توحید - خداشناسی
پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله فرمودند:
اِنَّ الله‏َ عَزَّوَجَلَّ یقولُ: اِنّى اِذَا ابْتَلَیتُ عَبْدا مِنْ عِبادى مُؤمِنا فَحَمِدَنى عَلى مَا ابْتَلَیتُهُ، فَاِنَّهُ یقومُ مِنْ مَضْجَعِهِ ذلِكَ كَیومَ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ مِنَ الْخَطایا. وَ یقولُ الرَّبُّ عَزَّوَجَلَّ: اَنَا قَیدْتُ عَبدى وَابْتَلَیتُهُ، وَ اَجرُوا لَهُ كَما كُنْتُمْ تُجرُونَ لَهُ وَ هُوَ صَحیحٌ؛
خداوند عزّوجلّ مى‌‏فرماید: «هر گاه من یكى از بندگان مؤمنم را گرفتار ساختم و به خاطر آن گرفتارى، ستایشم نمود، بى گمان از بسترش همانند روزى كه از مادر متولّد شده، بدون گناه برمى‌‏خیزد» و مى‌‏فرماید: «من بنده‌‏ام را گرفتار و مبتلا ساختم. شما، پاداش او را همانند زمان سلامتش به او بدهید.»
مسند ابن حنبل، ج ۶، ص ۷۷، ح ۱۷۱۱۸
پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله فرمودند:
فَلَمّا رَأى یونُسُ علیه‏ السلام اَنَّ قَومَهُ لا یجیبونَهُ وَ لا یؤمِنونَ، ضَجِرَ وَ عَرَفَ مِنْنَفْسِهِ قِلَّةَ الصَّبرِ، فَشَكى ذلِكَ اِلى رَبِّهِ، وَ كانَ فیما یشْكى اَن قالَ: یا رَبِّ! اِنَّكَ بَعَثتَنى اِلى قَومى، و لى ثَلاثونَ سَنَةً، فَلَبِثتُ فیهِم اَدعوهُم اِلَى الایمانِ بِكَ وَالتَّصدیقِ بِرِسالاتى وَ اُخَوِّفُهُم عَذابَكَ وَ نَقِمَتَكَ ثَلاثا وَ ثَلاثینَ سَنَةً، فَكَذَّبونى وَ لَم یؤمِنوا بى، وَ جَحَدوا نُبُوَّتى وَاسْتَخَفّوا بِرِسالاتى، وَ قَد تَواعَدونى وَ خِفتُ اَن یقتُلونى، فَاَنزِل عَلَیهِم عَذابَكَ، فَاِنَّهُم قَومٌ لا یؤمنونَ. قالَ: فَاَوحَى الله‏ُ اِلى یونُسَ: اَنَّ فیهِمُ الحَملَوَ الجَنینَ وَ الطِّفلَ، وَ الشَّیخَ الْـكَبیرَ، وَ الْمَراَ ةَ الضَّعیفَةَ، وَ الْمُستَضْعَفَ المَهینَ، واَ نَاالحَـكَمُ الْعَدلُ، سَبَقَت رَحمَتى غَضَبى، لا اُعَذِّبُ الصِّغارَ بِذُنوبِ الكِبارِ مِن قَومِكَ، وَ هُمیا یونُسُ عِبادى وَ خَلقى، وَ بَریتى فى بِلادى، وَ فى عَیلَتى، اُحِبُّ اَنْ اَتَاَنّاهُم، وَ اَرفُقَبِهِم، وَ اَنتَظِرُ تَوبَتَهُم؛
یونس علیه‏ السلام زمانى دید قومش دعوت او را نمى‌‏پذیرند و به او ایمان نمى‌‏آورند، آزرده شد و احساس بى‏‌تابى كرد. از این‌‏رو، به پروردگارش شِكوه نمود. در بخشى ازشِكوه‌‏هاى او چنین بود: اى پروردگار من! تو مرا در سى سالگى به سوى قومم مبعوث فرمودى و من، سى و سه سال در میانشان ماندم و آنان را به ایمان آوردن به تو و تصدیق رسالتم دعوت نمودم و از عذاب و محروم كردن تو بیمشان دادم؛ امّا آنان تكذیبم كردند و به من ایمان نیاوردند و نبوّتم را انكار نمودند و رسالتم را سبک شمردند و مرا تهدید نمودند و ترسیدم كه مرا بكشند. پس، عذابت را بر آنان فرود آور، زیرا آنان قومى هستند كه ایمان نمى‏‌آورند. آن گاه خداوند به یونس علیه‏ السلام وحى فرمود: «در میان آنان، زن باردار و جنین و كودک خردسال و پیر و زن ناتوان و مستضعف خوار وجود دارد، در حالى كه من، داور عادل هستم كه رحمتم بر خشمم پیشى گرفته است. من خردسالان قوم تو را به گناهان بزرگ سالانشان كیفر نمى‏‌دهم و ـ اى یونس ـ آنان بندگان و آفریدگان و مردمان من در سرزمین‌‏هاى من و در زیر پوشش من‏اند. دوست دارم درباره آنان حوصله كنم و با ایشان مدارا نمایم و توبه‌شان را انتظار مى‌‏كشم».
تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۱۲۹، ح ۴۴
پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله فرمودند:
مَنْ اَصابَ فِى الدُّنْیا ذَنْبا فَعوقِبَ بِهِ، فَالله‏ُ اَعْدَلُ مِنْ اَنْ یثَـنِّىَ عُقوبَتَهُ عَلى عَبْدِهِ، وَ مَنْ اَذْنَبَ ذَنْبا فِى الدُّنْیا فَسَتَرَهُ الله‏ُ عَلَیهِ، فَالله‏ُ اَكْرَمُ مِنْ اَنْ یعودَ فى شَى‏ءٍ قَدْ عَفا عَنْهُ؛
هر كس در دنیا به گناهى گرفتار شود و به خاطر آن، مجازات گردد، خداوند، عادل‏‌تر از آن است كه در قیامت مجازات آن گناه را بر بنده‏‌اش تكرار نماید و هركس در دنیا گناهى مرتكب شود و خداوند، آن را بپوشاند (ببخشد)، خدا بزرگوارتر از آن است كه عفو خود را باز پس گیرد.
سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۸۶۸، ح ۲۶۰۴
امام صادق علیه‏ السلام به مفضل بن عمر فرمودند:
اُنْظُرِ الآنَ اِلى ذَواتِ الاَربَعِ كَیفَ تَراها تَتبَعُ اُمَّهاتِها مُستَقِلَّةً بِاَنفُسِها... و كَذلِكَ تَرى كَثیرا مِنَ الطَّیرِ كَمِثلِ الدَّجاجِ وَ الدُّرّاجِ وَ القَبَجِ تَدرُجُ و تَلقُطُ حینَ ینقابُ عَنهَا البَیضُ فَاَمّا ما كانَ مِنها ضَعیف الا نُهوضَ فیهِ، كَمِثلِ فِراخِ الحَمامِ وَ الیمامِ وَ الحُمَّرِ فَقَد جُعِلَ فِى الاُمَّهاتِ فَضلُ عَطفٍ عَلَیها فَصارَت تَمُجُّ الطَّعامَ فى اَفواهِها بَعدَما توعیهِ حَواصِلُها فَلا تَزالُ تَغذوها حَتّى تَستَقِلَّ بِاَنفُسِها وَ لِذلِكَ لَم تُرزَقِ الحَمامُ فِراخا كَثیرَةً مِثلَما تُرزَقُ الدَّجاجُ لِتَقوَى الاُمُّ عَلى تَربیةِ فِراخِها فَلا تَفسُدَ وَ لا تَموتَ فَكُلٌّ اُعطىَ بِقِسطٍ مِن تَدبیرِ الحَكیمِ اللَّطیفِ الخَبیرِ؛
اكنون به این چارپایان بنگر. ببین چگونه هر یک به طور جداگانه در پىِ مادرانشان هستند... همچنین بسیارى از پرندگان، مانند: مرغ و قرقاول و كبک را مى‌‏بینى كه از همان ساعتى كه از تخم بیرون مى‌‏آیند به دنبال دانه مى‌‏روند. آن جوجه‌‏هایى كه ناتوان‏اند و حركتى ندارند، مانند: جوجه كبوتر اهلى و كبوتر صحرایى و سینه سرخ، در قلب مادران آنها، مهربانى زیادى نهاده شده است؛ به گونه‌‏اى كه خوراک را پس از جمع‌آورى در چینه‌‏دانشان، در دهان آنها مى‏‌گذارند، و پیوسته آنها را غذا مى‏‌دهند تا خودشان در انجام دادن كارهای‌شان استقلال یابند. به همین دلیل (ناتوانى جوجه‌ها) است كه كبوتر، مانند مرغ، از جوجه زیاد بر خوردار نمى‏‌شود، به جهت این كه مادر بتواند جوجه‌‏هایش را خوب بپروراند تا رنجور نگردند و تلف نشوند. روزىِ همه آنها به عدالت و از روى تدبیر خداوندِ داناى مهربانِ آگاه، عطا شده است.
