فلسفه‌ پراگماتیسم و تعلیم و تربیت

هر چند پراگماتیسم در وهله اول به عنوان یک فلسفه قرن بیستم که بیشترین بخش‌های آن را آمریکایی‌ها گسترش داده اند، تلقی می‌شود، اما ریشه‌های آن در سنت‌های فلسفی بریتانیا، اروپا، و یونان باستان قابل ردیابی...
يکشنبه، 15 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فلسفه‌ پراگماتیسم و تعلیم و تربیت
ریشه کلمه پراگماتیسم واژه‌ای یونانی به معنی «کار» است. پراگماتیسم فلسفه‌ای است که ما را به جستجوی فرایندها و انجام اموری که برای یاری ما جهت به دست آوردن اهداف مطلوب به بهترین وجه عمل می کند، ترغیب می کند. چون این اندیشه کاملا معقول است، ممکن است کسی متعجب شود که چرا مردم بر انجام امور و استفاده از فرایندهای غیر کارا اصرار می کنند. البته دلایلی برای توجیه این ناکارایی وجود دارد، که در بین اینها وزنه رسوم و سنت‌ها، و نیز ترس و بی رغبتی، سنگین تر است. شیوه‌های متداول رفتارکه در گذشته گسترش یافته، در زمان خود بسیار کارا بوده، ولی غالبا در جهان امروز کارایی خود را از دست داده است. پراگماتیسم در صدد بررسی شیوه‌های سنتی تفکر و عمل، و در صورت امکان و مطلوبیت، تجدید ساختار رویکرد ما به زندگی با انطباق بیشتر با نیازهای انسان امروز است.
 
هر چند پراگماتیسم در وهله اول به عنوان یک فلسفه قرن بیستم که بیشترین بخشهای آن را آمریکایی ها گسترش داده اند، تلقی می شود، اما ریشه های آن در سنتهای فلسفی بریتانیا، اروپا، و یونان باستان قابل ردیابی است. یکی از عناصر مهم این ستت، توسعه جهان بینی است که با «انقلاب علمی» به وقوع پیوست. نگرشهای توأم با تردید که روشنفکران مطرح کردند همراه با ظهور انسان گرایی طبیعت گرایانه تر، محصول این نهضت بوده است. پیشینه پراگماتیسم را می توان در کارهای شخصیت‌هایی چون فرانسیس بیکن، جان لاک،  ژان - ژاک روسو،  و چارلز داروین سراغ گرفت. اما عناصر فلسفی که به پراگماتیسم به عنوان یک فلسفه اصیل ثبات و نظم بخشیده، قبل از هر چیز نوشته های چارلز ساندرز پیرس، ویلیام جیمز،  وجان دیویی  است.
 
مبانی جهان بینی پراگماتیستی: مقدمات فلسفه پراگماتیسم زیاد و متنوع است، اما برخی عناصر اساسی آن بی نهایت اهمیت دارد. این عناصر استقرا، اهمیت تجربه انسان، انسانگرایی طبیعت گرایانه، و ربط بین علم و فرهنگ انسان است.
 
فرانسیس بیکن (۱۵۶۱ - ۱۶۲۶م) مسأله اصلی مورد علاقه سر فرانسیس بیکن شیوه‌هایی بود که با آن می اندیشیم. به عقیده او شیوه ای که قبل از زمان او به کار می رفت ۔ قیاس - در درجه اول روش دین و فلسفه نظری بود، و خطاهای زیادی را خصوصا در مورد پدیده های مادی به بار می آورد. قیاس با مقدمات یا عبارتهای بدیهی مشخص و دیگر عبارتها یا نتایجی که از آنها استنباط می شود، آغاز می گردد. قیاس ارسطویی نمونه خوب شیوۂ قیاس است. یک نمونه از مشکلاتی را که توسط یک رویکرد صرف قیاسی ایجاد شده، می توان در این باور ارسطو مشاهده کرد که اگر اشیا دارای وزنهای مختلف از یک ارتفاع مفروض سقوط کند، با سرعتهای متفاوت به زمین می رسد. در عوض، بیکن تلاش کرد تا مردم به اعتماد بر باورهای کهن، تعمیم دادن بر حسب گذشته ای که شاید دارای اعتبار و وثوق باشد یا نباشد، خاتمه دهند. او مردم را به تفکر و به توسعه دانش معتبر تشویق کرد. استقرا به انسان امکان می دهد تا در رویکردش به جهان، تجربه گر باشد. در اصل، اندیشه های بیکن به تجربه انسان درباره هستی روزمره و در درون این زندگی بها داد.
 
