مسیر جاری :
اميدواران
آمد به درت اميدوارى كو را به جز از تو نيست يارى محنت زده اى نيازمندى خجلت زده اى گناهكارى
امتحان بندگی
در امتحان بندگي اش اشتباه كرد برگ سپيد دفتر دل را سياه كرد حتي به راز عطر خوش سيب پي نبرد در محضر امام زمان هم گناه كرد
الهي عاشقم
الهي عاشقم من بر وصالت كه هر جا بنگرم بينم جمالت جهان را آفريدي بي كم وكاست همه عالم به فرمان تو بر پاست
الهی
الهی سینه ای ده آتش افروز در آن سینه دلی و آندل همه سوز هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست دل افسرده غیر از آب و گل نیست
الهی دلی ده
الهی دلی ده که جای تو باشد لسانی که در وی ثنای تو باشد الهی بده همتی آنچنانم.... که سعیم وصول بقای تو باشد
الا تا به کی
الا تا بکی از در دوست دوری گرفتار دام سرای غروری نه بردل ترا از غم دوست دردی
نه بر چهره از خاک آن کوی گردی نه گلزار معنی ، نه رنگی، نه بوئی
اشتباه
گذشت عمر و بيا غفلت از اله مكن بس است خيره سرى ديگر اشتباه مكن هر آنچه نامه نوشتى تو از گناه بس است بيا و توبه كن و نامه اى سياه مكن به ميهمانى خود خوانده ات خدا اينك
استغفارها
اى شفاى علّت بيمارها پيش تو آسان، همه دشوارها اى سرور سينه صاحبدلان اى فروغ ديده بيدارها اى به كينه ذات تو نابرده پى
از ما عجیب نیست
از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد از تحبس الدعا که صدایی نمی رسد ما تحبس الدعا شده نان شبهه ایم آنجا که شبهه است عطایی نمی رسد
یاران مذاب
...و رد پای اسب از سینهی تفتیدهی تاریخ رد میشد نگاه کاروان هم، از مسیر چشمهای میخ رد میشد و گاهی گریهای میشد قناری، درهوای بهت صحرایی
و درگوش بیابان هم طنین افکنده میشد بغض لالایی