نظریهپرداز مشهور روابط بینالملل آمریکا با انتشار یادداشتی در نشریه «فارین پالیسی» به شدت از گروههای فشار که خواستار افزایش فشارها بر ایران هستند، انتقاد کرده است.
به گزارش راسخون به نقل از فارس، در حالی که روز اول مذاکرات هستهای ایران با ارزیابی مثبت شرکتکنندگان از مباحث مطرحشده، پایان یافت، «استفان والت» نظریهپرداز مشهور روابط بینالملل در یادداشتی که در پایگاه «فارن پالیسی» منتشر شده، نوشته است غرب در مسیر دستیابی به توافق با ایران باید سه گروه را نادیده بگیرد.
والت در مورد مسائل اصلی که بین ایران و 1+5 مورد بحث قرار میگیرد، نوشته است: 1) اینکه ایران تا چه حد حاضر است از توان هستهای کنونی خود بکاهد، 2) میزان و ابعاد بازرسیهای بینالمللی از تأسیسات باقیمانده ایران و 3) سرعت برداشته شدن تحریمهایی که ایالت متحده و دیگران علیه ایران اعمال کردهاند.
وی با اشاره به اینکه اصرار بر «توقف کامل غنیسازی» منجر به شکست مذاکرات میشود، نوشته است: اگر اوباما (رئیسجمهور آمریکا) و تیمش خواهان موفقیت هستند، باید به صداهایی که درخواستهایی غیرواقعبینانه مطرح میکنند یا راهبردهای نادرست برای مذاکره پیش پای آنها میگذارند، بیتوجه باشند.
این استاد برجسته دانشگاه هاروارد میافزاید: اوباما باید این صداها را نادیده بگیرد، چراکه شیوههای مد نظر آنها در مذاکرات در طول یک دهه گذشته به شکست کامل منجر شده است. ایرانیها در سال 2000 هیچ سانتریفیوژ فعالی نداشتند، در سال 2005 هم یعنی آخرین باری که برای توقف غنیسازی اعلام آمادگی کردند، تعداد انگشتشماری سانتریفیوژ فعال داشتند. ایالات متحده همه آن پیشنهادات را رد کرد و حالا ایرانیها 19 هزار سانتریفیوژ، برنامه پلوتونیوم، و ذخایر بزرگتری از اورانیوم دارند که اگر تصمیمی برای ساخت بمب داشته باشند، در حالت تئوری میتوانند آنها را برای این کار بیشتر غنی کنند. به عبارت سادهتر، مواضع سختگیرانه تهدیدآمیز، اعمال تحریمها و تاکید بر اینکه ایران باید تمام خواستههای ما را بپذیرد، نتیجه عکس داده و امروز ما را در موقعیت بدتری قرار داده است.
وی در مورد صداهایی که باید نادیده گرفته شوند، نوشته است:
اولین و مهمترین آنها، حکومت اسرائیل است که همچنان اصرار میکند باید ایران را مجبور کرد که تمام برنامه هستهای خود را کنار بگذارد. من به خوبی میدانم که چرا اسرائیل مجهز به سلاح هستهای، دوست دارد چنین اتفاقی بیفتد، اما این امر تنها زمانی محقق میشود که تمام خاورمیانه از سلاح هستهای عاری شود. اگر اجازه دهیم تلآویو مواضع ما در مذاکرات را به ما دیکته کند، شکست مذاکرات را تضمین کردهایم.
دومین آنها، گروههایی از سناتورهای هر دو حزب هستند که هفته گذشته یکی از آن نامههای سرگشاده را برای اوباما نوشتند. آنها در این نامه با تکرار حرفهای مسخره خود در مورد لزوم وجود «تهدید معتبر نظامی» و توضیح در مورد «برنامه تسلیحات هستهای» ایران (که مجامع اطلاعاتی آمریکا میگویند احتمالا اساسا وجود خارجی ندارد)، به اوباما گفتند که به دنبال توقف کامل غنیسازی ایران باشد تا آنها هم تحریمهای «جدید» را تعلیق کنند. به بیان دیگر، ایران باید مهمترین چیزی را که مد نظر ماست، بپذیرد، در مقابل ما هم با سخاوتمندی تمام، تضمین میکنیم تحریم دیگری اضافه نشود، اما تحریمهای کنونی پابرجا باشد. این ایده نمیتواند جدی باشد، و البته تعجبآور هم نیست، چراکه بالاخره از کنگره بیرون آمده است.