تأثیر بیکن بر پراگماتیسم چشمگیر بوده است. روش استقراء که او توصیه کرد، به عنوان اساس «شیوه علمی» که اهمیت بنیادی برای پراگماتیسم داشته، عمل کرده است. هر چند به نظر بیکن علم قبل از هر چیز باید با امور مادی مرتبط باشد، پراگماتیستها در جهت شمول مسائل اقتصادی، سیاسی، روانشناسی، تعلیم و تربیت، و حتى اخلاق، محدوده آن را گسترش دادند. به عنوان مثال، در کتاب چگونه می اندیشیم، جان دیویی به فرایند تفکر علمی به عنوان عمده ترین روش تعلیم و تربیت، جلوه خاصی بخشید. به علاوه، به نظر دیویی، هنگامی که به یک سبک منضبط و معقول می اندیشیم، در واقع در طول خطوط روش علمی فکر می کنیم، هر چند شاید خود ما به این معنا از آن آگاه نباشیم. اگر طبیعت فرایند تفکر به صورت آگاهانه ساخته می شد . اگر همه ما در آن تربیت می شدیم - تفکر ما احتمالا با نتایج منضبط، معقول، و مطلوب توصیف می شد.
 
به عبارت کلی، گرایش عمومی روش پراگماتیستی به سوی حساسیتی شدید به نتایج به عنوان آزمون نهایی برای اندیشه ، متمایل است. از این رو، نتایج پراگماتیستی همیشه به مفهوم متعارف کلمه، «عملی» نیست. اولا، پراگماتیستها این را مطرح کرده اند که احتمال نبود جدایی مصنوعی بین هدف و وسیله امکان پذیر است؛ یعنی، روشهای مورد استفاده همیشه تا حدودی بر اهداف واقعی که حاصل می شود، حکم می کند. در این صورت، حساسیت به نتایج، مستلزم هشیاری فزاینده نسبت به روشهای به کار رفته است. ثانیا، نتایج تفکر همیشه به مفهوم متعارف عملی نیست، چرا که نتایج شاید از لحاظ کیفیت زیبایی شناختی، اخلاقی، یا حتی مذهبی باشد. از این رو، پراگماتیستها على رغم حمایت جدی از روش علمی، در آزمایشگاه های بی روح منزوی نبوده، بلکه آرزومندند به منظور تأمین زندگی رضایتمندانه تر برای همه، روش علمی را برای حل مشکلات انسان بکار بگیرند.
 
رویکرد استقرا که ویژگی پراگماتیسم است، مشخصه بارز اندیشه‌های جورج هربرت میدا است. مید در روشی کاملتر از آنچه سابقا انجام می شد، استقرا را در رفتار اجتماعی و روان شناختی به کار برد. دید او به «خود» به عنوان پدیده ای اجتماعی، دیویی و دیگر متفکران عملگرا در تعلیم و تربیت را تحت تأثیر خاص قرار داد. به نظر مید، اگر کودک را از نظر استقرا بررسی کنیم، خواهیم دید که کودکان اجتماعی شدن را یاد نمی گیرند، بلکه حتی برای یادگیری باید اجتماعی شوند. به عبارت دیگر، خود بالطبع اجتماعی و نه چیزی ذهنی و درونی و مخفی از نظر است.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص209-207، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما