شرک و نفاق
امام علي علیه السّلام فرمودند:
ولَقد قالَ لي پیامبر اکرم ِ صلى الله عليه و آله: إنّيلا أخافُ على اُمَّتي مُؤمِنا ولا مُشرِكا ، أمّا المُؤمنُ فيَمنَعُهُ اللّه ُ بإيمانِهِ ، وأمّا المُشرِكُ فيَقمَعُهُ اللّه ُ بشِركِهِ، ولكنّي أخافُ علَيكُم كُلَّ مُنافِقِ الجَنانِ ، عالِمِ اللِّسانِ ، يقولُ ما تَعرِفونَ ، ويَفعَلُ ما تُنكِرونَ؛
رسول خدا صلى الله عليه و آله به من فرمودند: من براى امّتم نه از مؤمن مى ترسم و نه از مشرك؛ زيرا مؤمن را خداوند به واسطه ايمانش جلوگيرى مى كند و مشرك را خداوند به سبب شركش از پاى در مى آورد. امّا ترس من براى شما از منافق زبان بازى است كه مطابق اعتقادات شما سخن مى گويد و برخلاف آنچه معتقديد عمل مى كند.
نهج البلاغه: الكتاب 27
امام سجاد علیه السّلام فرمودند:
المُنافِقُ يَنهى ولا يَنتَهي ، ويأمُرُ بما لا يأتي ، إذا قامَ في الصَّلاةِ اعتَرَضَ ، وإذا رَكَعَ رَبَضَ ، وإذا سَجَدَ نَقَرَ ، وإذا جَلَسَ شَغَرَ ، يُمسي وهَمُّهُ الطَّعامُ وهُو مُفطِرٌ ، ويُصبِحُ وهَمُّهُ النَّومُ ولَم يَسهَرْ ، إن حَدَّثَكَ كَذبَكَ ، وإن وَعَدَكَ أخلَفَكَ ، وإنِ ائتَمَنتَهُ خانَكَ ، وإن خالَفتَهُ اغتابَكَ؛
منافق نهى مى كند و خودنهى نمى پذيرد، به آنچه دستور مى دهد خودش عمل نمى كند، چون به نماز ايستد به چپ و راست مى نگرد، چون ركوع كند خود را به زمين اندازد، چون سجده كند [مانند پرندگان ]منقار به زمين زند و چون بنشيند نيم خيز نشيند [ احتمالاً اين حركات ناشى از عجله و اهميت ندادن به نماز و واجبات است . ]، چون شب شود با اينكه روزه نداشته است همه اش به فكر خوردن غذاست و در روز با آنكه شب زنده دارى نكرده است، همّ و غمش خفتن است. اگر سخنى (حديثى) به تو گويد، دروغ گويد و اگر به تو وعده اى دهد، خلف وعده كند و اگر به او اعتماد كنى و امانتى سپارى به تو خيانت كند و اگر با او مخالفت كنى، پشت سرت بدگويى كند.
الأمالي للصدوق: 582 / 802
امام علی علیه السّلام فرمودند:
لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفِي هَذَا عَلَى أَنْ يُبْغِضَنِي مَا أَبْغَضَنِي وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى الْمُنَافِقِ عَلَى أَنْ يُحِبَّنِي مَا أَحَبَّنِي وَ ذَلِكَ أَنَّهُ قُضِيَ فَانْقَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ صلى الله عليه وآله أَنَّهُ قَالَ يَا عَلِيُّ لَا يُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يُحِبُّكَ مُنَافِقٌ
اگر با اين شمشيرم بر فرق مؤمن زنم كه مرا دشمن دارد هرگز نخواهد داشت، و نيز اگر همه دنيا را به كام منافق ريزم كه مرا دوست بدارد نپذيرد. و اين از آن روست كه چنين رقم زده شده و بر زبان پيامبر امّي- درود خدا بر او و خاندانش- جاري گشته است كه فرمودند: «يا علي، فرد با ايمان تو را دشمن نگيرد و منافق هم تو را دوست نبيند».
نهج البلاغه، حكمت 42
نوف بکالی می گوید: اميرالمؤمنين عليه السلام را ديدم كه شتابان مى رود . عرض كردم: مولاى من كجا مى روید؟ فرمودند:
دَعنى يا نَوفُ ، اِنَّ آمالى تُقَدِّمُنى فِى المَحبوبِ. فَقُلتُ: يا مَولاىَ وَ ما آمالُكَ؟ قالَ:قَدْ عَلِمَهَا الْمَأمولُ وَ اسْتَغنَيتُ عَنْ تَبيينِها لِغَيْرِهِ ، وَكَفى بِالْعَبْدِ اَدَبا اَلاّ يُشْرِكَ فى نِعَمِهِو اِرْبِهِ غَيْرَ رَبِّهِ؛
«اى نوف رهايم كن! آرزوهايم مرا به پيشگاه محبوب مى كشانَد». عرض كردم: مولاى من! آرزوهايتان چيست؟ فرمودند: «آن كس كه مورد آرزوست ، خود آنها رامى داند و نيازى نيست به غير او بگويم . بنده را همين ادب بس كه در نعمت ها و نيازش، غير پروردگارش را شريك نگردانَد» .
بحار الأنوار، ج 91، ص 94، ح 12.