توحید - خداشناسی
حضرت موسى علیه السلام به خداوند متعال عرضه داشت:
یا رَبِّ، مَن أهلُک الَّذینَ تُظِلُّهُمْ فى ظِلِّ عَرشِک یومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّک؟ فَأوحَى اللّه ُ إلَیهِ: ... وَ الَّذینَ یغْضِبُونَ لِمَحارِمى إذَا استُحِلَّتْ مِثلَ النَّمِرِ إذا جُرِحَ.
پروردگارا! کسان تو کیانند که در روزى که جز سایه تو سایه‌اى نیست، آنها رادر سایه عرش خود پناه مى‌دهى؟ خداوند به او وحى فرمود: ... کسانى که هرگاه حرام‌هاى من حلال شمرده شوند، مانند پلنگ زخم خورده خشمگین گردند.
وسائل الشیعه، ج 11، ص 416
حضرت عُزیر پیامبر علیه السلام به خداوند عرضه داشت:
یا رَبِّ إنّى نَظَرْتُ فى جَمیعِ أُمُورِک وَإحکامِها فَعَرَفْتُ عَدْلَک بِعَقلى، وَ بَقِىَ بابٌ لَم أعْرِفْهُ: إنَّک تَسخَطُ عَلى أهلِ البَلِیه فَتَعُمُّهُمْ بِعَذابِک وَ فیهِمُ الأطفالُ!... فَقیلَ لَهُ: یا عُزَیرُ، إنَّ القَومَ إذَااستَحَقُّوا عَذابى قَدَّرْتُ نُزُولَهُ عِندَ انْقِضاءِ آجالِ الأطفالِ، فَماتَ اُولئِک بِآجالِهِم وَ هَلَک هؤُلاءِ بِعَذابى.
پروردگارا! من در همه امور تو تفکر کردم و اتقان و استوارى در آنها مشاهده کردم و با عقل خودم به عدالت تو پى بردم، اما چیزى ماند که آن را نفهمیده‌ام و آن اینکه تو بر اهل بلا خشم مى‌گیرى و بلا همه را فرا مى گیرد، در حالى که در میان آنان کودکان خردسال نیز هستند، (تر و خشک را با هم مى‌سوزانى؟ ...). گفته شد: اى عُزیر! هرگاه مردمى سزاوار عذاب من شوند، هنگامى آن عذاب را نازل مى‌کنم که عمر کودکان نیز به سر آمده باشد؛ پس کودکان بر اثر سرآمدن اجلشان مى‌میرند، اما گنهکاران با عذاب من هلاک مى‌شوند.
میزان الحکمه، ح 12479
پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله فرمودند:
بَکى شُعَیبٌ علیه السلام مِن حُبِّ اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ حَتى عَمِی، فَرَدَّ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ عَلَیهِ بَصَرَهُ، ثُمَّ بَکى حَتى عَمِی، فَرَدَّ اللّه ُ عَلَیهِ بَصَرَهُ، ثُمَّ بَکى حَتى عَمِی، فَرَدَّ اللّه ُ عَلَیهِ بَصَرَهُ، فَلَمّا کانَتِ الرّابِعَه أوحَى اللّه ُ إلَیهِ: یا شُعَیبُ، إلى مَتى یکونُ هذا أبَداً مِنک؟ إنْ یکنْ هذا خَوفاً مِنَ النّارِ فَقَدْ أجَرْتُک، وَ إنْ یکنْ هذا شَوقاً إلَى الجَنَّه فَقَد أبَحْتُک. قالَ: إلهى وَ سَیدى، أنتَ تَعلَمُ أنّى ما بَکیتُ خَوفاً مِن نارِک وَ لاشَوقاً إلى جَنَّتِک، وَ لکنْ عُقِدَ حُبُّک عَلى قَلبى فَلَسْتُ أصبِرُ أوْ أراک. فَأوحَى اللّه ُ جَلَّ جَلالُهُ إلَیهِ: أمّا إذا کانَ هذا هکذا فَمِنْ أجْلِ هذا سَأُخدِمُک کلیمى مُوسَى بنَ عِمرانَ علیه السلام.
شعیب از عشق خداى متعال چندان گریست که نابینا شد. پس خداوند بیناییش را به او باز گرداند؛ دیگر بار گریست تا آن‌که نابینا شد؛ خداوند دوباره بیناییش را به او باز پس داد، باز هم آن قدر گریست که کور شد و خدا دو باره بینایش کرد، مرتبه چهارم خداوند به او وحى فرمود: اى شعیب! تا کى به این وضع ادامه خواهى داد؟ اگر از بیم جهنم گریه مى‌کنى، تو را امان دادم و اگر به شوق بهشت است، آن را ارزانیت داشتم. شعیب عرضه داشت: معبود من و سرورم! تو مى‌دانى که گریه من نه از بیم دوزخ است و نه به شوق بهشت، بلکه دلم بسته محبت و عشق توست پس صبورى نمى‌توانم مگر آنکه تو را ببینم. خداى عز و جل به او وحى فرمود: حال که چنین است، همسخنم موساى کلیم را خدمتگزار تو خواهم کرد.
