پادشاه فقر - ویژه تلفن همراه
پيامبربه دفاع ازحقوق الهي قلمروهاي خويش به ستيزامپراطوررم وپاسخگويي مزاحمتهاي آنان راهي مرزهاي رميان وغزوه تبوک شد.ودرغياب خود،مدينه راباخيل منافقاني که درآن بودند...به دستهاي تواناي سالارمؤمنان علي سپردواورايکه وتنها به پاسداري آن گماشت.اماچون به تبوک رسيدازسپاهيان رمي خبري نيافت... و حضرتش نيز که هرگز خصلت جنگطلبانه نداشت متعرض ايشان نشدوآهنگ بازگشت فرمود.امادرين لشگرکشي مشقتبارچندين بارسپاهيان اودچارتشنگي مرگباروقحط وغلاء وحشتبارشدند.اينک که سربازان بازميگشتند،تمامي ذخايرآب آنان به اتمام رسيده بود.شدت تشنگي ووحشت بيآبيشان به حدي رسيد که خود را بر آستانهي مرگ ديدند.
پادشاه فقر - ویژه تلفن همراه
لیست گوشی های تست شده
پيامبربه دفاع ازحقوق الهي قلمروهاي خويش به ستيزامپراطوررم وپاسخگويي مزاحمتهاي آنان راهي مرزهاي رميان وغزوه تبوک شد.ودرغياب خود،مدينه راباخيل منافقاني که درآن بودند...به دستهاي تواناي سالارمؤمنان علي سپردواورايکه وتنها به پاسداري آن گماشت.اماچون به تبوک رسيدازسپاهيان رمي خبري نيافت... و حضرتش نيز که هرگز خصلت جنگطلبانه نداشت متعرض ايشان نشدوآهنگ بازگشت فرمود.امادرين لشگرکشي مشقتبارچندين بارسپاهيان اودچارتشنگي مرگباروقحط وغلاء وحشتبارشدند.اينک که سربازان بازميگشتند،تمامي ذخايرآب آنان به اتمام رسيده بود.شدت تشنگي ووحشت بيآبيشان به حدي رسيد که خود را بر آستانهي مرگ ديدند. و احوالشان چنان گشت که اگر کيسههاي درومرجان ومرواريدغلطان داشتندحاضر بودند براي جرعهاي آب بدهند.
صاحب خرايج و بسياري ازمورخان نوشتهاند خسته وکوفته، وامانده وبا لبهاي داغمه بسته وگلوهاي تفته و چهرههاي سوخته،به زحمت بسيارآمدندوآن گاه به سرزميني رسيدندکه گمان داشتندآن جاآبشخوري براي لشکريان واحشام خواهدبود.اماچون به دره رسيدندچشمهسارآن دره خشک گشته بود.نوميدماندندوديگر نميدانستندچه کنندوبيم هلاکت قطحي راداشتند.
قصهي خود را به پيامبر گفتند.پيامبرتيري ازتيردان خود درآورد وبه يکي ازياران دادوفرمودبربالاي دره،آن را بر زمين فرو کند.چون چنين کردنددوازده چشمه آب پاک وزلال،مرواريدواراززمين برجوشيد که برميآمد و در دل دره ميريخت. آري آبشاري از مرواريد غلطان و در و مرجان که هر قطرهاش جان بود، در دوازده جويبار برابرشان بر زمين جاري گشته بود و فروميآمد
پيامبربه دفاع ازحقوق الهي قلمروهاي خويش به ستيزامپراطوررم وپاسخگويي مزاحمتهاي آنان راهي مرزهاي رميان وغزوه تبوک شد.ودرغياب خود،مدينه راباخيل منافقاني که درآن بودند...به دستهاي تواناي سالارمؤمنان علي سپردواورايکه وتنها به پاسداري آن گماشت.اماچون به تبوک رسيدازسپاهيان رمي خبري نيافت... و حضرتش نيز که هرگز خصلت جنگطلبانه نداشت متعرض ايشان نشدوآهنگ بازگشت فرمود.امادرين لشگرکشي مشقتبارچندين بارسپاهيان اودچارتشنگي مرگباروقحط وغلاء وحشتبارشدند.اينک که سربازان بازميگشتند،تمامي ذخايرآب آنان به اتمام رسيده بود.شدت تشنگي ووحشت بيآبيشان به حدي رسيد که خود را بر آستانهي مرگ ديدند. و احوالشان چنان گشت که اگر کيسههاي درومرجان ومرواريدغلطان داشتندحاضر بودند براي جرعهاي آب بدهند.
صاحب خرايج و بسياري ازمورخان نوشتهاند خسته وکوفته، وامانده وبا لبهاي داغمه بسته وگلوهاي تفته و چهرههاي سوخته،به زحمت بسيارآمدندوآن گاه به سرزميني رسيدندکه گمان داشتندآن جاآبشخوري براي لشکريان واحشام خواهدبود.اماچون به دره رسيدندچشمهسارآن دره خشک گشته بود.نوميدماندندوديگر نميدانستندچه کنندوبيم هلاکت قطحي راداشتند.
قصهي خود را به پيامبر گفتند.پيامبرتيري ازتيردان خود درآورد وبه يکي ازياران دادوفرمودبربالاي دره،آن را بر زمين فرو کند.چون چنين کردنددوازده چشمه آب پاک وزلال،مرواريدواراززمين برجوشيد که برميآمد و در دل دره ميريخت. آري آبشاري از مرواريد غلطان و در و مرجان که هر قطرهاش جان بود، در دوازده جويبار برابرشان بر زمين جاري گشته بود و فروميآمد