بحارالأنوار، ج ۶۴، ص ۵۴
مردى به امام صادق علیه‏ السلام گفت: فدایت شوم! آیا خداوند، بندگان را بر انجام گناهان مجبور ساخته؟ حضرت فرمودند:
الله‏ُ اَعدَلُ مِن اَن یجبِرَهُم عَلَى المَعاصىثُمَّ یعَذِّبَهُم عَلَیها. فَقالَ لَهُ: جُعِلتُ فِداكَ، فَـفَوَّضَ الله‏ُ اِلَى العِبادِ؟ قالَ: فَقالَ:لَو فَوَّضَ اِلَیهِم لَم یحصُرهُم بِالاَمرِ وَ النَّهىِ. فَقالَ لَهُ: جُعِلتُ فِداكَ فَبَینَهُما مَنزِلَةٌ ؟ قالَ: فَقالَ: نَعَم، اَوسَعُ ما بَینَ السَّماءِ وَالاَرضِ؛
«خداوند، عادل‌‏تر از آن است كه آنان را بر انجام گناهان مجبور سازد و سپس به خاطر آن، كیفرشان نماید». گفت: فدایت شوم! پس خداوند، اختیار آن را به بندگان واگذاشته است؟ حضرت فرمودند: «اگر به اختیار آنان مى‏‌گذاشت، امر و نهی‌شان نمى‌‏كرد». عرض كرد: فدایت شوم! آیا میان جبر و واگذار كردن، جایگاه دیگرى هم هست؟ حضرت فرمودند: «آرى، گسترده‌‏تر از فاصله میان آسمان و زمین».
كافى، ج ۱، ص ۱۵۹، ح ۱۱
امام صادق علیه‏ السلام فرمودند:
ما نَهاهُ الله‏ُ عَنْ شَى‏ءٍ اِلاّ وَ قَدْ عَلِمَ اَ نَّهُ یطیقُ تَرَكَهُ، وَ لا اَمْرَهُ بِشَى‏ءٍ اِلاّوَ قَدْ عَلِمَ اَ نَّهُ یسْتَطیعُ فِعْلَهُ؛ لِاَنَّهُ لَیسَ مِنْ صِفَتِهِ الْجَورُ وَ العَبَثُ وَالظُّلْمُ وَ تَكلیفُ الْعِبادِما لا یطیقونَ؛
خداوند از چیزى نهى نكرد، جز این كه مى‌‏داند بنده توان ترک آن را دارد و به چیزى امر نكرد، جز این كه مى‏‌داند بنده توان انجام آن را دارد، زیرا جُور و سرگرمى و ستم و تكلیف كردن بندگان به آنچه توانش را ندارند، از صفات خداوند نیستند.
الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۲۳
امام صادق علیه‏ السلام فرمودند:
قَدْ عَلِمْتُ یا اِلهى اَنَّهُ لَیسَ فى حُكْمِكَ ظُلْمٌ وَ لا فى نَقْمَتِكَ عَجَلَةٌ وَ اِنَّما یعْجَلُ مَنْ یخافُ الْفَوْتَ وَ یحْتاجُ اِلَى الظُّلْمِ الضَّعیفُ وَ قَدْ تَعالَیتَ یا اِلهى عَنْ ذلِكَ عُلُوّا كَبیرا؛
بار الها! به تحقیق دانستم كه در قضاوت تو، هیچ ظلمى و در كیفرت هیچ شتابى نیست. همانا كسى شتاب مى‌‏كند كه نگران از دست دادن فرصت است. و شخص ناتوان به ظلم كردن نیاز دارد، در حالى كه ـ اى پروردگار من ـ مقام تو، بالاتر از آن است.
تهذیب الاحكام، ج ۵، ص ۲۷۷، ح ۹۴۶
امام صادق علیه‏ السلام فرمودند:
... وَ لَو كانَتِ النِّیاتُ مِنْ اَهْلِ الْفِسْقِ یؤخَذُ بِها اَهْلُها، اِذا لَاُخِذَ كُلُّمَنْ نَوَى الزِّنا بِالزِّنا، وَ كُلُّ مَنْ نَوَى السَّرِقَةَ بِالسَّرِقَةِ، وَ كُلُّ مَنْ نَوَى الْقَتلَ بِالْقَتْلِ، وَلكِنَّ الله‏َ عَدْلٌ حَكیمٌ، لَیسَ الْجَوْرُ مِنْ شَأنِهِ، وَ لكِنَّهُ یثیبُ عَلى نیاتِ الْخَیرِ اَهْلَها، وَ اِضْمارهِم عَلَیها، وَ لا یؤاخِذُ اَهْلَ الْفُسوقِ حَتّى یفْعَلوا؛
اگر فاسقان به نیت‌‏های‌شان بازخواست مى‌‏شدند، در این صورت، هر كس نیت زنا مى‏‌كرد، به زنا و هر كس نیت دزدى مى‌‏كرد، به دزدى و هر كس نیت كشتن مى‌‏كرد، به كشتن بازخواست مى‌‏شد، ولى خداوند عادل حكیم است و ظلم، از شأن او به دور است، امّا نیكوكاران را بر پایه نیت‌‏هاى خوبشان و بر پایه نیت‏‌هاى خوبى كه پنهان داشته‌‏اند، پاداش مى‏‌دهد و بدكاران را تا زمانى كه كار بد انجام نداده‌‏اند، بازخواست نمى‏‌كند.
قرب الإسناد، ص ۹، ح ۲۸ و ص ۴۸، ح ۱۵۸
امام صادق علیه‏ السلام فرمودند:
اِنَّ بَنى اِسرائیلَ اَتَوا موسى علیه‏ السلام، فَسَأَلوهُ اَنْ یسْاَلَ الله‏َ عَزَّوَجَلَّ اَنْیمْطِرَ السَّماءَ عَلَیهِمْ اِذا اَرادوا، وَ یحْبِسَها اِذا اَرادوا، فَسَاَلَ الله‏َ عَزَّوَجَلَّ ذلِكَ لَهُمْ. فَقالَ الله‏ُ عَزَّوَجَلَّ: ذلِكَ لَهُم یا موسى، فَاَخْبَرَهُم موسى فَحَرَثوا وَ لَمْ یتْرُكوا شَیئا اِلاّ زَرَعوهُ ثُمَّ اسْتَنْزَلُوا الْمَطَرَ عَلى اِرادَتِهِم، وَ حَبَسوهُ عَلى اِرادَتِهِم، فَصارَت زُروعُهُم