0
مسیر جاری :
حافظ

نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس

نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم ز علم بی عمل است
حافظ

گو شمع میارید در این جمع که امشب

گو شمع میارید در این جمع که امشب در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
حافظ

قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس

قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
حافظ

عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده

عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست
حافظ

دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال

دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال بی تکلف بشنو دولت درویشان است
حافظ

روی مقصود که شاهان به دعا می طلبند

روی مقصود که شاهان به دعا می طلبند مظهرش آینه طلعت درویشان است
حافظ

ای توانگر مفروش این همه نخوت که تو را

ای توانگر مفروش این همه نخوت که تو را سر و زر در کنف همت درویشان است
حافظ

دیدن روی تو را دیده جان بین باید

دیدن روی تو را دیده جان بین باید وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است
حافظ

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر از مه روی تو و اشک چو پروین من است
حافظ

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است