سیره ی سرداران شهید
سردار شهید مهدی باکری:
سردار شهید جاج ابراهیم همت:
سردار شهید عباس بابایی:
به خاطر دارم مدتی قبل از شهادتش، در حال عبور از خیابان سعید قزوین بودم که ناگهان عباس را دیدم. او معلولی را که از هر دو پا عاجز بود و توان حرکت نداشت، بر دوش گرفته و برای این که شناخته نشود، پارچه ای نازک بر سرکشیده بود. من او را شناختم و با این گمان که، خدای ناکرده برای بستگانش حادثه ای رخ داده، پیش او رفتم. سلام کردم و با شگفتی پرسیدم: عباس چه اتفاقی افتاده؟ به کجا می روی؟ او که از دیدن من غافلگیر شده بود، اندکی ایستاد و گفت: این پیرمرد را برای استحمام به حمام می برم. او کسی را ندارد و خدتی است که به حمام نرفته است. با دیدن این صحنه، تکانی خوردم و در دل، روح بلند او را تحسین کردم.(3)
پي نوشت :
1- راهیان شط، کنگره ی بزرگداشت سرداران شهید آذربایجان ص 38.
2- نیمه ی پنهان ماه، روایت فتح ص 24.
3- پرواز تا بی نهایت، انتشارات عقیدتی سیاسی ارتشص 186 راوی «میرزا کرم زمانی»