روز نیروی دریایی جمهوری اسلامی
روز هفتم آذر مصادف با روز نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران می باشد. این روز که به یمن ایثار وجانفشانی پرسنل دریادل نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی...
يکشنبه، 7 آذر 1400
آخرین روزهای زمستان
آخرین روزهای زمستان، یکی از مهم‌ترین آثاری است که در مورد دفاع مقدس، شهدا و یکی از بزرگ‌ترین فرماندهان جنگ یعنی شهید باقری ساخته شده است. شهید...
چهارشنبه، 25 مهر 1397
ماجرای زندگی یک بلدچی ۱۶ ساله
رهبر انقلاب در تقریظ‌های جداگانه‌ای بر دو کتاب «وقتی‌ مهتاب گم شد» و «آب هرگز نمی‌میرد»، از این دو کتاب حوزه‌ی ادبیات دفاع مقدس تقدیر کردند....
چهارشنبه، 29 آذر 1396
برای مهتابِ به مقصد رسیده‌ام: شهید علی خوش‌لفظ
سردار حاج علی خوش‌لفظ جانباز سرافرازی که شخصیت و کتاب خاطرات وی سال گذشته مورد تقدیر رهبر انقلاب اسلامی قرار گرفته بود، شب گذشته بر اثر جراحت‌های...
چهارشنبه، 29 آذر 1396
شوخ‌طبعی‌های جبهه
همه‌ را با یک چشم نگاه می‌کند. (اشاره‌ به رزمنده‌ای که یک چشمش را در جنگ از دست داده بود.) اخوی، شیشه‌ی عینکت را با گِل استتار کن، عملیات لو...
پنجشنبه، 14 بهمن 1395
شوخ طبعی‌های اسارت
از آقای شایق – شاعر توانا – دعوت شد که به جایگاه بیاید و برنامه‌ی خود و دوستانش را برای تماشاگران تشریح کند. شایق، طلبه‌ای جوان خوش‌ذوق و هنرمند...
پنجشنبه، 14 بهمن 1395
خاطرات کوتاه از عملیات محرم (3)
در عملیات محرم، دشمن آتش شدیدی روی سر گردان اجرا می‌کرد، به طوری که تمام گردان زمین‌گیر شده بود. محل استقرار ما نیز روی جاده آسفالت بود و هیچ...
سه‌شنبه، 19 آبان 1394
خاطرات کوتاه از عملیات محرم (1)
در عملیات محرم در تپه‌های 175 مستقر بودیم. شهید قربانعلی عرب مسئولیت این منطقه را بر عهده داشت. ایشان به نگهبانان گفته بود، هر کس را در شب در...
سه‌شنبه، 19 آبان 1394
خاطرات کوتاه از عملیات محرم (2)
در مرحله اول عملیات محرم، یک دستگاه نانوایی را در منطقه دهلران مستقر کرده بودند و من خمیر گر بودم. فرمانده گردان یا زهرا (شهید گوسفند شناس) گفت:...
سه‌شنبه، 19 آبان 1394
گفتنی‌های یکی از کوچکترین رزمندگان دفاع مقدس
علیرضا عزیزیان غروی رزمنده 12ساله دوران دفاع مقدس در گفتگویی با خبرنگار ما در مورد نحوه اعزام خود با آن سن کم اظهار داشت: من 2 بار تلاش کردم...
چهارشنبه، 10 تير 1394
احوال پرسي از صد سخنراني بهتر است!
من هنگام محاصره ي آبادان از سوي دشمن، در محور فياضيه ي آبادان با برادر علي معمار آشنا شدم. با اولين برخورد احساس کردم سالهاست ايشان را مي شناسم....
يکشنبه، 12 بهمن 1393
تبسم در چهره براي شادماني افراد
يکي از بچه هاي همسايه يقه ي لباسش را گرفته بود و به او توهين مي کرد، اما حميد هيچ عکس العملي نشان نمي داد. فقط به او گفت: «اشتباه گرفتيد. تحقيق...
يکشنبه، 12 بهمن 1393
بايد اول دست پدر و مادرت را ببوسي
با گفتن يا الله يا الله وارد شدند؛ محمد با چندين بچّه ي دبستاني. زخمي بودم و توان بلند شدن نداشتم. يک يک سلام کردند و دور و برم نشستند. محمّد...
يکشنبه، 12 بهمن 1393
خيال نکني کسي شده اي!
مدتي مسؤوليت ستاد مبارزه با مواد مخدّر نهبندان را به عهده داشت. يکي از اقوام نزديک، پيغام داده بود: «به رجبعلي بگوييد کسي را که دستگير کرده اي...
يکشنبه، 12 بهمن 1393
پايه ي تربيتش محبت بود
نشسته بوديم داخل اتاق. مهمان داشتيم. صدايي از داخل کوچه آمد. ابراهيم سريع از پنجره نگاه کرد. شخصي موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار...
يکشنبه، 12 بهمن 1393
حسن ظن و نگاه مثبت
داشت براي من از شيطان حرف مي زد و از رسوخ هاي پنهاني اش. مي گفت: «اوايل جنگ، روز به روز مسؤوليتهاي بالاتري به من مي دادند. اين طرف و آن طرف گاهي...
يکشنبه، 12 بهمن 1393
بچه ها بياييد گردوها را برداريد
چند سالي که در اهواز زندگي مي کرديم، وقتي از خط مقدم جبهه برمي گشت و مي ديد که مشغول کار هستيم با من همراه مي شد. حتي در آشپزي به من کمک مي کرد....
شنبه، 11 بهمن 1393
عيد واقعي
سال 58، به دليل وضعيت خاصي که بر جامعه حاکم بود، معمولاً نيروهاي پاسدار بيشتر اوقات را در پادگان بودند و هر وقت مرخصي مي خواستند، بايد از مسؤول...
شنبه، 11 بهمن 1393
دهانت بخاطر حرف زشت بو مي دهد!
اوايل مهر بود. کم کم هوا داشت سرد مي شد. روستاي سرخ ده بوديم. در اين فصل بيشتر ساکنان کوچ مي کردند و تقريباً روستا خالي از سکنه مي شد. يک روز...
شنبه، 11 بهمن 1393
سيرت خوبان
وقتي نيروهاي جديد به جبهه و گردان اعزام مي شدند زود با سيد اُنس مي گرفتند چرا که اثرات اخلاق و معنويت او به قدري زياد بود که روي ديگران تأثير...
شنبه، 11 بهمن 1393