0
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 21

الهی کار آن دارد که با تو کاری دارد، یار آن دارد که چون تو یاری دارد، او که در هر دو جهان ترا دارد هر گز کی تو را بگذارد.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 20

الهی ای دور نظر وای نیکو حضر و ای نیکو کار نیک منظر، ای دلیل هر برگشته، و ای راهنمای هر سر گشته،ای چاره ساز هر بیچاره و ای آرندهٔ هر آواره، ای جامع هر پراکنده و ای رافع هر افتاده دست ما گیر ای بخشنده بخشاینده.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 19

الهی خود را از همه بتو وابستم، اگر بداری ترا پرستم و اگر نداری خود پرستم نومید مساز بگیر دستم.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 18

الهی دستم گیر که دست آویز ندارم، و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 17

الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست، دستم گیر که جز تو پناهم نیست.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 16

الهی تو دوستان را بدشمنان می نمایی، درویشان را غم و اندوه دهی، بیمار کنی و خود بیمارستان کنی، درمانده کنی و خود درمان کنی، از خاک آدم کنی و بادی چندان احسان کنی، سعداتش بر سر دیوان کنی و بفردوس او را میهمان...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 15

الهی ای سزای کرم و ای نوازندهٔ عالم، نه بآخر شادیست نه با یاد تو غم، خصمی و شفیعی و گواهی و حَکَم.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 14

الهی از بنده با حکم ازل چه برآید و بر آنچه ندارد چه باید. کوشش بنده چیست ؟ کار خواست تو دارد، بجهد خویش نجات خویش کی تواند ؟
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 13

الهی تا بتو آشنا شدم از خلق جدا شدم و در هر جهان شیدا شدم نهان بودم پیدا شدم.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 12

الهی اگر طاعت بسی ندارم در هر جهان جز تو کسی ندارم.