گفتنی‌های یکی از کوچکترین رزمندگان دفاع مقدس

علیرضا عزیزیان غروی رزمنده 12ساله دوران دفاع مقدس در گفتگویی با خبرنگار ما در مورد نحوه اعزام خود با آن سن کم اظهار داشت: من 2 بار تلاش کردم برای اعزام به جبهه که به دلیل سن پایین موفق نشدم یعنی هر دوبار از
چهارشنبه، 10 تير 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گفتنی‌های یکی از کوچکترین رزمندگان دفاع مقدس
گفتنی‌های یکی از کوچکترین رزمندگان دفاع مقدس

 






 
علیرضا عزیزیان غروی رزمنده 12ساله دوران دفاع مقدس در گفتگویی با خبرنگار ما در مورد نحوه اعزام خود با آن سن کم اظهار داشت: من 2 بار تلاش کردم برای اعزام به جبهه که به دلیل سن پایین موفق نشدم یعنی هر دوبار از پای اتوبوس بازگردانده شدم؛ بطوری که در شهر ما یعنی کرج دیگر شناخته شده بودم لذا توسط یکی از همشهریان بنام احمد بکان که از شهدای گرانقدر ما نیز هستند از طریق شهرستان نظر آباد از تیپ علی بن ابیطالب علیه السلام که بعداً تبدیل به لشکر شد با دست کاری شناسنامه ام در تاریخ اول تیرماه 1361 راهی مناطق عملیاتی کوشک و حسینیه شدم.
وی افزود: من آن ایام امتحانات کلاس دوم راهنمایی را تازه تمام کرده بودم و سنم هم بین 12 و 13 سال بود، پیش از من هم دو برادر دیگر من که آن زمان یکی 15 و دیگری 18 سال داشتند به جبهه رفته بودند؛ البته آنها در لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و اله بودند و یکی از برادرانم هم در عملیات والفجر 1 به شهادت رسید.
گفتنی‌های یکی از کوچکترین رزمندگان دفاع مقدس
عزیزیان در پاسخ به سئوالی در مورد تحمل دوری از خانواده در آن سن نیز گفت: من چندین سال در بسیج محل عضو بودم و اعزام به جبهه آرزوی من بود و خیلی انگیزه هم داشتم ضمن آنکه برادرانم هم قبل از من در جبهه بودند لذا اصلا یادم نمی آید که در آن مدتی که در جبهه بودم برای خانواده دلتنگ شده باشم و بیشتر هم به دلیل فضای روحانی آنجا بود و در واقع خیلی هم خوش می گذشت.
وی در مورد نحوه رضایت گرفتن خود برای اعزام از والدینش نیز گفت: پدر و مادرم با کمال میل به من رضایت نامه دادند، تنها شرط پدرم هم قبولی در امتحانات خرداد ماه بود. برای همین من در آن سال تنها یک ماه و نیم در جبهه بودم و سپس برای ادامه تحصیل به شهرمان برگشتم، البته بیشتر هم به دلیل این بود که چون در خط مقدم بودم و هم در عملیات شرکت کرده بودم، احساس کردم که برای دفعه اول اعزام همین مقدار کافی است.
گفتنی‌های یکی از کوچکترین رزمندگان دفاع مقدس
من 4 بار دیگه هم به منطقه اعزام شدم یعنی تابستان 64، تابستان65، دیماه 65 و عملیات کربلای 5 و نیز خرداد 67 و عملیات مرصاد.
وی در مورد فعالیت خود در جبهه در آن سن و از حضورش در عملیات رمضان گفت: تابستان همان سال که من اعزام شدم ماه رمضان بود و موفق شدم در همان اعزام اول در عملیات رمضان شرکت کنم. البته من تا روز آغاز عملیات از آن بی اطلاع بودم بطوریکه که شب عملیات ابتدا صدای حاج صادق آهنگران را بیرون سنگر شنیدم، فکر کردم نوار است ولی به حسینیه که رفتم دیدم خود ایشان است که برای رزمندگان مشغول نوحه خوانی هستند و چون بچه ها میدانستند که من هم مداح هستم از من هم خواستند که کنار وی نوحه خوانی کنم. منظور اینکه آن مراسم شب عملیات بود ولی من حتی همان شب هم از آن خبر نداشتم ولی فردای آن شب در عملیات رمضان شرکت کردم و در تبلیغات تیپ حضور داشتم ولی نه به عنوان یک نیروی رزمی.
منبع مقاله : مشرق نیوز

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما