0
مسیر جاری :
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 173 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 173

الهی آن روز کجا باز یابم که تو مرا بودی و من نبودم تا بآ روز نرسم میان آتش و دودم اگر به دو گیتی آن روز را باز یابم بر سُودم و اگر بود تو خود را در یابم به نبود خود خشنودم. خدایا من کُجا بودم که تو مرا...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 172 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 172

الهی جلال عزت تو جای اشارت نگذاشت و محو اثبات تو راه اضافت برداشت تا گم گشت آنچه بنده در دست داشت. خداوندا از آن تو می فزود و از آن بنده می کاست تا آخر همان ماند که اول بود راست.<br /> محنت همه در نهاد...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 171 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 171

الهی شاد بدانم که اول من نبودم تو بودی، آتش یافتنی با نور شناختن تو آمیختی، از باغ وصال نسیم قرب تو انگیختی، باران وحدانیت بر گرد بشریت تو ریختی به آتش دوستی آب و گل سوختی تا دیدهٔ عارف به دیدار خود آموختی.<br...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 170 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 170

الهی نصیب این بیچاره از این کار همه درد است، مبارک باد که مرا این درد فرد است حاق که هر کس بدین درد ننازد جوانمرد است.<br /> هر درد که زین دلم قدم بر گیرد<br /> دردی دگرش بجای در بر گیرد<br /> زان با...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 169 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 169

الهی چه خوش روزی که خورشید جلالا تو به ما نظر میکند، چه خوش وقتی که مشتار از مشاهدهٔ جمال تو ما را خبری دهد، جان خود را طعمهٔ باز سازیم که در فضای طلب تو پروازی کند و دل خود نثاردوستی کنیم که بر سر کوی...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 168 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 168

الهی نامت نور دیدهٔ آشنایان، یادت آیین منزل مشتاقان، یافتنت چراغ دل مُریدان انست جان دوستان.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 167 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 167

الهی تا مهر تو پیدا گشت همه مهر با جفا گشت و تا نیکی تو پیدا گشت همه جفا ها وفا گشت.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 166 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 166

الهی این دل من کان حسرت است و تن من مایهٔ درد و غم خدایا نیارم گفت که اینهمه چرا بهره من، خداوندا ما نه ارزانی بودیم تا ما را بر گزیدی و نه نا ارزانی بودیم که به غلط بر گزیدی، بلکه به خود ارزانی کردی تا...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 165 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 165

الهی گاه میگویی فرود آی، گاه میگویی بگُریز، گاه فرمایی بیا، گاه گویی بپرهیز، خدای این نشان قربت است، یا محضرستاخیز ؟ هرگز بشارت ندیدم تهدید آمیز، ای مهربان بُردبار، ای لطیف نیک بار، آمد بدرگاه، خواهی به...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 164 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 164

الهی تا یگانگی بشناختم، در آرزوی بگداختم، کی باشد که گویم پیمانه بینداختم و از علایق وا پرداختم و بود خویش جمله در باختم<br /> کی باشد کین قفس بپروازم<br /> در باغ الهی آشیان سازم