راسخون :
در ازدواج برای شناخت طرف مقابل باید اول خودمان را بشناسیم .باید ویژگی های خود ، نقاط ضعف و قوت و تیپ شخصیتی خویشتن یعنی درونگرایی و برونگرایی را بشناسیم و تا زمانی که این اتفاق نیفتد برای انتخاب سردرگم خواهیم بود.
انتخاب های ما به طور معمول در هر زمینه (خودرو،منزل،لباس،کفش و ...) با توجه به سلیقه ونیاز ماست ولی در ازدواج به دلیل اهمیت آن ، افزون برتوجه به سلیقه ، به مسائل ومعیار های اصولی تری باید توجه کرد. یادمان باشد که لازمه دیگر شناسی و انتخاب درست ، خودشناسی است.زمانی که من بتوانم خود را بشناسم قادر خواهم بود خود را همان گونه که هستم به دیگری معرفی کنم و اگر این اتفاق بیفتد مطمئنا بسیاری از مشکلات ناشی از عدم شناخت طرفین در ازدواج و بعد از ازدواج حل خواهد شد.
این موضوع بسیار مهم که این روزها اکثر جوانان را در انتخاب صحیح و آگاهانه و حتی بعد از انتخاب و در طول زندگی مشترک سر درگم کرده است ، مارا بر آن داشت تا لحظاتی هر چند کوتاه در حضور دکتر حمید حبشی بوده و پیرامون این مساله به گفتگو بنشینیم.
دکتر حمید حبشی متولد سال 1346 ، یکی از معدود انسان هایی است که در شهر مشهد تنها برای موضوع "آدمیت " کار می کند و شغل خود را نیز در همین زمینه تعریف کرده است . حمید حبشی از فارغ التحصیلان رشته پزشکی در سال 77 است که بعد از گرفتن مدرک پزشکی خود بنا به دلایل زیادی رو به مسائل روان شناسی و تربیتی آورده است . موسسه شاهدان نیز یکی از مجموعه های فرهنگی است و با محوریت دکتر حبشی در مشهد سال هاست که مشغول به فعالیت می باشد . مطلب زیر حاصل گفتگوی راسخون با این کارشناس است.
باتوجه به اینکه در ازدواج ما نیاز به شناخت طرفین داریم و احتیاج داریم که همدیگر را خوب بشناسیم . به نظر شما یک شناخت باید در چه حدی صورت بگیرد؟ چند درصد این شناخت باید قبل از ازدواج و چند درصد آن بعد از ازدواج صورت بگیرد؟
اینگونه درصد بندی در زمینه شناخت در موضوع ازدواج کار درستی نیست. شناخت در ازدواج انواع مختلفی دارد؛ شناخت به فرد ، شناخت به تناسب با آن فرد ، شناخت به رفتارهای ضمن ارتباطی با آن فرد و ... که در این حیطه جای می گیرد.
زمانیست که ما طرف مقابل خود را بر حسب ویژگی های ظاهری مورد شناخت قرار می دهیم و می گوییم مثلا به ظاهر و قیافه ی او می آید که فرد شروری باشد.این شناخت ، شناخت غلط و نادرستی است. یا اینکه من بر اساس پوشش و لباس پوشیدن مخاطبم در مورد او تصمیم بگیرم. ما باید در شناخت هایمان عمق انسان ها را دیده ، سپس در مورد آن ها تصمیم بگیریم و بهترین کار برای دادن شناخت دریافت آن نیست، بلکه عرضه آن است .
زمانی که من برای شناخت شما اقدام می کنم شما می توانید برای مخفی کردن ویژگی های تان رفتارهای متفاوتی از خود نشان دهید. اینجاست که من در شناخت خود با اشتباه روبه رو خواهم شد و به نتیجه مورد نظر نخواهم رسید.
ولی زمانی که من خودم را هما نی که هستم نشان داده و شفاف و صریح خلق و خوی خود ، اعتقادات ، روحیات و سایر ویژگی هایم را معرفی نمایم در نتیجه طرف مقابل من با توجه به شناختی که از من بدست آورده است می تواند مرا برای خود مناسب ببیند یا نبیند که اگر تناسب لازم را نداشته باشیم مطمئنا جلوتر نخواهد آمد.زما نی که شما برای خرید کفش می روید ممکن است همه ی کفش های داخل مغازه را بخواهید ولی زمانی که به دنبال کفش متناسب با سایز خود بروید و ویژگی هایی که از کفش مورد نظرتان می خواهید را مد نظر داشته باشید مطمئنا به دنبال همان کفش خواهید گشت. پس به این نتیجه می رسیم که وقتی من بتوانم اندازه هایم را بدهم تناسبم پیدا خواهد شد . این یکی از لزومات در ازدواج می باشد که متاسفانه ما این کار را در ازدواج نکرده ایم . ما در ازدواج به دنبال کشف کردن می رویم و بعد متوجه می شویم که نتوانسته ایم خوب انتخاب کنیم . اول کفش را می خریم بعد از فروشنده می پرسیم که جنس کفش خوب است یا بد و مطمئنا فروشنده هم به ما " بله عالی است " خواهد گفت . ما در ازدواج نباید به دنبال کشف کردن باشیم بلکه باید به دنبال عرضه کردن خود باشیم .
اگر دو نفر بعد از ازدواج متوجه تفاوت های فاحش یکدیگر شدند چه باید بکنند؟ و شما برای حل این مشکل چه راهکارهایی را ارائه می دهید؟
اگر را نگذارید. این اگر و قتی اتفاق می افتد که شما خودتان را معرفی نکنید.جلسه گفتگوی دختر و پسر برای ازدواج به صورت سوال و جواب غلط است. بلکه باید به صورت تشریح – معرفی صورت گیرد.
من باید دغدغه های خود را برای طرف مقابل آشکار کرده تا برای او ابهام ایجاد نشود. من تا وقتی نگویم چه کسی هستم و چه شرایطی دارم طرف مقابل نمی تواند از روی ظاهرم به این مسائل پی ببرد.
خوب منظورمان این است که ازدواج های ما آگاهانه صورت نمی گیرد.
درست ولی این آگاهی باید از طرف خودمان داده شود. ما باید عمق و قابلیت های خودمان را بفهمیم بعد به دیگران بفهمانیم . اما برخی موارد هم وجود دارند که از قبل شناسایی شده نیست و در ضمن رفتارها به دست می آیند و همین تفاوت هاست که با توجه به ظرفیت روانی فرد می تواند در او رنجش ایجاد کند که هر چه ظرفیت روانی فرد کمتر باشد آسیب پذیری فرد بیشتر است.
یک انسان هر چه هم در اهداف کلی معرفی هایی از رفتار های طرف مقابل خود بگیرد ، مطمئنا در موضوعات ریز به تفاوت هایی برخواهند خورد و هر چند تناسب و هماهنگی لازم را داشته باشند باز هم این تفاوت ها وجود خواهد داشت و هرچه ظرفیت روانی کمتر باشد رنجش بیشتری ایجاد خواهد شد.این تفاوت ها، حرکت ها را شکل می دهند و زمینه ساز رشد می شوند.البته ما با وجود این تفاوت ها باید در مسیرزندگی مشترک، هم جهت باشیم ودر این مسیر به همدیگر کمک کنیم ویکدیگر را بالا کشیده و باعث رشد و پیشرفت همدیگر بشویم. پس همیشه یادمان باشد تفاوت ها وسیله رشد هستند نه آزار.
/2759/
گفتگو زینب تاج الدین
گفتگو زینب تاج الدین
جذب خبرنگار افتخاري