاه را برای ما توضیح دادی و اطمینان دادی که مبانی مورد نظرت صحیح است، آیا خودت تابحال در این مسیر قدم گذاشتی و با آن آشنا هستی؟
آنچه که در دعوت اهل بیت(علیه السلام) وجود دارد تمام این سوالات پاسخ داده میشود. وقتی ایشان از حرکت به سوی خدا سخن می گویند خودشان در این مسیر حرکت کردند و آن را می شناسند. اما یک نکته در این سخنان وجود دارد که اطمینان ما را به آن کامل می کند. مبنای سخنان خداوند در قرآن و اهلبیت(علیه السلام) در روایاتشات دعوت به سوی «حق» است و برای اثبات اینکه این دعوت حق میباشد هم شواهد، نظائر، تماثیل، استدلالها، استشهادها و... بهکار رفته است.
اهلبیت(علیه السلام) در دعوتهای خود این نکته را ذکر میفرمودند که قصد ما دعوت شما به سوی حق است و هیچ نیت فریبکارانه، منافقانه و خبیثانه نداریم. این بیان شریفشان هم از این جهت بود که قصد داشتند هم ذهن مردم را از ترس و شک و شبهه خالی کنند و هم این نکته را متذکر شوند که وقتی پای حرف کسی مینشینید دقت کنید که قصدی جز دعوت به حق نداشته باشد.
وقتی امام حسین(علیه السلام) می خواست از مکه خارج شود، وصیت نامه ای نوشت و آن را به برادر خود محمد بن حنفیه داد. حضرت(علیه السلام) در این وصیت نامه می فرماید: «إِنّی لَمْ أَخرُجْ أَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسِداً و لا ظالِماً، إِنَّما خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی، أریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرُ بِسیرَةِ جَدّی و أبی؛ من برای جاه طلبی و کام جویی و آشوبگری و ستمگری قیام نکردم، بلکه برای اصلاح در کار امت جدم قیام کردم می خواهم امر به معروف و نهی از منکر و به شیوه جد و پدرم حرکت کنم».
حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) چرا در وصیت خود این سخنان را فرمودند؟ این خودش بحث مبسوط دارد اما فعل امام(علیه السلام) آنقدر حق بود و آنقدر صحیح بود که ایشا تاریخ و مردم آینده را شاهد رفتار خود می گیرند و با یک توضیح کوتاه از آنان می خواهند که فلسفه قیامش را بدانند و مسیر را بشناسند. در هر صورت این رفتار امام حسین(علیه السلام) نشان می دهد نیت ایشان از قیام فقط اعتلای دین بوده و هیچ نفع و نیت ناخالصی در آن وجود ندارد.
مثال دیگر هنگامی است که امام جواد(علیه السلام) و امام هادی(علیه السلام) در سن کم به امامت رسیدند، طبیعتا عدهای نمیتوانستند آنرا بپذیرند زیرا سستی اعتقاد دل آنان را دچار شک و تردید کرده بود اما نمیگفتند که ما نمی توانیم قبول کنیم یک کودک امام ما باشد از زبان دیگران اعتراض می کردند. این افراد وقتی از امام جواد(علیه السلام) سوال کردند که ما در پاسخ به مستشکلان چه باید بگوییم؟
ایشان آیه108 سوره یوسف را قرائت فرمودند که خداوند در قرآن فرموده: «این راه من است من و پیروانم و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنیم!» سپس فرمودند که: «امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ده سالگیشان همراه با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و به ایشان فرمود: إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى؛ آنچه را من مى شنوم، تو نیز مى شنوى و آنچه را من مىبینم تو هم مى بینى. لذا ایرادی ندارد که من هم در این سن به امامت رسیده باشم.»
ملاک برای ما باید دعوت به حق باشد، دعوتی همراه با بصیرت زیرا نیت دعوت کننده بسیار اهمیت بالایی دارد. مانند آنجا که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مورد خوارج که می گفتند: «لا حکم الا لله» فرمودند: «کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا الْبَاطِلُ»؛ اگر کسی اراده باطل داشت از دعوت ما به سمت چیزی اولا باید او را بشناسیم و دوم آنکه نباید سخنان او و خود او را بپذیریم. زیرا هنگامی که خودش راه را نمی داند نمی تواند ما را در رسیدن به یک هدف درست کمک کند، بنابراین ما را به ذلالت و گمراهی می کشد و این کار را اتفاقا با آگاهی کامل انجام می دهد.
دعوتی که حضرت زهرا(سلام الله علیها) در خطبهشان داشت، دعوتی محض بود به سمت خداوند که یک سوال مهم را هم پاسخ میدهد. سوال این است وقتی می گویید: صدیقه طاهره(سلام الله علیها) مجروحه شدند چطور وارد مسجد شده و خطبهشان را با حمد و سپاس خداوند شروع کردند در حالی که شرایط شرایط خاصی بود و نمیشد اینقدر منطقی خطبه ای را شروع کرد.
پاسخ در اینجا روشن میشود که نیت و هدف حضرت(سلام الله علیها) دعوت به سوی خداوند و استحکام اصول دینی و اخلاقی بود و مسئلهای برای ایشان از اهمیت بالایی برخوردار بود، دوری مردم از خدا و دین خدا بود که تنها عامل بازگشت و پیدا کردن راه سعادت قبول امامت، ولایت و خلافت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بود. حضرت زهرا(سلام الله علیها) در خطبهشان به توحید شهادت داده و می فرمایند: «أَشْهَدُ أَنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ کَلِمَةٌ جُعِلَ الْإِخْلَاصُ تَأْوِیلَهَا وَ ضُمِّنَ الْقُلُوبُ مَوْصُولَهَا وَ أَنَارَ فِی الْفِکْرَةِ مَعْقُولُهَا»؛
هدف اعتلای لا اله الا الله است بدون آنکه شرکی وجود داشته باشد. یعنی تلاش حضرت(سلام الله علیها) این است که اسلام مسلمانان را از شرک دور فرمایند. وقتی در قرآن آمده: «و بیشتر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند!»(یوسف/۱۰۶) یعنی برخی مسلمانان اسلام دارند اما اسلامی دور از شرک نیست.