0
مسیر جاری :
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد حافظ

گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد

گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد<br /> بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر حافظ

یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر

یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر<br /> کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
از پای تا سرت همه نور خدا شود حافظ

از پای تا سرت همه نور خدا شود

از پای تا سرت همه نور خدا شود<br /> در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
وجه خدا اگر شودت منظر نظر حافظ

وجه خدا اگر شودت منظر نظر

وجه خدا اگر شودت منظر نظر<br /> زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود حافظ

بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود

بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود<br /> در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
گر در سرت هوای وصال است حافظا حافظ

گر در سرت هوای وصال است حافظا

گر در سرت هوای وصال است حافظا<br /> باید که خاک درگه اهل هنر شوی
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن حافظ

قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن

قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن<br /> ظلمات است بترس از خطر گمراهی
اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل حافظ

اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل

اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل<br /> کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی
ای عنصر تو مخلوق از کیمیای عزت حافظ

ای عنصر تو مخلوق از کیمیای عزت

ای عنصر تو مخلوق از کیمیای عزت<br /> و ای دولت تو ایمن از وصمت تباهی
دل که آیینه شاهیست غباری دارد حافظ

دل که آیینه شاهیست غباری دارد

دل که آیینه شاهیست غباری دارد<br /> از خدا می طلبم صحبت روشن رایی