مسیر جاری :
عقده اودیپ در آثار فروید
تعبیر عقده ی ادیپ از آنِ فروید است و یکی از مهم ترین اصول نظریه ی او را تشکیل می دهد. وی مفهوم آن را برای اولین بار در سال 1895 به کار گرفت، ولی اصطلاح خاص آن را در 1910 مورد استفاده قرار داد. عقده ی...
عشق در آثار فروید
عشق لفظی است که واجد تعدد معنای خاصی است و به کشش و وابستگی عاطفی و جسمی نسبت به فردی دیگر دلالت دارد و دارای صور گوناگونی است (عشق مادری، عشق برادرانه، عشق جنسی...). ولی نزد فروید به معنای رابطه ای
بیماری در آثار فروید
اصطلاحی است که از علم طب به عاریت گرفته شده است و به نشان و علامتی اطلاق می شود که حاکی از نوعی کژکاری در ارگانیسم یا ضایعه ای در جسم باشد که علت آن روشن نباشد.
ضمیر آگاه در آثار فروید
وجدان عبارت است از درک اجمالی افعال نفسانی و ترکیب و هماهنگ کردن آن ها با هم در حالی که ضمیر آگاه(1) را می توان عبارت از حضورِ آگاهانه ی فرد نسبت به تصورات شخصی خود دانست. سیستم ادراک/ وجدان آگاه نزد فروید،
ضمیر ناآگاه در آثار فروید
گرچه معنای بلافصل ضمیر ناآگاه به امری خلاف ضمیر آگاه دلالت دارد، بدین معنی که مجموع تصوراتی است که نمی توانند مورد تأمل و آگاهی فرد واقع شوند، مع الوصف می توان گفت که کار نظری فروید تبدیل آن به یک مفهوم...
صحنه ی آغازین در آثار فروید
اصطلاح صحنه ی آغازین در زبان آلمانی مرکب از کلمه ی «صحنه» (Szene) به معنی جا و محل نمایش و پیشوندِ Ur که دو معنا را یکجا در خود جمع دارد: اصلی و ابتدایی. این اصطلاح مربوط به صحنه هایی می شود که فرد نِوروتیک
ساخت و پرداخت های نظری در آثار فروید
اصطلاحی است که در معماری و باستان شناسی به کار می رود و به معنای مجموعه ای از عناصر گرد هم آمده و بازسازی شده است. اما ساخت و پرداخت های روان کاو حالت نوعی افسانه پردازی را دارند، چرا که عبارت اند از بخشی...
رؤیا در آثار فروید
رؤیا به معنای رایج آن عبارت است از آن چه در خواب شبانه برای فرد واقع می شود. معنای دیگر آن حاکی از آرزوهای غیرقابل تحقق آدمی است. اما در عُرف فروید به معنای تشکیلاتی است نفسانی که به موجب فعالیت های ضمیر
روان کاوی در آثار فروید
فروید این اصطلاح را در سال 1896 با ترکیب دو کلمه ی «تحلیل» و «روان» ابداع کرد. لذا روان کاوی (1) به طور تحت لفظیِ آن به معنای تجزیه و تحلیل نفسانیات است.
رانش مرگ در آثار فروید
فروید این اصطلاح را که ترکیبی از مرگ و رانش است، در سال 1920 ابداع کرد. رانش مرگ (1) مفهومی فی نفسه متناقض دارد، زیرا رانش اصولاً حرکتی حیاتی به سوی ارضا است، حال آن که رانشِ مرگ اصلی در جهت تجزیه و تخریب