مسیر جاری :
عدالت محوری در اندیشه سیاسی امام علی (ع)
شهادتین در خوشنویسی
راجع به نماز مشترک روز دوشنبه و چهارشنبه چه می دانید؟
نماز های نافله روز جمعه به چه صورت خوانده می شود؟
سوگندهای آسمانی کلید رمزگشایی از اسرار قرآن
کتابت لفظ مبارک اللّه در خوشنویسی
تمیزی اتاقهای هتل پارسیان کیش از نگاه مسافران
بهترین مقاصد تورهای توریستی؛ همین حالا رزرو کنید
بهترین محلههای کیش برای رزرو هتل
تنظیم فشار پمپ آب خانگی
نحوه خواندن نماز والدین
خلاصه ای از زندگی مولانا
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
پیش شماره شهر های استان تهران
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
پیش شماره شهر های استان گیلان
دعای هفت هیکل و خواص آن
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
از بیت المال نمی توان گذشت
روزی در حال انجام دادن مأموریت به همسرش برخورد می کند که دنبال وسیله ای است تا با آن، فرزند بیمارش را به درمانگاه ببرد ولی او به خاطر این که وسیله ی سواری ای که در اختیار دارد، جزء بیت المال است و استفاده...
این هم جریمه ی بیت المال
«حاجی» امانتدار بیت المال در جبهه ها بود. با مسؤولیّتی که در لشکر داشت، خود را حافظ اموال و مقّسم آن در میان نیروها می دانست در این راه، عدل عدالتگر حقیقی، علی (علیه السّلام) را سرمشق خود قرار داده بود؛...
اهمیت بیت المال در سیره ی شهدا (3)
مسئولیّت شهرداری فاروج را بر عهده داشتم و یکی از دوستانم، شهردار قوچان بود. من به اتّفاق دوستم، هرچند ماه یک بار برای پیگیری کارهای اداری به تهران می رفتیم. در یکی از مأموریت ها از جلال خواستم تا همسفر...
ما در محاصره ی اقتصادی هستیم
بر کرانه ی دشت سفید پنبه، سر جادّه ی نصرآباد، ماشینی با پلاک دولتی ایستاده بود. ایستادم و دستگیره ی در ماشین را فشردم.
- «سلام برادر! ماشینتان خراب شده؟»
حتی اگر بچّه ام بمیرد!
پشت وانت، چهار تا کسیه ی سیمان داشتم. قرار بود از آنها برای ساختن یک سکوی استقرار ضدهوایی استفاده کنند. جای سکو را مهندس تعیین کرده بود و قرار بود سیمان ها را فردای آن روز ببرم به محل تعیین شده. همان شب...
خیانت به خون شهدا
محمود مجروح شده بود و در قسمت مغز و اعصاب بیمارستان قائم (عج الله تعالی فرجه الشریف) مشهد بستری بود. در عین حال، همه ی فکر و ذکرش کردستان بود و بچه های رزمنده. با همان سر باندپیچی شده و از روی تخت
چهل کیلومتر روی گلگیر تراکتور!
در این حین، مهدی وارد اتاق می شود. سلام و احوالپرسی. بچّه ها می خندند و مهدی بی خبر از این که چه آشی برایش پخته ایم، بر صندلی می نشیند. رو می کنم به مهدی و می گویم: «چایی که نمی خوری، حتماً باز هم روزه...
حتّی یک جفت جوراب
مراقب بود که در مسایل شخصی از امکانات بیت المال استفاده ای نشود. بارها شاهد بودیم که هر زمان می خواست به مرخصی برود، از ماشین سپاه استفاده نمی کرد. حتّی مواقعی که واحد «اعزام مبلغ» برای او بلیط می گرفت،...
استفاده شخصی ممنوع، حتی 200 متر!
یک روز که خانه بود لباس هایش را شسته بودم. وقتی لباس های خیسش را روی طناب دید، پرسید: «جیب های لباس ها را نگاه کردی؟»
حق استفاده ی شخصی ندارم
زمستان سال 1364 بود و در تهران زندگی می کردیم. اسماعیل برای گرفتن برنج کوپنی باید مسیری را می پیمود که جز ماشین های دارنده ی مجوز ورود به محدوده ی طرح ترافیک، بقیه مجاز به تردد نبودند.