مسیر جاری :
# #اشعار درباره معصومین در راسخون
# #اشعار درباره معصومین در مقالات
# #اشعار درباره معصومین در فیلم و صوت
# #اشعار درباره معصومین پرسش و پاسخ
# #اشعار درباره معصومین در مشاوره
# #اشعار درباره معصومین در خبر
# #اشعار درباره معصومین در سبک زندگی
# #اشعار درباره معصومین در مشاهیر
# #اشعار درباره معصومین در احادیث
# #اشعار درباره معصومین در ویژه نامه
امام عاشقان
شد امشب شمع جمع كودكان بينوا خاموش عدالت شد يتيم و گشت كانون وفا خاموش
ز بانگ قَدقُتِل جبريل آورده پيام خون شده نور هدى از صرصر جور و جفا خاموش به موج خون فتاده ناخداى كشتى عصمت ز طوفان بلا شد شمع فانوس...
امام راستین
علی دین را امام راستین است علی دست خدا در آستین است علی یعنی چراغ اهل بینش علی یعنی پناه آفرینش علی آیینۀ آیین اسلام
افلاك بر خاک
ترتیل بیا به گریه خوانیم سیل از رخ هر دو دیده رانیم امشب شب گریه است و ناله داغ است به دل به سان لاله اى واى شکسته کاسۀ جم از ضربتِ تیغ ابن ملجم
از الف تا یاء علی است
از الف اول امام از بعد پیغمبر علی است آمر امر الهی شاه دین پرور علی است ب برادر با نبی بیرق فراز دین حق بحر احسان باب لطف بی حد و بی مر علی است ت تبارک تاج و طاها تخت و نصراله سپاه تیغ آور خسرو مستغنی...
ابر رحمت
علی امشب چرا بهر عبادت برنمیخیزد؟ چرا شیر خدا از بهر طاعت برنمیخیزد؟ خداجویی که از یاد خدا یکدم نشد غافل چه رو داده که از بهر عبادت برنمیخیزد از آن ضربت که بر فرق علی زد زاده ملجم
يوسف حُسن
اى دوست به پيغام تو شادم اگر آيد چشمم به در و پيک وصالت ز در آيد گويند سحر بوى سر زلف تو دارد بنشستهام اى دوست كه وقت سحر آيد در بين محبان تو هستم به سلامت
عزيز فاطمه (س)
امشب کتاب حسن خدا باز مىشود چشم عزيز فاطمه، تا باز مىشود حسن ازل، تجلي زيباترى کند تا پرده از جمال خدا باز مىشود آيات قدرت از همه سو جلوه مىکند
دافع رنج و محن
اين چه شور است عزيزان كه بهر انجمن است شاد و خرم دل ياران و به دور از محن است هر طرف ميگذرم بانگ طرب ميشنوم زانكه ميلاد حسـن نور دل بوالحسن است
دختر ختم رسولان پسرى آورده است كه جمالش حسن و نام نكويش...
چهره ماه حسن
موکب باد صبا بگذشت از طرف چمن تا چمن را پرنيان سبز پوشاند به تن سبزه اندر سبزه بينى ارغوان در ارغوان لاله اندر لاله بينى ياسمن در ياسمن بلبل آنجا هر سپيده دم سرايد نغمهاي
به مناسبت نيمه ماه خدا
هر آنچه پيشوا کند، در آن بود صلاح دين ز سوز عشق، صبحدم، زدم به بوستان قدم که جويم از براى خود انيس دل شريک غم ز دور، لالهاى مرا بديد و سر نمود خم
که اى جوان دربدر بيا شويم يار هم