سومین گروه هم، گروههای فشاری نظیر «موسسه یهودی امور امنیت ملی» (جینسا) و «متحد علیه ایران هستهای» هستند. گروه اول هفته گذشته، مطلبی منتشر کرد و در آن با اشاره به خواستههای آمریکا، به واشنگتن توصیه کرد برای دستیابی به اهداف خود، فشارها بر ایران را افزایش دهد. از دید آنها، تنها راه دستیابی به یک توافق موفق، اعمال تحریمهای بیشتر و تهدید به اقدام نظامی از جانب آمریکا و اسرائیل است (صحیح است: تهدید نظامی راه خوبی است برای آنکه یک کشور را متقاعد کنیم که توان هستهای بازدارنده خود را مخفی نگه ندارد). تعجبآور است که همان گزارش هم اذعان میکند که ایران در یک دهه گذشته در برابر فشارها راهبرد «ضدفشار» را در پیش گرفته است یعنی؛ نصب سانتریفیوژهای بیشتر، ذخیره مقادیر بیشتری از اورانیوم با غنای پایین، تولید سوخت هستهای در رآکتور اراک و از این دست اقدامات. با وجود آنکه رویکرد سختگیرانه در یک دهه گذشته نتایج عکس داشته، با این حال، باز هم ما باید همین رویه را ادامه دهیم. همانطور که من پیش از این هم گفتهام، به نظر نمیرسد توافقی یکجانبه که در آن شما الزاماتی بیرحمانه به طرف مقابل تحمیل کنید، تحمل شود. چنین توافقی تنها موجب میشود تا طرف مقابل برای خود دلیل موجهی داشته باشد که به محض آنکه شرایط بهتر شد، توافق را بر هم بزند. شرط توافق با ایران، این است که دو طرف دستاوردهای مثبتی داشته باشند، نه اینکه یک طرف احساس کند ضرر کرده است.
والت در ادامه در مورد گروه «متحد علیه ایران هستهای» هم که «گری سامور» ریاست آن را بر عهده دارد، نوشته است این گروه هدف دیگری در سر دارد که به نظر میرسد آن تغییر نظام سیاسی در ایران باشد.
وی در پایان مینویسد: خلاصه، رویکرد افراطیها در قبال ایران همچنان بر خواستههای حداکثری از جانب ما و نبود هیچ مشوقی برای طرف مقابل اصرار دارد. آنها همچنان تحریمها و تهدیدات نظامی را تنها راه متقاعد کردن ایران برای کنار گذاشتن دستکم حداکثر بخشهای برنامه هستهای، میدانند. این روش، با توجه به ذخایر تسلیحات هستهای آمریکا و اینکه ما بسیار بیشتر از جمهوری اسلامی به استفاده از قوای نظامی علیه کشورهای دیگر تمایل داریم، رویکردی ریاکارانه است. از همه مهمتر، این روش جز شکست کامل چیزی در پی نداشته است: ایران اکنون در مقایسه با اولین روزهایی که ایالات متحده تلاش کرد این کشور را به تسلیم وادار کند، برنامه هستهای بسیار گستردهتری دارد. شاید شما فکر کنید که با این اوضاع ممکن است دستگاه سیاست خارجی آمریکا دستکم نگاهی به ده سال اخیر و سالهای پیش از آن داشته باشد و رویکرد متفاوتی اتخاذ کند، اما به نظر میرسد انجام چنین کاری برای ما بسیار دشوار باشد.
/111/