علل الشرایع، ص 74
حضرت موسى علیه السلام به خداوند متعال عرض کرد:
یارَبِّ دُلَّنى عَلى عَمَلٍ إذا أنَا عَمِلتُهُ نِلْتُ بِهِ رِضاک. فَأوحَى اللّه ُ إلَیهِ: یابْنَ عِمرانَ! إنَّ رِضاىَ فى کرهِک وَلَن تُطیقَ ذلِک... فخرَّ مُوسى ساجِداً باکیاً فَقالَ: یارَبِّ خَصَصْتَنى بِالکلامِ وَلَم تَکلَّمْ بَشَراً قَبلى وَلَمْ تَدُلَّنى عَلى عَمَلٍ أنالُ بِهِ رِضاک! فَأوحَى اللّه ُ إلَیهِ: إنَّ رِضاىَ فى رِضاک بِقَضائى.
بار پروردگارا! مرا به کارى راهنمایى کن که اگر آن را به جاى آورم، رضایت تو را به دست آورده باشم. خداوند به او وحى فرمود که: اى پسر عمران! همانا خشنودى من در ناخشنودى توست و تو طاقت آن را ندارى... موسى گریه کنان به سجده افتاد و عرض کرد: پروردگارا! تو مرا به سخن گفتن با خودت مفتخر نمودى و پیش از من با هیچ بشرى سخن نگفتى، اما اکنون مرا به کارى که به سبب آن به رضاى تو برسم راهنمایى نمى‌کنى؟! پس خداوند به او وحى فرمود: همانا خشنودى من در خرسندى تو به قضاى من است.
غرر الحکم، ص 6344
حضرت موسى به خدا عرض کرد:
یارَبِّ أرِنى دَرَجاتِ مُحَمَّدٍ وَاُمَّتِهِ. قالَ: یا مُوسى اِنَّک لَنْ تُطیقَ ذلِک، وَ لکن اُریک مَنزِلَه مِن مَنازِلِهِ جَلیلَه عَظیمَه فَضَّلتُهُ بِها عَلَیک وَ عَلى جَمیعِ خَلقى... فَکشَفَ لَهُ عَن مَلَکوتِ السَّماءِ، فَنَظَرَ اِلى مَنزِلِهِ کادَتْ تَتْلَفُ نَفسُهُ مِن أنوارِها وَ قُربِها مِنَ اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ. قالَ: یارَبِّ بِماذا بَلَّغتَهُ اِلى هذِهِ الکرامَه ؟ قالَ: بِخُلقٍ اختَصَصتُهُ بِهِ مِن بَینِهِم، وَ هُوَ الایثارُ. یامُوسى لایأْتینى أحَدٌ مِنهُم قَد عَمِلَ بِهِ وَقتاً مِن عُمرٍ اِلاّ استَحییتُ مِن مُحاسَبَتِهِ، وَ بَوَّأتُهُ مِن جَنَّتى حَیثُ یشاءُ.
بار پروردگارا! درجات (حضرت) محمد و امت او را به من بنماى. خداوند متعال فرمود: اى موسى! تو تاب و تحمل آن راندارى، اما یکى از منزلت‌هاى ارجمند و والاى اورا که بدان سبب وى را بر تو و همه آفریدگانم برترى داده‌ام، نشانت مى‌دهم ... آن گاه ملکوت آسمان را بر موسى علیه السلام آشکار ساخت؛ پس موسى علیه السلام منزلتى را دید که از پرتوهاى آن و نزدیکیش به خدا نزدیک بود قالب تهى کند. عرض کرد: خدایا به چه سبب او را به این بزرگوارى رساندى؟ خداوند فرمود: به سبب خصلتى که از میان بندگانم او را ویژه گردانیدم و آن «ایثار» است. اى موسى! هیچ یک از بندگانم که زمانى از عمر خود را به ایثار گذرانده باشد، بر من وارد نشود، مگر آن‌که از حسابرسى او شرم کنم و در هرجاى از بهشتم که خواهد او را جاى دهم.
تنبیه الخواطر، ج 1، ص 173
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: خداوند عزّ و جلّ فرمود:
يا ابن آدم ثلاثة: واحدة لي و واحدة لك و واحدة بيني و بينك فأمّا الّتي لي فتعبدني لا تشرك بي شيئا، و أمّا الّتي لك فما عملت من عمل جزيتك به فإن أغفر فأنا الغفور الرّحيم و أمّا الّتي بيني و بينك فعليك الدّعاء و المسألة و على الاستجابة و العطاء.
اى فرزند آدم سه چیز هست یکى خاص من، یکى خاص تو، و یکى میان من و تو. اما آنکه خاص من است آنکه مرا بپرستى و چیزى را با من انباز نکنى، اما آنچه خاص تو است هر چه عمل کنى سزاى تو دهم و اگر بیامرزم من آمرزگار رحیمم، اما آنچه میان من و تو است از تو دعا کردن و خواستن و از من اجابت و عطا کردن.
نهج الفصاحه، ح 2080
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: خداوند عزّ و جلّ فرمود:
إذا همّ عبدي بحسنة و لم يعملها كتبتها له حسنة فإن عملها كتبتها له عشر حسنات إلى سبعمائة ضعف و إذا همّ بسيّئة و لم يعملها لم أكتبها عليه فإن عملها كتبتها عليه سيّئة واحدة.
وقتى بنده من کار نیکى اراده کند و نکند آن را یک کار نیک براى وى ثبت کنم و اگر بکند ده کار نیک تا هفتصد برابر ثبت کنم و وقتى کار بدى اراده کند و نکند بر عهده او ثبت نکنم و اگر بکند یک کار بد بر عهده او ثبت کنم.
نهج الفصاحه، ح 2068