0
سعدی

خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست

خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست با هر که در اوفتی چنان باش که اوست
سعدی

گر راه نمایی همه عالم راهست

گر راه نمایی همه عالم راهست ور دست نگیری هه عالم چاهست
سعدی

هر که گوید کلاغ چون بازست

هر که گوید کلاغ چون بازست نشنوندش که دیده‌ها بازست
سعدی

رفتن چو ضرورتست و منزل بگذاشت

رفتن چو ضرورتست و منزل بگذاشت من خود ننهم دلی که بر باید داشت
سعدی

گوینده را چه غم که نصیحت قبول نیست

گوینده را چه غم که نصیحت قبول نیست گر نامه رد کنند گناه رسول نیست
سعدی

دولت جاوید به طاعت درست

دولت جاوید به طاعت درست سود مسافر به بضاعت درست
سعدی

کس نیست که مهر تو درو شاید بست

کس نیست که مهر تو درو شاید بست پس پیش تو ناچار کمر باید بست
سعدی

گر سفله به مال و جاه از آزاده بهست

گر سفله به مال و جاه از آزاده بهست سگ نیز به صید از آدمیزاده بهست
سعدی

خیری که برآیدت به توفیق از دست

خیری که برآیدت به توفیق از دست در حق کسی کن که درو خیری هست
سعدی

دانی چه گفته‌اند بنی عوف در عرب

دانی چه گفته‌اند بنی عوف در عرب نسل بریده به که موالید بی‌ادب