مسیر جاری :
فلسفه تحلیلی و تعلیم و تربیت (قسمت دوم)
زبان محاوره و فهم عرفی، با واقعیت سروکار دارند و بیش از چند قرن چنین بوده و در برابر آزمونهای زمان مقاومت کرده اند.
فلسفه تحلیلی و تعلیم و تربیت (قسمت سوم)
بخش زیادی از فلسفه قدیم «تألیفی» بود؛ یعنی فیلسوف سعی داشت موضوعات یا اجزای ناهمخوان را گرفته، آنها را با ترکیب مصنوعی به یک «پاسخ بزرگ» یا یک «نظام بسته» تبدیل کند.
دورنماهای یادگیری (قسمت اول)
همزمان با رشد تفکر علمی و ثبوتی، یک سنت جایگزین به نام سکوت که با برداشتهای انفعالی پدید آمد، شکل گرفته است.
دورنماهای یادگیری (قسمت دوم)
اگر علوم انسانی واقعا در جهت هوشیاری جهت دهی شده باشد، اگر گفت و گو و رویارویی در هر زمان تشویق شده باشد، شناخت تفکیکهای ساختگی که دستیابی به مطالعات میان رشته ای را بسیار مشکل ساخته، ممکن می شود.
اگزیستانسیالیسم و انسان گرایی (قسمت اول)
مسیحیان ما را به عنوان کسانی که واقعیت و اهمیت مسائل انسانی را انکار کرده ایم، سرزنش می کنند.
اگزیستانسیالیسم و انسان گرایی (قسمت دوم)
وقتی درباره خداوند به عنوان خالق فکر می کنیم، اغلب به عنوان یک صانع آسمانی به او فکر می کنیم.
اگزیستانسیالیسم و انسان گرایی (قسمت سوم)
انسان قبل از هر چیز موجودی است که خود را به سمت آیندهای سوق میدهد و می داند که این کار، کار اوست.
وضعیت فعلی تعلیم در مدارس
انتقادهای مکرر از ویژگی فردگرا و هیچگرای افکار اگزیستانسیالیستی، بعضی از حامیان آن را وادار به انتخاب مسیرهای دیگری کرده است.
وجود و تعلیم و تربیت
آنچه اگزیستانسیالیست جستجو می کند، شیوه ای است که به شاگردان کمک می کند تا جهان را درونی و از آن خود سازند؛ اما این امر همیشه بیش از درونی ساختن صرف است.
هدف اصلی تعلیم و تربیت
تربیت عبارت است از «آگاهی دادن». هدف این است که به فراگیر این امکان را بدهیم که نسبت به استعدادها دقیق، باهوش یا هوشیار شود.