مسیر جاری :
آنجا که تویی
بیکرانهترین، مهربانی بیپایان! مرا بخوان به آنجا که تویی. مرا بخوان به آوای زلال حی علی الصلاه... حی علی الفلاح... تو بگو بشتاب به سویم تا دیوانهوار در لحظههای باشکوه اذان به سویت بشتابم.
اگر خورشید اخم کند
ای آفریدگار مهر و روشنی!
میخواهیم از تو سرشار باشیم
با آوای دلانگیز اذانت ما را به خود بخوان تا در پناه مهربانی و رحمت بیانتهایت، آرام شویم.
ای همهی خوبیها
خدای مهربان من! ای همهی خوبیها... وقتی تو هستی مهربانی و دوستی و روشنایی هست... وقتی تو هستی همه خوبی ها و زیبایی ها هم هستند.
ماهم باش
خداوندا... مرا رها نکن! مرا میهمان کن به سفرهی سخاوت قرآن و آستان مقدس عشق... مرا دعوت کن به سرود دلانگیز توحید...
مرا صدا بزن به لفظ پاک الله اکبر...
دستهای معجزهگر تو
همه موجودات عالم و همه آفریده های خداوند، مشغول ستایش اویند... چه میتوان کرد در برابر این حجم پرشکوه مهر و سخاوت پروردگار جز ستایش و نیایشی از سر اخلاص؟
صدایت پنجرهای آفتابی بود
گم شده بودم در جاده ای تاریک و پرشتاب اما تو صدایم زدی و صدایت پنجرهای آفتابی بود در آن شب تاریک. حالا دوباره به راه میافتم. به سوی تو، امّا در جادّهای روشن.
صدای مهربانی میآید
خدای مهربانم! همیشه گوش به زنگ صدای توام.
کاش هرچه زودتر صدایم کنی! صدای ناب اذان میآید و انتظار به پایان رسید.
نامت ژرفای دریاست
ای مهربانترین یار! تو صاحب نامهای بیکرانی و من تمام نامهای بیکران تو را دوست دارم. نام تو واژه نیست، ژرفای دریاست؛ اوج آسمانهاست.
وقتی تو باشی، نمیترسم
خدای مهربانم! وقتی که تو با منی و در کنارمی، از هیچ چیز نمی ترسم.
آن قطره من بودم
خداوندا تو مرا پناه دادی و در سایهی امن و پر از آرامشت پذیرفتی، مرا در آغوش گرفتی، تو خورشیدم شدی. به من تابیدی و من زنده و روشن شدم.