حضرت زینب، دختر علی بن ابیطالب (علیه السلام) و فاطمه زهرا (علیه السلام) است. او زندگی شیرینش را در كنار پدر و مادر و جد بزرگوارش (نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)) و برادرانش (امام حسن و امام...

«زهرا» دختری 9 ساله و یتیم بود كه وظیفه امرار معاش خانواده را نیز بر عهده داشت. دلش برای رزمندگان عرصه‌ی نبرد علیه كفار بعثی می‌تپید و عشق به اسلام، قرآن و ولایت در وجودش شعله می‌كشید؛ از این رو، سعی

«زنّیره»، زنی از طایفه‌ی «بنی مَخزوم» و اهل روم بود. در آغاز ظهور اسلام، به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آورد و مسلمان شد.

زنی عارفه، واپسین لحظات زندگی را می‌گذراند. عارفان، پیرامون وی حلقه زده بودند تا برای آخرین بار وی را ببینند و از نظراتش استفاده كنند.

گرانی بر همه‌ی سرزمین سایه افكنده بود. زن سیّده‌ای در آن سرزمین زندگی اسفباری را می‌گذراند. در همسایگی او مردی آهنگر كه وضع مادیش خوب بود، زندگی می‌كرد. فشار گرسنگی، زن را به درب منزل آهنگر آورده، به

یكی از اُمرای بنی اسرائیل برای انجام كار مهمی، احتیاج به شخصی امین و درستكار داشت و از قاضی خود خواست تا چنین فردی را به او معرفی كند.

«رمیصاء»، دختر ملحان بن خالد، همسر عبادة بن صامت خواهر اُم سلیم است.

رباب، دختر امرؤالقیس (شاعر مشهور) و از دختران زیباروی عرب بود كه چهره‌اش چون خورشید می‌تابید.

هنگامی كه امام حسین (علیه السلام) از مكّه به جانب عراق در حركت بودند، «زهیربن قین» نیز با حضرت هم مسیر شده بود، امّا در همه‌ی این مدّت تردید داشت كه آیا با حسین بن علی (علیه السلام) روبرو بشود یا نه؟

پس از این كه خبر شایعه‌ی شهادت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ احد به مدینه رسید، زنان مدینه با ناراحتی از خانه‌ها بیرون ریختند و سراسیمه به سوی «اُحُد» شتافتند.