0
مسیر جاری :
مثل رستم، مثل شير... گفتگو

مثل رستم، مثل شير...

وقتي كه باران مي باريد، نگاهم به زمين بود و دانه هايي كه با دست خود در آن پنهان كرده بودم. آفتاب كه مي تابيد، رويش جوانه ها، روحم را به پرواز در مي آورد. مي نشستم زير سايه درخت و آيات كتاب آسماني را زير...
جانباز موفق گفتگو

جانباز موفق

رزم آوران عرضه پيكار، بي شكيب و پرشور، سالهاي دفاع مقدس را سپري كردند و برگهاي زرين مقطع حساسي از تاريخ دين و ميهنمان را مقتدرانه نگاشتند. آنان پس از پايان جنگ به روزمرگي بازنگشتند و ادامه حيات مقدسشان...
مادري كه ترجمان صبر و آرامش است... گفتگو

مادري كه ترجمان صبر و آرامش است...

«صبوري را نمي توان در حصار تنگ واژه ها تفسير كرد. اين روزگاري است كه قرعه شكيبايي را به نامت مي زند تا مصائب را تاب آوري و بداني ثانيه ها، فصلها و عمر چه سان مي گذرند. هنگامي كه گذراندن عمر به زايش و پويش...
رمز شادماني یک آزاده جانباز گفتگو

رمز شادماني یک آزاده جانباز

پس از ساعتها شكنجه، مأموران مرا به ميان جمع بچه ها آوردند. از آنها خواستيم كه مرا رو به قبله كنند. خوابم برد يا بيهوش شدم، نمي دانم. ناگهان احساس كردم كسي آرام به بازويم مي زند:«سيد! سيد! پاشو. وقت نماز...
جهاد فارس و شهداي آن(4) گفتگو

جهاد فارس و شهداي آن(4)

جهاد به دليل گستردگي خدماتش در جنگ، هر خلأ و كمبودي را پر مي كرد. لباس، غذا، جاده، مهمات و هر چيزي كه تصورش را بكنيد. بنابراين در واقع نيروهاي رزمي، جهاد را به عنوان نماينده واقعي مردم در منطقه مي ديدند...
جهاد فارس و شهداي آن(3) گفتگو

جهاد فارس و شهداي آن(3)

عموما زير 25 سال بودند. اينها آمدند و ابتكارات خاصي را ارائه دادند كه بعدها به نام مهندسي رزمي جهاد معروف شد. بنيانگزار اين قضيه، اينها بودند. جهادي هاي ديگر هم آمده بودند، ولي مي گفتند، «تعمير مي كنيم.»...
جهاد فارس و شهداي آن(2) گفتگو

جهاد فارس و شهداي آن(2)

من شانزده سالگي عادت داشتم تمام راديوهايي را كه به انگليسي و عربي حرف مي زدند، مي گرفتم و اخبار را گوش مي كردم و در جريان همه مسائل دنيا بودم تا شش ماه پيش هم همين طور بود، بعد ترك كردم! يكي از راديوهاي...
جهاد فارس و شهداي آن(1) گفتگو

جهاد فارس و شهداي آن(1)

پدر پير جهادگران، هنوز با لحني سرشار از اميد شور و طراوات سخن مي گويد. انتخاب شهدايي چند از ميان خيل شهدايي كه خود، آنان را «گل سرسبد» مي نامد، برايش امري بسيار دشوار است و تمامي آنان را چون فرزند شهيدش،...
شيرزني در خط مقدم جبهه گفتگو

شيرزني در خط مقدم جبهه

شيرزن، لقبي است که خيلي ها به او داده اند؛ کسي که آوازه فعاليت هايش به سال هاي قبل از انقلاب بر مي گردد و با دوران جنگ تحميلي گره مي خورد. او با اينکه سن و سالي نداشت به عنوان امدادگر پا به جبهه جنگ گذاشت...
شمه ای از رنج جانباز شیمیایی گفتگو

شمه ای از رنج جانباز شیمیایی

به سئوالاتم، با تك واژه ها پاسخ مي دهد. نفسش ياري نمي كند. تاكنون با كسي سخن نگفته است و اين بار نيز اگر سخن مي گويد، غم خويش ندارد كه بدان خو كرده است. فرياد در گلو خفته اش را به گوش من مي رساند تا دريابيم...