مسیر جاری :
مبادله معانی میان اشخاص
روان شناسی اجتماعی به بافتهای اجتماعیی روی می آورد که روان شناسی عمومی خود را از شر آنها به عنوان انگل خلاص می کند. با این همه، این بخش از روان شناسی مانند روان شناسی عمومی هنوز فرد جدا از جامعه را مرکز...
خودآگاهی و مقام و منزلت شخص
نظریه های شخصیت رفته رفته به صورت نظریه های کلی رفتار درمی آیند. این رفتار را می توان رویدادی دانست که در میان نوده ی رویدادهای جهان گم شده و در نتیجه، غالباً از دیدگاه بیننده که گاهی از فلسفه ی اصالت...
رفتار و شخصیت
تصور كلی امور در هر فرهنگ و نیز تصور شخصیتی كه به آن وابسته است نظریه ی روان شناختی موجود در این فرهنگ را عمیقاً تحت تأثیر قرار می دهد. البته در توجیه این نظر هیچ مطالعه ی جامعی هنوز انجام نشده است؛ چنین...
مفهوم شخص
شخصیت محتملاً مهمترین موضوع بحث روان شناسی است و همه ی شعب مختلف این علم با این موضوع برخورد پیدا می كند: یعنی روان شناسی فیزیولوژیك با موضوع سرشت و مزاج، روان شناسی تكوینی با موضوع رشد «خود» و
آموزش اجتماعی و انواع آن
در فرهنگ پذیری اعضاء هر جامعه، پرورش مسلماً سهم مهمی دارد. نخستین متفكری كه در غرب درباره ی این موضوع تأكید كرده بی شك افلاطون است . ارسطو نیز این فكر را از سر گرفته و به تشریح آنها پرداخته است .
اجتماعی شدن فرد
مسأله ی رابطه میان فرد و فرهنگ وقتی به صورت رابطه ی وراثت و محیط مطرح می شود در حیطه ی روان شناسی عمومی قرار می گیرد. در روان شناسی عمومی بی شک به این نکته توجه می شود که افراد با گروههائی که مسأله ی
فرهنگ: وراثت یا محیط؟
نوشته های فراوانی وجود دارد كه مدعی داشتن عنوان روان شناسی اجتماعی است. در واقع، این علم نیز چون رشته های دیگر دانش بشری، به نحو منظمی رشد نكرده بلكه به عکس بر اثر علائق اتفاقی هر محقق و در جهت تأثیر مكتبها...
مناسبات روان شناسی اجتماعی با علوم وابسته
روشن است که همه ی دانشهای انسانی با یکدیگر پیوستگی دارند. محتملاً هیچ علمی از علوم انسانی نیست که روان شناسی اجتماعی واقعاً و بوضوح به نحوی از آن اقتباس نکرده باشد و این حقیقت مانع از آن نیست که روان شناسی...
تاریخ روان شناسی اجتماعی
ریشه ی وضع کنونی هر علمی را باید در مجموع سنت ها جستجو کرد. تحول سنت ها بالضرورة جریانی متصل و ارتقائی نیست و احتمال دارد که صورت منفصل و منقطع داشته باشد. با این همه، در تاریخ تفکر غرب همه چیز به هم
هويت تمدني (2)
زماني که از « هويت تمدني » به عنوان يک ضرورت معرفتي انکارناپذير سخن مي گوئيم، ناگزيريم که بدانيم چه عواملي در تکوين و تقويت چنين هويتي، اثرگذار است. شايد به جهت نو بودن وتازگي موضوع، نتوان همه اين عوامل...