امام جواد علیه‌السلام
على بن اسباط گوید:
رَأیْتُ أباجَعْفَرٍ علیه‏السلام قَدْ خَرَجَ، فَأحْدَدْتُ النَّظَرَ اِلَیْهِ وَ إلى رَأسِهِ وَ الِى رِجْلِهِ لِأَصِفَ قامَتَهُ لِأصْحابِنا بِمِصْرَ، فَخَرَّ ساجِدا وَ هُوَ یَقُولُ: إنَّ اللّه‏َ احتَجَّ فى الإمامَةِ بِمِثْلِ مَا احْتَجَّ فِى‏النُّبُوَّةِ، قالَ اللّه‏ُ تَعالى: «وآتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبیّا»[1] وَ قالَ اللّه‏ُ: «وَ لَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ»[2]«وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنةً»[3] فَقَد یَجُوزُ أنْ یُؤتَى الْحِکْمَةَ وَ هُوَ صَبِىٌّ وَ یَجُوزُ أنْ یُؤتى وَ هُوَ ابْنُ أرْبَعینَ سَنَةً.
امام جواد علیه‏السلام را دیدم از خانه بیرون آمدند، او را زیر نظر گرفتم و از سر تا پایشان را دقیق نگریستم تا قد و قامت شان را براى شیعیان در مصر توصیف کنم، ایشان در این هنگام به سجده افتادند و چنین فرمودند: خداوند در امامت به آنچه که در نبوت استدلال کرده احتجاج کرده است، خداوند فرمود: ما به یحیى در کودکى (که سه سال داشت) نبوّت دادیم. و فرمود: و چون یوسف به سنّ رشد و کمال رسید او را مسند حکم فرمایى و مقام دانش عطا کردیم و به چهل سالگى رسید، پس ممکن است حکمت در کودکى عطا شود و ممکن است در چهل سالگى عطا شود.
[1] ـ مریم 12. [2] ـ یوسف 22. [3] ـ احقاف 15. عوالم العلوم 23 : 79 ح 1.
امام جواد علیه‏السلام فرمودند من هنگامى که تصمیم مى‏گیرم در مسأله مهمى استخاره کنم، صد بار از خدا طلب خیر مى‏کنم و این چنین مى‏گویم:
أللّهُمَّ إنّى أسْئَلُکَ بِأنَّکَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ، إنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أنَّ کَذا وَ کَذا خَیْرٌ لى، فَخِرْهُ لى وَ یَسِّرْهُ، وَ إنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أنَّهُ شَرٌّ لى فى دینى وَ دُنیاىَ وَ آخِرَتى فَاصْرِفْهُ عَنّى إلى ما هُوَ خَیْرٌ لى وَ رَضِّنى فى ذلِکَ بِقَضائِکَ فَإنَّکَ تَعْلَمُ وَ لا أعْلَمُ وَ تَقْدِرْ وَ لا أقْدِرُ وَ تَقْضى وَ لا أقْضى إنَّکَ عَلاّمُ الْغُیوُبِ.
خدایا، چون از ظاهر و باطن آگاهى، از تو خواستارم اگر که فلان چیز را براى من خیر مى‏دانى، آن را براى من برگزین و آسان گردان، و اگر مى‏دانى که آن براى دین و دنیاى من بد است پس آن را به چیزى که براى من خیر است تبدیل کن و مرا به قضاى خودت راضى و خشنود کن، چون تو آگاهى و من ناآگاه، تو توانایى و من ناتوان، و تو حکمرانى و من حاکم نیستم، تو از غیبها نیز آگاهى.
محاسن برقى : 600.
على بن مهزیار گوید:
رَأیْتُ أبا جَعْفَرٍ علیه‏السلام فى سَنَةِ خَمْسَ عَشَرَةَ وَ مِأتَیْنِ وَدَّعَ الْبَیْتَ بَعْدَ ارْتِفاعِ الشَّمْسِ وَ طافَ بِالْبَیْتِ یَسْتَلِمُ الرُّکْنَ الْیَمانِىَّ فى کُلِّ شَوْطٍ... وَ رَأیْتُهُ فى سَنَةِ سَبْعَ عَشَرَةَ وَ مِأتَیْنِ وَدَّعَ البَیْتَ لَیْلاً، یَسْتَلِمُ الرُّکْنَ الْیَمانِىَّ وَ الْحَجَرَ الاَسوَدَ فى کُلِّ شَوْطٍ...
امام جواد علیه‏السلام را در سال 215 (هجرى قمرى) دیدم که بعد از بالا آمدن آفتاب، خانه خدا را وداع کرد، او کعبه را طواف کرد و رکن یمانى را در هر دور استلام[دست کشیدن] کرد، و در سال 217 هم دیدم که شبانه خانه خدا را وداع کرد، و رکن یمانى و حجرالأسود را در هر دور استلام کرد.
کافى 4 : 532 ح 3 .
