شهدا و ايثارگران
مجید زین الدین

شهید مجید زین الدین : فرمانده اطلاعات و عمليات تيپ 2 لشكر 17علي‌بن ابيطالب(ع) (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) در سال 1343 در تهران متولد شد و در خانواده ای مبارز و منتظر كه در روزگار دراز ستم شاهی زندگی را در حال تعب و شدائد گذرانده و چشم براه انقلابی بودند كه به این دوران خمودی و سیاهی پایان بخشد ...

محمد طرحچی

فرمانده پشتیبانی جنگ جهادسازندگی (سابق) «خراسان» محمد طرحچي درسال 1334در مشهد مقدس و در خانواده‌اي مذهبي و محروم به دنيا آمد. مدت زيادي از تولدش نگذشته بود كه مادرش را از دست داد.اودوران تحصیل ابتدایی وراهنمایی را با جدیت پشت سر گذاشت.او بعد از اخذ ديپلم و قبول شدن در آزمون سراسری دررشته مكانيك وارد ...

حسن آزادی

شهید حسن آزادی : قائم مقام فرماندهی تیپ21 امام رضا (ع) (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) روضه ،روز های بی افطاری ،نمازهای نیمه شب و بی خوابی های پی در پی رنگ رخش را گرفته بود .کسی حالش را نمی فهمید .نه ماه هر روز جان کنده بود .شب ها به حرم می رفت ؛همراه مردش .صحن را دور می زد و دعا می خواند ...

محمدمهدی خادم الشریعه

شهید محمد مهدی خادم الشریعه : فرمانده تیپ21امام رضا (ع) (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) خاطرات هادی سعادتی: در مدتي كه آقا مهدي در منطقه فرمانده بود، ميرزا جواد آقا تهراني دو مرتبه به منطقه آمدند ايشان ...

محمد فرومندی

شهید محمد فرومندی : قائم مقام فرماندهی لشگر 5 نصر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) نور خورشید پس گردن محمد را سوزاند .قطرات عرق همچون بلور بر سر و صورتش می درخشید .خورشید در سینه آسمان آبی ،گرمای سوزانش را با دست ودل بازی بر زمین می فرستاد . محمد کمر راست کرد .قولنج کمرش را شکست .بس که دو لا مانده ...

محمدتقی رضوی مبرقع

شهید سید محمد تقی رضوی مبرقع : قائم مقام فرماندهی قرارگاه مهندسی رزمی خاتم الانبیاء (ص) (ستاد کل نیروهای مسلح) سلام پسر جان !می بینم که خواب خوابی .بی خیال همه ی دنیا و هر چیزی که تو ی دنیا هست .خوش به حالت که فرشته نیستی .مخصوصا فرشته ای مثل من . مرا که می بینی ،فرشته ام .امشب هم مامور شده ام که ...

عبدالحسین برونسی

در سال هزار و سیصد و بیست و یک، در روستای «گلبوی کدکن»، از توابع تربت حیدریه، قدم به عرصه ی هستی نهاد. نام زیبنده اش گویی از لحظه هایی نشأت می گرفت که در فرمایش « الست بربکم»، مردانه و بی هیچ نفاقی، ندا در داد:«بلی»؛ عبدالحسین. روحیه ی ستیزه جویی با کفر و طاغوت، از همان اوان کودکی با جانش عجین ...

رمضانعلی عامل

شهید رمضانعلی عامل : فرمانده تیپ امام صادق (ع) ازلشگر5نصر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) بچه های تیپ وقتی فهمیدند حاجی از سفر مکه بر گشته و آمده اهواز ،لحظه شماری می کردند که بر گردد قرار گاه .جلوی سنگر فرماندهی را آذین بسته بودند .همه در جنب و جوش بودند .گفته بودند بعد از ظهر میرسد مقر . هر کدام از ...

مهدی میرزایی صفی آبادی

شهید مهدی میرزایی صفی آبادی : فرمانده تیپ امام موسی کاظم(ع) ازلشگر5 نصر (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) در سال 1341 در شهر «مشهد» به دنیا آمد .او در خانواده ای مذهبی رشد کرد و در شرایط سخت دشوار اقتصادی روز گار کودکی را پشت سر گذاشت .«مهدی» احکام را از همان سنین کودکی درمحیط ساده ،صمیمی و پر از معنویت ...

رمضانعلی عامل

شهید رمضانعلی عامل : فرمانده تیپ امام صادق (ع) ازلشگر5نصر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) بچه های تیپ وقتی فهمیدند حاجی از سفر مکه بر گشته و آمده اهواز ،لحظه شماری می کردند که بر گردد قرار گاه .جلوی سنگر فرماندهی را آذین بسته بودند .همه در جنب و جوش بودند .گفته بودند بعد از ظهر میرسد مقر . هر کدام از ...

