مسیر جاری :
فلسفه تحلیلی و تعلیم و تربیت (قسمت دوم)
زبان محاوره و فهم عرفی، با واقعیت سروکار دارند و بیش از چند قرن چنین بوده و در برابر آزمونهای زمان مقاومت کرده اند.
فلسفه تحلیلی و تعلیم و تربیت (قسمت سوم)
بخش زیادی از فلسفه قدیم «تألیفی» بود؛ یعنی فیلسوف سعی داشت موضوعات یا اجزای ناهمخوان را گرفته، آنها را با ترکیب مصنوعی به یک «پاسخ بزرگ» یا یک «نظام بسته» تبدیل کند.
مقاصد خاص آموزش و یادگیری
کارکرد تعلیم و تربیت جهت دهی، کنترل و راهنمایی تجربه شخصی و اجتماعی است. پراگماتیستها چنین استدلال می کنند که لازم است اشخاص از نتایج رفتارشان آگاهی یابند تا شاید رفتار خود را هوشمندانهتر هدایت کنند.
مفهوم تجربه از مبانی پراگماتیسم
زندگی از حرکت نایستاده و نیازی همیشگی برای ترقی وجود دارد. این مفهوم، مفروضات پراگماتیستی را از جهان بی انتها، که در آن پیشرفت های جدید یک احتمال مشخص است، نشان می دهد
معلم باید آگاه باشد
شاگردان حتی هنر اکتشاف را وارسی می کنند که از نقاشی با دید اکتشافی تا نوشتن انشاهای مبتنی بر ابداع در نوسان است.
پراگماتیستها و برنامههای آموزشی
پراگماتیستها به یک برنامه درسی متنوع معتقدند. چنین برنامهای به تعلیم و تربیت آمریکایی کمک می کند تا خود را به بسیاری از حوزهها که قبلا دامنههای آن را مورد توجه قرار نداده بود، بسط دهد.
تجربه در زندگی یک فرد
تجربه فقط یک رویداد مجزا نیست - تجربه عمق داشته به طبیعت می رسد. تجربه و طبیعت دو چیز جدا از هم نیستند، بلکه تجربه بخشی از طبیعت است.
نقش طبیعت در تعلیم و تربیت
پذیرش طبیعت نامحدود اشیا لزوما به دیدی بسیار خوش بینانه در مورد زندگی منجر نمی شود، چون برخی جریانها منجر به خوشی و بعضی منجر به ناخوشی انسان می گردد.
فردگرایی و روابط اجتماعی
جامعه صنعتی جدید هم فردگرایی و هم جامعه گرایی را از انظار پنهان کرده است. او استدلال می کرد که به دلیل آشفتگی جامعه جدید، مدرسه باید مؤسسه ای باشد که در آن استعدادهای فردی و اجتماعی کودکان بتواند پرورش...
پراگماتیستهای آمریکایی
باید مطمئن شویم که اندیشههای ما تا حد امکان روشن و صریح است. ما همیشه باید نسبت به نتایج تصور یک اندیشه در هر سبک خاص، بی نهایت حساس باشیم.