على بن مهزیار گوید:
رَأیْتُ أبا جَعْفَرٍ الثانى علیه‏ السلام لَیْلَةَ الزِّیارةِ طافَ طَوافَ الِنّساءِ وَ صَلّى خَلْفَ الْمَقامِ ثُمَّ دَخَلَ زَمْزَمَ، فَاسْتَقى مِنْها بِیَدِهِ بِالدَّلْوِ الَّذى یَلِى الْحِجْرَ وَشَرِبَ مِنْهُ، وَ صَبَّ عَلى بَعْضِ جَسَدِهِ ثُمَّ أطْلَعَ فى زَمْزَمَ مَرَّتَیْنِ وَ أخْبَرَنى بَعْضُ أصْحابِنا: أنَّهُ رَآهُ بَعْدَ ذلِکَ بِسَنَةٍ فَعَلَ مِثْلَ ذلِکَ.
امام جواد علیه ‏السلام را شب زیارت دیدم که طواف نساء را انجام داد و پشت مقام حضرت ابراهیم نماز خواند، سپس داخل زمزم شد و با دست مبارکش با دلو نزدیک حجرالأسود آب برداشت و از آن نوشید و از آن آب بر بدنش ریخت، سپس دوباره به زمزم رفت. و از دیگر اصحاب هم شنیدم که سال بعد هم حضرت را دید که همین طور کرد.
کافى 4 : 43 ح 3 .
امام جواد علیه‏ السلام اندکى بالاتر از مسجدى که در منى هست از مرکب خویش پیاده مى ‏شد و به طرف جمره جایى که امام زین‏ العابدین علیه ‏السلام سنگ مى‏ زد متوجه مى‌‏شد تا سنگ به جمرات بزند، به حضرت گفته شد: چرا اینجا پیاده شدید؟ امام جواد علیه ‏السلام فرمودند:
إنَّ هـهُنا مَضـْرَبُ عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام وَ مَضْرَبُ بَنى هاشِمٍ وَ أَنَا اُحِبُّ أنْ أمْشِىَ فى مَنازِلِ بَنى هاشِمٍ.
اینجا محل سنگ زدن حضرت على بن الحسین علیهما السلام و بنى هاشم است و من دوست دارم قدم جاى پاى آنان بگذارم.
کافى 4 : 586 ح 5 .
عبداللّه‏ بن زرین گوید:
کُنْتُ مُجاوِرا بِالْمَدینَـةِ مَدینَةِ الرَّسُولَ صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏آله وَ کانَ أبُوجَعْفَرٍ علیه ‏السلام یَجیى‏ءُ فى کُلِّ یَوْمٍ مَعَ الزَّوالِ اِلىَ‏الْمَسجِدِ، فَیَنْزِلُ فِى الصَّحْنِ وَ یَصیرُ اِلى رَسُولِ‏اللّه‏ صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏آله وَ یُسَلِّمُ عَلَیْهِ وَ یَرْجِعُ اِلى بَیْتِ فاطِمَةَ علیهاالسلام فَیَخْلَعُ نَعْلَیْهِ وَ یَقُومُ وَ یُصَلّى.
من در مدینه ‏الرسول مجاور بودم، امام جواد علیه‏السلام هر روز ظهر به مسجد مى‏آمد و در صحن پیاده مى‏شد و به طرف قبر رسول‏خدا(صلّی الله علیه و آله) مى‏رفت و بر او سلام مى‏کرد و بعد به محلّ خانه فاطمه(علیهاالسلام) بر مى‏گشت و کفشهایش را بیرون مى‏آورد و مى‏ایستاد و نماز مى‏خواند.
اثبات الهداة ج 6 : ص 170 ح 6
امام جواد علیه السلام به هنگام سفر این گونه دعا می فرمودند:
[بِسْمِ اللّه‏ِ الرَّحَمْنَ الرَّحیمِ] أللّهُمَّ أُریدُ سَفَرا فَخِرْ لى فیهِ، وَ أَوْضِحْ لى فیهِ سَبیلَ الرَّأْىِ وَ فَهِّمْنیهِ، وَافْتَحْ عَزْمى بِالإسْتِقامَةِ، وَ أَفِدْنى جَزیلَ الْحَظِّ وَالْکَرامَةِ، وَ أکْلَأنى بِحُسْنِ الحِفْظِ وَالْحِراسَةِ...
به نام خداوند بخشنده مهربان، خدایا من تصمیم سفر دارم، آن را برایم خیر گردان، راه راست و درست برایم روشن کن و به من بفهمان، و تصمیم مرا با استقامت همراه کن، بهره و بزرگوارى فراوان نصیبم گردان، و مرا به بهترین وجه حفظ و حراست فرما.
مستدرک عوالم العلوم 23 : 230 .
امام جواد علیه‏السلام در دعاى قنوت می فرمودند:
أللّهُمَّ أنْتَ الْأوَّلُ بِلا أَوَّلِیَّةٍ مَعْدُودَةٍ وَ الاْخِرُ بلاآخِریَّةٍ مَحْدوُدَةٍ، أنـْشَأْتَنا لالِعِلـَّةٍ إقـْتِسارا، وَاخْتَرَعْتَنا لالِحاجَةٍ إقْتِدارا، وَ اْبتَدَعْتَنا بِحِکْمَتِکَ إخْتیارا...
خدایا! تو اولین هستى، نه اوّل بودن به شمارش و آخرین هستى نه آخرینى محدودیت پذیر. ما را به وجود آوردى بى‏آنکه مجبور باشى و ما را اختراع کردى نه بخاطر نیاز بلکه بخاطر توانمندى خودت و ما را با حکمت خویش و به اختیار از نیستى به وجود آوردى.
بحارالانوار 85 : 225 .