0
مسیر جاری :
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 41

الهی خود کردم و خود خریدم، آتش بر خود، خود افروزانیدم، از دوستی آواز دادم دل و جان را فراناز دادم، اکنون که در غرقابم دستم گیر که گرم افتادم. هر روز من از روز پسین یاد کنم بر درد گنه هزار...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 40

الهی این همه نوازش از تو بهرهٔ ما ست که در هر نفس چندین سوز و نور غایت تو پیداست چون تو مولایی کراست ؟ و چون تو دوست کجاست ؟
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 39

الهی پسندیدگان ترا بتو جستند و به تو پیوستند، نا پسندیدگان تو را بخود جستند و بگسستند نه او که پیوست بشکر رسید، نه او که گسست بعذر رسید.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 38

الهی ما از غافلانیم نه از کافرانیم ف نگاهدار تا پریشان نشویم و در دراه آر تا سگردان نشویم.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 37

الهی ادای شکر ترا هیچ زبان نیست و دریای فضل ترا هیچ کران نیست و سر حقیقت تو بر هیچکس عیان نیست، هدایت کن بر ما رهی که بهتر از آن نیست. یارب ز رهٔ راست نشانی خواهم باز بادهٔ آب و خاک جانی...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 36

الهی ای سزای کرم، ای نوازندهٔ عالم، نه با وصل تو اندوه است و نه با یاد تو غم.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 35

الهی گهی بخود نگرم گویم از من زار تر کیست، گهی بتو نگرم گیوم از من بزرگوار تر کیست.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 34

الهی ای مهربان فریاد رس، عزیز آن کس که او با تو یک نفس، نفسی که آنرا حجاب ناید از پس.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 33

الهی تا از مهر تو اثر آمد، دیگر مهر ما بسر آمد.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 32

الهی روزگاری ترا می جستم خود را می یافتم، اکنون خود را میجویم و ترا می یابم.