علی حسینی ابراهیم آبادی

شهید سید علی حسینی ابراهیم آبادی : فرمانده تیپ 313 حر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) «سید محمود» وقتی خبر تولد فرزندش را شنید ،خیلی خوشحال شد .خبر را پسرش محمد آورد .سید محمود هم از صاحب کار اجازه گرفت تا به خانه برود . وقتی برای اولین بار ،فرزندش را در آغوش گرفت ،گفت :الله اکبر .بعد ادامه داد :اسمش ...

هاشم ساجدی

شهید هاشم ساجدی : فرمانده مهندسی رزمی قرارگاه نجف اشرف(ستاد کل نیروهای مسلح) به نظر خیلی ها ،کتاب زندگی همه ی شهیدان ،پر افتخار و خواندنی است ؛و آموزنده برای آنان که دلی آماده دارند .فقط باید همت کرد و این کتاب ها را گشود و به آن ها سلامی دوباره کرد . سلامی اشنا و به دور از جنجال های زندگی هر روزه ...

ابوالفضل رفیعی

شهید ابوالفضل رفیعی : قائم مقام فرمانده لشگر5نصر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) زن با هول از خواب بیدار شد .عرق سردی روی پیشانی اش نشسته بود .به آسمان پشت پنجره نگاه کرد .صبح آرام از خواب بیدار شد .صدای خروس ها از دور به گوش می رسید .زیر لب صلوات فرستاد و برای وضو به کنار چاه آب رفت .دلو را رها کرد .زلالی ...

عباس ولی نژاد

قائم مقام فرمانده تیپ ویژه شهد ا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) «عباس ولی نژاد» در سال 1337 در« آذر بایجان شرقی» به دنیا آمد .پدرش نظامی بود .همین موضوع سبب شد تا خانواده به خاطر محل ماموریت پدر ،به «مشهد مقدس» بیایند .«عباس» در این سالها ،کودکی سه ساله بود .او دوران دبستان و دبیرستان را در حالی که به ...

حمیدرضا شریف الحسینی

شهید حمیدرضا شریف الحسینی : فرمانده مهندسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در استان «خراسان» آخرین نفر را که از کلاس بیرون کرد ،در کلاس ها را قفل زد و با پارو تا جلوی در حیاط ،برف ها را که تا زانویش می رسید ،پاک کرد و از مدرسه زد بیرون .هوا گرگ و میش بود .نگاه کرد به آسمان . پر بود از ابرهای تیره و برف ...

مهدی وحیدی

شهید مهدی وحیدی : قائم مقام فرمانده تیپ امام موسی کاظم(ع)از لشگر5نصر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) در هفتم خرداد 1338 به دنیا آمد . توی همین آشخانه .می دانید که آشخانه ،یکی از شهرستان های استان خراسان است .یادم می آید روز نیمه شعبان بود .برای همین اسمش را مهدی گذاشتیم . لبخندی می زد و کف دستش را روی ...

ولی الله چراغچی مسجدی

شهید ولی الله چراغچی مسجدی : قائم مقام فرمانده لشگر 5 نصر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) ولی الله چراغچی مسجدی در تاریخ 1/6/1337 در “مشهد” متولد شد. در کودکی به یکی از مدارس علمی – مذهبی به نام “مقویه” رفت و مدت 3 سال در آنجا به تحصیل پرداخت. سپس برای گذراندن دوره ابتدایی پا به مدرسه نهاد و مجدداً شروع ...

حسن علیمردانی

شهید حسن علیمردانی : فرمانده گردان ثارالله از تیپ21 امام رضا (ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) زن سلام نماز را داد وبه آسمان نگاه کرد .زیر لب گفت :خدا کند امروز دیر تر برود . بعد نگاه کرد به مردش که داشت نماز صبح را می خواند .به زحمت از جا کنده شد .دو قرص نان و قالبی پنیر را تو سفره پارچه ای گلدار ...

ابراهیم شجیعی

شهید سید ابراهیم شجیعی : فرمانده گردان الحدید از تیپ 21امام رضا(ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) دوم آبان ماه سال 1335 در روستای رئئین از توابع شهرستان اسفراین به دنیا آمد. او ششمین و آخرین فرزند خانواده بود. تا کلاس پنجم در زادگاهش به تحصیل پرداخت. به پدر در کار کشاوزی کمک می کرد، با او به مسجد ...

علی ابراهیمی

شهید سید علی ابراهیمی : قائم مقام فرمانده طرح و عملیات تیپ 21 امام رضا (ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) با فوت مادر ،اوضاع از آن چه بود ،بد تر شد .شش خواهر و برادر و اوضاع مالی پدر که هر روز هم بدتر می شد .سید علی بیش از بقیه احساس تنهایی می کرد .آخر او از همه بزرگتر بود . فوت مادر از یک سو ...