آدابِ ادب
امام سجاد علیه السّلام فرمودند:
اِعْتَبِروا يا اُولىِ الاَْبْصارِ وَ احْمَدُوا اللّه َ عَلى ما هَداكُمْ ، وَ اعْلَموا اَ نَّـكُمْ لا تَخْرُجونَ مِنْ قُدْرَةِ اللّه ِ اِلى غَيْرِ قُدْرَتِهِ ، وَسَيَرَى اللّه ُ عَمَلَكُمْ وَ رَسولُهُ ثُمَّ اِلَيْهِ تُحْشَرونَ ، فَانْتَفِعوا بِالْعِظَةِ وَ تَأَدَّبوا بِآدابِ الصّالِحينَ؛
شما اى اهل بصيرت! پند گيريد و خدا را براى اين كه هدايتتان كرد ، سپاس گوييد و بدانيد كه از قبضه قدرت خداوند ، به سوى قدرتى ديگر بيرون نتوانيد رفت ، و خدا و فرستاده اش ، به زودى كردار شما را مى بينند و آن گاه، در پيشگاه او ، گرد آورده مى شويد . پس از اندرزها بهره گيريد و ادب شايستگان را داشته باشيد.
كافى، ج 8 ، ص 17، ح 2
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
اِذا كانَ يَومُ القيامَةِ بَعَثَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ العالِمَ وَ الْعابِدَ ، فَاِذا وَقَفا بَيْنَ يَدَىِ اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ قيلَ لِلْعابِدِ: اِنْطَلِقْ اِلَى الْجَنَّةِ وَ قيلَ لِلْعالِمِ: قِف تَشَفَّعْ لِلنّاسِ بِحُسْنِ تَأديبِكَ لَهُمْ؛
هر گاه روز قيامت گردد، خداى عزّوجلّ عالم و عابد را برانگيزاند . پس آن گاه كه در پيشگاه خداوند ايستادند به عابد گفته مى شود: «به سوى بهشت حركت كن»و به عالم گفته مى شود: «بايست و مردم را به خاطر آن كه نيكو ادبشان نمودى،شفاعت كن» .
علل الشرايع، ج 2، ص 394، ح 11
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
اِنْ اُجِّلْتَ فى عُمُرِكَ يَومَيْنِ فَاجْعَلْ اَحَدَهُما لاَِدَبِكَ لِتَسْتَعينَ بِهِ عَلىيَومِ مَوتِكَ. فَقيلَ لَهُ: وَ ما تِلْكَ الاِْسْتِعانَةُ؟ قالَ: تُحْسِنُ تَدبيرَ ما تُخَلِّفُ وَ تُحْكِمُهُ؛
اگر در عُمرت دو روز مهلت داده شدى ، يك روز آن را براى ادب خود قرار ده تا از آن براى روز مُردنت كمك بگيرى. به امام گفته شد: اين كمك گرفتن چگونه است؟ فرمودند: به اين كه آنچه را از خود برجا مى گذارى، خوب برنامه ريزى كنى و محكم كارى نمايى.
كافى، ج 8 ، ص 150، ح 132
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
اَدَّبَنى اَبى عليه السلام بِثَلاثٍ ... ونَهانى عَنْ ثَلاثٍ: قالَ لى: يا بُنَىَّ مَنْ يَصْحَبْصاحِبَ السّوءِ لا يَسْلَمْ وَ مَن لا يُقَـيِّد اَ لْفاظَهُ يَنْدَم ، وَ مَنْ يَدْخُل مَداخِلَ السَّوءِ يُتَّهَمْ...وَ نَهانى اَنْ اُصاحِبَ حِاسِدَ نِعْمَةٍ وَ شامِتا بِمُصيبَةٍ ، اَو حامِلَ نَميمَةٍ ؛
پدرم عليه السلام مرا به سه چيز ادب آموخت و از سه چيز نهى ام فرمود . سه نكته ادب اين بود كه فرمود: فرزندم! هركس با دوست بد بنشيند ، سالم نمى ماند و هر كس گفتارش را كنترل نكند ، پشيمان مى شود ، و هر كس به جايگاه هاى بد وارد شود ، موردبدگمانى قرار مى گيرد (زير سؤال مى رود) و آن سه چيز كه مرا از آن نهى فرمود: دوستى با كسى كه چشم ديدن نعمت كسى را ندارد، و با كسى كه از مصيبت ديگران شاد مى شودو با سخن چين.
