مسیر جاری :
تَسَلْسُل
تسلسل در لغت به معنای روان شدن آب و هر امری است كه وجود آن موقوف به وجود دیگری باشد. و در اصطلاح فلسفه، تسلسل یعنی ترتیب و ادامهی سلسلهی علت و معلول تا بینهایت. به دیگر سخن تسلسل عبارت است از ترتب امور...
تَزاحُم
تزاحم از ماده «زحمت» است، و در اصطلاح هرگاه دو حكم برای یكدیگر مزاحمتی ایجاد كنند، به گونهای كه نتوان به هر دو عمل كرد، به آن «تزاحم» گویند و آن دو حكم را «متزاحمین» نامند. مثال: هرگاه دو نفر غرق شده...
تركِ اِسْتِفْصال
در مبحث عام در مورد الفاظی كه افادهی عموم میكنند از شافعی نقل شده كه گفته: ترك استفصال در موردی كه احتمال دیگر وجود دارد، نازل منزلهی عموم گفتاری است. در روایت است كه «غیلان بن سلمه ثقفی» قبل از آنكه...
تَرَتُّب
ترتب در لغت به معنای توقف چیزی بر دیگری است و در اصطلاح اجتماع دو حكم فعلی است در یك یا دو موضوع در زمان واحد، به گونهای كه امتثال هر دو مقدور نباشد. در حالی كه یكی از آن دو مطلق و دیگری مشروط باشد.
تداخل اسباب و مسببات
منظور از تداخل اسباب این است كه دو سبب یكی گشته، و در یك مسبب عمل كنند. و مراد از تداخل مسبب این است كه در امتثال امر، آوردن مصداق واحدی كه جامع عناوین متعدد باشد كافی است. وقتی سببیت چیزی بر امری ثابت...
تَخْییر
در دوران امر بین محذورین (وجوب و حرمت). هرگاه اصل حكم الزامی محرز، اما نوع الزام مورد تردید باشد، و ندانم كه آن حكم الزامی وجوب است یا حرمت. مثلاً میدانم در روز جمعه یا نماز جمعه واجب است و یا حرام، در...
تَخْطِئَه
تخطئه از خطاء به معنی نسبت خطا به دیگری دادن است و در اصطلاح مكتبی است كه طرفداران آن عقیده دارند: مقررات شرع در هر مسئلهای در واقع یكی است و استنباطات صاحب نظران در یك مسئله اگر برخلاف واقع هم باشد
تَخْریجِ مَناط
استنباط علت حكم را تخریج مناط گویند. به دیگر سخن هرگاه در كلام شارع تصریح به حكمی شده باشد، بدون آنكه به علت آن حكم اشاره شود، و مجتهد برای دستیابی به «علت و جامع» از قاعدهی «سبر و تقسیم» استفاده نكند،...
تحقیق مَناط
رسیدگی موضوعی را اصطلاحاً تحقیق مناط گویند. توضیح اینكه برای قیاس چهار ركن ذكر شده است: 1.اصل (مقیس علیه)؛ 2.فرع (مقیس)؛ 3.حكم؛ 4.علت (جهت مشترك بین اصل و فرع).
تَجَری
تجری یعنی تمرد و بیاعتنایی به قانون و بیپروا بودن در انجام دادن جرم و گناه. شخصی با علم به اینكه كاری جرم و گناه بوده، و آن را مرتكب شود، سپس معلوم گردد كه آن كار گناه نبوده به چنین شخصی «متجری» گویند.