كَاَنَّهَا الْجِبالُ وَ الآجامُ، ثُمَّ حَصَدوا وَ داسوا وَ ذَرّوا فَلَمْ یجِدوا شَیئا فَضَجّوااِلى موسى علیه‏ السلام وَ قالوا: اِنَّما سَأَلناكَ اَنْ تَسْاَلَ الله‏َ اَنْ یمْطِرَ السَّماءَ عَلَینا اِذا اَرَدْنا فَاَجابَنا، ثُمَّ صَیرَها عَلَینا ضَرَرا فَقالَ: یا رَبِّ اِنَّ بَنى اِسرائیلَ ضَجّوامِمّا صَنَعْتَ بِهِم، فَقالَ: وَ مِمَّ ذاكَ یا موسى؟ قالَ: سَاَلونى اَنْ اَسْاَلَكَ اَنْ تُمْطِرَالسَّماءَ اِذا اَرادوا وَ تَحبِسَها اِذا اَرادوا فَاَجَبْتَهُمْ ثُمَّ صَیرتَها عَلَیهِمْ ضَرَرا! فَقالَ: یا موسى، اَنَا كُنتُ المُقَدِّرَ لِبَنى اِسرائیلَ فَلَمْ یرضَوا بِتَقدیرى، فَاَجَبْتُهُم اِلى اِرادَتِهِمْ فَكانَ ما رَاَیتَ؛
بنى اسرائیل نزد موسى علیه‏ السلام آمدند و از او خواستند كه از خداوند عزّوجلّ درخواست كند تا هرگاه آنان اراده كردند، آسمان برایشان ببارد و هرگاه آنان خواستند، آن را از باریدن باز دارد. موسى علیه‏ السلام نیز خواسته آنان را از خداوند عزّوجلّ در خواست نمود. خداوند عزّوجلّ فرمود: «اى موسى! باشد پذیرفتم». موسى علیه‏ السلام آنان را خبردار كرد. پس به كشت همه دانه‌‏ها پرداختند و چیزى را فروگذار نكردند. سپس بر پایه خواست‌شان، بارش باران را درخواست نمودند و براساس درخواست‌شان از آن جلوگیرى كردند. در نتیجه، كشتزارهای‌شان چنان پُربار شد كه محصول آنها همانند كوه‌‏ها و نیزارها گردید. سپس درو كردند و كوبیدند و باد دادند، امّا چیزى به دست نیاوردند. پس، نزد موسى علیه‏ السلام فریاد و ناله سر دادند و گفتند: ما از تو در خواست كردیم كه از خدا بخواهى كه هرگاه ما خواستیم، آسمان بر ما ببارد. خدا خواسته ما را پذیرفت و سپس آن را بر ضرر ما گرداند! موسى علیه‏ السلام گفت: پروردگارا! بنى اسرائیل، از كار تو به فریاد آمدند. خداوند فرمود: «اى موسى! براى چه؟» گفت: از من درخواست كردند كه از تو بخواهم هرگاه آنان خواستند، آسمان را ببارانى و هرگاه خواستند، آن را از بارش باز دارى. تو هم پذیرفتى، اما آن را به ضررشان گرداندى! خدا فرمود: «اى موسى! من براى بنى اسرائیل، تقدیر كرده بودم، ولى آنان به مقدرات من راضى نشدند. پس، خواسته‌‏شان را پذیرفتم و نتیجه‌‏اش این شد كه دیدى».
