0
مسیر جاری :
کاسه‌ی دوغ داستانک

کاسه‌ی دوغ

بخشش آدابی دارد. از جمله این که چیز بخشیده شده خوب و مطلوب باشد، با منت و چشم‌داشت همراه نباشد، آن چیزی باشد که برای خودمان هم می‌پسندیم و...
درخت توت داستانک

درخت توت

خیلی‌ها به مسجد محله که می‌آیند به یاد مرحوم پدربزرگم می‌افتند. نه این که او آن را ساخته باشد یا عکسش در جایی جلوی چشم‌ها لبخند بزند.
اجازه گرفتن پیرمرد! داستانک

اجازه گرفتن پیرمرد!

حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) قسمت‌های زیبای زیادی دارد. از جمله صحن اتابکی که ایوان آینه و گنبد طلای حرم را یک جا مهمان نگاهت می‌کند.
زیارت داستانک

زیارت

زیارت آدابی دارد از جمله این که، امام یا امامزاده زیارت شده را بهتر بشناسیم و تلاش کنیم تا می‌توانیم مانند آنها کار خوب انجام دهیم یا در حرم به جای آن که وقتمان را صرف کنار زدن مردم و دست کشیدن به ضریح...
عطش داستانک

عطش

بازی فوتبال بچه‌های محله با تساوی دو تیم به پایان رسیده است، و جای خود را به بگو مگوهای تند؛ اما دوستانه بازیکنان داده است که اگر "قدر فلان موقعیت را دانسته بودیم الان برنده بودیم یا اگر..."
لباس جاندار! داستانک

لباس جاندار!

بهترین پوشیدنی‌ها آن است که آدم در آن راحت باشد، ضمن آن که از نظر تنگی و گشادی، بلندی و کوتاهی، دوخت و رنگ جوری نباشد که در کوچه و خیابان انگشت‌نما و مضحکه خلق شویم...
فضای مجازی داستانک

فضای مجازی

یکی از بستگانمان به شوخی می‌گفت که اعمال شیطان هم اینترنتی و متکی به فضای مجازی شده است! اول فکر کردم دارد حرف بی‌ربطی می‌زند؛ اما وقتی خوب که فکر کردم، دیدم دارد از واقعیت دردناکی سخن می‌گوید و آن این‌که،...
امانت داستانک

امانت

پدربزرگ در ادامه از آداب امانتداری هم می‌گوید و این‌که اگر کتابی را از کتابخانه گرفتیم صحیح و سالم و سر وقت پس بدهیم. اگر توان نگهداری از چیزی را نداریم، آن را به عنوان امانت نپذیریم. امانت‌ها را در جای...
سکسکه داستانک

سکسکه

اما باید توجه داشت که نظر دادن کار پیش پا افتاده‌ای نیست و آداب خاص خود را دارد که عالمانه و مستند بودن، از جمله آن‌هاست. از یاد نبریم که گاه ممکن است سلامتی کسی با اظهار نظر نابجای ما به خطر بیفتد؛ پس...
تعجب!!! داستانک

تعجب!!!

سلام دادن آدابی دارد از جمله این که، بهتر است گروه کمتر به گروه بیشتر و افراد ایستاده به افراد نشسته سلام دهند، یا مثل پیامبراکرم(ص) که به کوچک و بزرگ سلام می‌داد آن را همگانی کرد؛ البته با صدایی رسا وآشکار.