تحف العقول، ص 376
نوف بکالی می گوید: اميرالمؤمنين عليه السلام را ديدم كه شتابان مى رود . عرض كردم: مولاى من كجا مى روید؟ فرمودند:
دَعنى يا نَوفُ ، اِنَّ آمالى تُقَدِّمُنى فِى المَحبوبِ. فَقُلتُ: يا مَولاىَ وَ ما آمالُكَ؟ قالَ:قَدْ عَلِمَهَا الْمَأمولُ وَ اسْتَغنَيتُ عَنْ تَبيينِها لِغَيْرِهِ ، وَكَفى بِالْعَبْدِ اَدَبا اَلاّ يُشْرِكَ فى نِعَمِهِو اِرْبِهِ غَيْرَ رَبِّهِ؛
«اى نوف رهايم كن! آرزوهايم مرا به پيشگاه محبوب مى كشانَد». عرض كردم: مولاى من! آرزوهايتان چيست؟ فرمودند: «آن كس كه مورد آرزوست ، خود آنها رامى داند و نيازى نيست به غير او بگويم . بنده را همين ادب بس كه در نعمت ها و نيازش، غير پروردگارش را شريك نگردانَد» .
بحار الأنوار، ج 91، ص 94، ح 12.
دعبل بن على به خدمت امام رضا علیه السلام رسید و امام امر فرمودند: انعامى به او بدهند. دعبل آن را گرفت، اما خدا را سپاس نگفت. امام رضاعلیه السلام به او فرمودند:
لِمَ لَمْ تَحْمَدِ اللّه َ؟! قالَ: ثُمَّ دَخَلْتُ بَعْدُ عَلىاَبى جَعفَرٍ علیه السلاموَ اَمَرَ لى بِشَىْ ءٍ ، فَقُلْتُ: اَلْحَمدُ لِلّهِ . فَقالَ لى: تَاَدَّبْتَ؛
چرا خداوند را سپاس نگفتى؟! دعبل گفت: پس از مدّتى بار دیگر خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم و ایشان فرمودند: انعامى به من بدهند . من گفتم: خدا را سپاسگزارم. امام علیه السلام به من فرمودند: ادب را به جا آوردى.
کافى، ج 1، ص 496، ح 8.
امام على علیه السّلام فرمودند:
اَدَّبْتُ نَفْسى فَما وَجَدْتُ لَها بِغَيرِ تَقْوَى الاِْلهِ مِنْ اَدَبِفى كُلِّ حالاتِها وَ اِن قَصُرَتْ اَفْضَلَ مِنْ صَمْتِها عَنِ الْكَذِبِوَ غيبَةِ النّاسِ اَن غيبَتَهُم حَرَّمَها ذُوالْجَلالِ فِى الْكُتُبِاِن كانَ مِن فِضَّةٍ كَلامُكِ يا نَفْسُ فَاِنَّ السُّكوتَ مِن ذَهَبِ؛
به ادب و تربيت نفس خود پرداختم و براى آن ادبى بهتر از تقواى الهى در تمام حالاتش نيافتم و اگر از پس اين امر برنيامد براى آن چيزى بهتر از دم فروبستن از دروغ نيافتم و از غيبت مردمان، همانا غيبت آنان را خداوند با عظمت در كتاب ها حرام كرده است. اى نفس، اگر سخن تو نقره است، سكوت طلاست.
نهج السعادة، ج 7، ص 386.
امام على علیه السّلام فرمودند:
اَلنَّفْسُ مَجْبولَةٌ عَلى سوءِ الاَْدَبِ وَ الْعَبْدُ مَأمورٌ بَمُلازَمَةِ حُسْنِ الاَْدَبِ وَ النَّفْسُ تَجرى [بِطَبعِها] فى مَيَدانِ المُخالَفَةِ وَ الْعَبْدُ يَجْهَدُ بِرَدِّها عَنْ سوءِ الْمُطالَبَةِ فَمتى اَطْلَقَ عِنانَها فَهُوَ شَريكٌ فى فَسادِها وَ مَنْ اَعانَ نَفْسَهُ فى هَوى نَفسِهِ فَقَدْ اَشْرَكَ نَفْسَهُ فى قَتْلِ نَفْسِهِ؛
نفس آدمى بر بى ادبى سرشته شده است و بنده فرمان دارد كه پايبند ادب نيكو باشد. نفس آدمى با طينت خود در ميدان مخالفت مى تازد و بنده مى كوشد آن را از خواسته ناروايش برگرداند، پس هرگاه عنان نفس را رها سازد، شريك تبهكارى اوست و هر كس نفس خود را در خواهش هايش يارى رساند، در قتل خود همدستِ نفس شده است.
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج20، ص 304.