0
مسیر جاری :
نقش طبیعت در تعلیم و تربیت نظریه‌های تعلیم و تربیت

نقش طبیعت در تعلیم و تربیت

پذیرش طبیعت نامحدود اشیا لزوما به دیدی بسیار خوش بینانه در مورد زندگی منجر نمی شود، چون برخی جریانها منجر به خوشی و بعضی منجر به ناخوشی انسان می گردد.
نقش اساسی تربیت اخلاقی نظریه‌های تعلیم و تربیت

نقش اساسی تربیت اخلاقی

برای آن که هوش اجتماعی رشد یابد، باید مدرسه به گونه‌ای نظم و ترتیب داده شود که تعلیم و تربیت آن با تجارب شخصی شاگردان ارتباط داشته باشد
فردگرایی و روابط اجتماعی نظریه‌های تعلیم و تربیت

فردگرایی و روابط اجتماعی

جامعه صنعتی جدید هم فردگرایی و هم جامعه گرایی را از انظار پنهان کرده است. او استدلال می کرد که به دلیل آشفتگی جامعه جدید، مدرسه باید مؤسسه ای باشد که در آن استعدادهای فردی و اجتماعی کودکان بتواند پرورش...
تعلیم و تربیت پراگماتیک نظریه‌های تعلیم و تربیت

تعلیم و تربیت پراگماتیک

در مقابل حرفه آموزی صرف، کمک کردن به کودک برای اندیشیدن تعلیم و تربیت است.
پراگماتیست‌های آمریکایی نظریه‌های تعلیم و تربیت

پراگماتیست‌های آمریکایی

باید مطمئن شویم که اندیشه‌های ما تا حد امکان روشن و صریح است. ما همیشه باید نسبت به نتایج تصور یک اندیشه در هر سبک خاص، بی نهایت حساس باشیم.
انسان‌گرایی غیردینی نظریه‌های تعلیم و تربیت

انسان‌گرایی غیردینی

اگر به خود فیلسوفان پراگماتیست همچون جیمز و دیویی مراجعه کنیم، علاقه عمیق و همیشگی آنها را به تجربه دینی می‌یابیم.
روش‌ها و برنامه‌های تربیتی نظریه‌های تعلیم و تربیت

روش‌ها و برنامه‌های تربیتی

ویژگی فلسفه چینی احساس رابطه با مردمی است که نگرش‌ها و اعمال خود را به صورتی مفید، متوالی و با اولویت‌های مناسب تنظیم کرده‌اند.
روش استقرا در سؤالات اخلاقی نظریه‌های تعلیم و تربیت

روش استقرا در سؤالات اخلاقی

تجربه انسان یک جزء مهم فلسفه پراگماتیک است. این جزء و تأکید محوری بر آن، به پراگماتیسم کمک کرده تا جهت گیری قطعی محیطی پیدا کند.
تفکر شرقی و فلسفه تعلیم و تربیت نظریه‌های تعلیم و تربیت

تفکر شرقی و فلسفه تعلیم و تربیت

مطمئنا فلسفه‌های شرق هدف تربیتی واحدی ندارد. هدف نویسندگان اولیه، ارائه معلومات در مورد نیروهای طبیعت به منظور مقابله هر چه بهتر افراد با آنان بود.
فلسفه‌ پراگماتیسم و تعلیم و تربیت نظریه‌های تعلیم و تربیت

فلسفه‌ پراگماتیسم و تعلیم و تربیت

هر چند پراگماتیسم در وهله اول به عنوان یک فلسفه قرن بیستم که بیشترین بخش‌های آن را آمریکایی‌ها گسترش داده اند، تلقی می‌شود، اما ریشه‌های آن در سنت‌های فلسفی بریتانیا، اروپا، و یونان باستان قابل ردیابی...