كافى، ج ۵، ص ۲۶۲، ح ۲
امام صادق علیه‏ السلام فرمودند:
هذِهِ الآفاتُ... مِنَ الوَباءِ وَ الجَرادِ و ما اَشبَهَ ذلِكَ ما بالُها لا تَدومُ...و یلذَعُ اَحیانا بِهذِهِ الآفاتِ الیسیرَةِ لِتَأدیبِ النّاسِ وَ تَقویمِهِم، ثُمَّ لا تَدومُ هذِهِ الآفاتُ، بَل تَـكشِفُ عَنْهُم عِندَ القُنوطِ مِنهُم، فَتَـكونُ وُقوعُها بِهِمْ مَوعِظَةً و كَشفُهاعَنهُم رَحمَةً.... فَاِذا عَضَّتهُ المَكارِهُ وَ وَجَدَ مَضَضَهَا اتَّعَظَ وَ اَبصَرَ كَثیرا مِمّا كانَ جَهِلَهُ وَ غَفَلَ عَنهُ، وَ رَجَعَ اِلى كَثیرٍ مِمّا كانَ یجِبُ عَلَیهِ... اِنَّ هذِهِ الآفاتِ وَ اِن كانَ تتَنالُ الصّالِحَ وَ الطّالِحَ جَمیعاً، فَاِنَّ الله‏َ جَعَلَ ذلِكَ صَلاحا لِلصِّنفَینِ كِلَیهِما:اَمَّا الصّالِحونَ فَاِنَّ الَّذى یصیبُهُم مِن هذا یرُدُّهُم نِعَمَ رَبِّهِم عِندَهُم فى سالِفِ اَیامِهِم فَیحدوهُم ذلِكَ عَلَى الشُّكرِ وَ الصَّبرِ، وَ اَمَّا الطّالِحونَ فَاِنَّ مِثلَ هذا اِذا نالَهُم كَسَرَ شِرَّتَهُم وَ رَدَعَهُم عَنِ المَعاصى وَالفَواحِشِ، وَ كَذلِكَ یجْعَلُ لِمَن سَلِمَ مِنهُم مِنَ الصِّنفَینِ صَلاحا فى ذلِكَ، اَمَّا الاَبرارُ فَاِنَّهُم یغتَبِطونَ بِماهُم عَلَیهِ مِنَ البِرِّوَ الصَّلاحِ و یزدادونَ فیهِ رَغبَةً وَ بَصیرَةً، و اَمَّا الفُجّارُ فَاِنَّهُم یعرِفونَ رَأفَةَ رَبِّهِم وَ تَطَوُّلَهُ عَلَیهِم بِالسَّلامَةِ مِن غَیرِ استِحقاقِهِم، فَیحُضُّهُم ذلِكَ عَلَى الرَّأفَةِ بِالنّاسِ وَالصَّفحِ عَمَّن اَساءَ اِلَیهِم؛
این آفت‏‌ها، از قبیل وبا و هجوم ملخ و مانند اینها، دوام ندارند...و گاهى با این آفت‏‌هاى زودگذر، آسیبى به مردم م‌ى‏رسد تا ادب شوند و مقاوم گردند. البته آفت‏‌ها دوامى ندارند و همین كه موجب ناامیدى مردم شوند، برداشته مى‏‌شوند تا معلوم گردد كه گرفتار شدن به آفات، اندرزى براى مردم و برطرف شدن آفات نیز بخشایشى در حق آنان است... پس هرگاه سختى‏‌ها انسان را فرا گرفتند و او رنج آنها را چشید، پند مى‏‌گیرد و از بسیارى چیزها كه نمى‏‌دانست و غفلت داشت، آگاه مى‏‌گردد و به سوى بسیارى چیزها كه بر او واجب بوده، توجه مى‏‌كند... هرچند چنین آفت‏‌هایى هم به نیكوكاران و هم به بدكاران مى‏‌رسند، امّا خداوند، آنها را براى هر دو گروه، خوب قرار داده است. براى نیكوكاران، خوب است، چون هر آسیبى به آنان برسد، آنها را نسبت به نعمت‏‌هاى پروردگارشان ـ كه در گذشته داشته‌‏اند ـ هشیارتر مى‏‌كند و به سپاسگز‏ارى و صبر برمى‌‏انگیزد. براى بدكاران هم خوب است، چون وقتى چنین آسیبى به آنها برسد، شرارتشان را در هم مى‌‏شكند و از گناهان و زشتى‌‏ها بازشان مى‏‌دارد. همچنین خداوند، جانِ سالم به در بُردن از آفت‏‌ها را براى هر دو گروه، خوب قرار داده است. براى نیكوكاران، خوب است، چون آنها را به نیكى و درستكارى خویش امیدوار مى‏‌كند و براى بدكاران هم خوب است، چون مهربانى و احسان پروردگارشان را درمى‏‌یابند كه آنها را سالم قرار داد، با آن‏كه شایست‌ه‏اش نبودند، و همین، آنها را به مهربانى با مردم و گذشت از بدى‏‌هاى دیگران در حقّ خویش، تشویق مى‏‌كند.
بحارالأنوار، ج ۳، ص ۱۳۸ و ۱۳۹