معامله پر سود

عصر رسول اكرم اسلام (ص ) بود، در مدينه ، شخصي درخت خرمائي در خانه اش داشت ، كه قسمتي از شاخه هاي آن درخت به خانه همسايه سرازير بود. با توجه به اينكه همسايه او شخصي عيالمند و فقير بود. او وقتي مي آمد تا از خرماي درخت خود بچيند، به بالاي درخت مي رفت و خوشه هاي خرما را مي چيد، و در ظرفي مي گذاشت . هنگام چيدن خرما، گاهي چند دانه خرما به خانه همسايه مي افتاد، كودكان همسايه آن خرماها را برداشته و مي خوردند. صاحب درخت آنها را از برداشتن آن
شنبه، 10 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معامله پر سود
معامله پر سود
معامله پر سود

نويسنده: محمد محمدي اشتهاردي



عصر رسول اكرم اسلام (ص ) بود، در مدينه ، شخصي درخت خرمائي در خانه اش داشت ، كه قسمتي از شاخه هاي آن درخت به خانه همسايه سرازير بود. با توجه به اينكه همسايه او شخصي عيالمند و فقير بود. او وقتي مي آمد تا از خرماي درخت خود بچيند، به بالاي درخت مي رفت و خوشه هاي خرما را مي چيد، و در ظرفي مي گذاشت . هنگام چيدن خرما، گاهي چند دانه خرما به خانه همسايه مي افتاد، كودكان همسايه آن خرماها را برداشته و مي خوردند. صاحب درخت آنها را از برداشتن آن خرماها برحذر مي داشت ، و از درخت پائين مي آمد و خرماها را از كودكان فقير همسايه مي گرفت و حتي اگر در دهانشان بود، آن را با انگشتانش بيرون مي آورد. همسايه فقير از اين وضع ناراحت شد، به محضر رسول خدا(ص ) رفت و به عنوان شكايت ، جريان را به آن حضرت عرض كرد. رسول اكرم (ص ) فرمود: صاحب درخت خرما را مي بينم ، بلكه اين مشكل شما حل شود، تو برو. پيامبر(ص ) صاحب درخت را ديد و جريان را به او گفت و سپس فرمود: آن نخله را كه شاخه هايش به خانه همسايه فقيرت سرازير است ، به من بده كه ضامن مي شوم عوض آن را در بهشت به تو بدهند. صاحب درخت گفت : من نخلهاي بسيار دارم ، ولي هيچيك از آنها مانند اين نخله ، پر بار نيست و حاضر به اين معامله نيستم ، اين را گفت و از محضر رسول خدا(ص ) مرخص شد. در اين ميان شخصي (كه نقل مي كنند ابوالدحداح نام داشت ) گفتگوي پيامبر(ص ) و صاحب درخت خرما را از نزديك شنيد، و پس از رفتن صاحب درخت ، به محضر پيامبر(ص ) نزديك شد و عرض كرد: اگر من آن نخله را از صاحب درخت خريداري كنم و به شما واگذار نمايم آيا نخله اي را در بهشت براي من ضامن مي شوي ؟!. رسول اكرم (ص ) فرمود آري . ابوالدحداح فرصت شناس مرد صاحب درخت رفت و او را ملاقات نموده و درباره خريد آن نخله با او صحبت كرد، و پس از چك و چانه ، آن نخله را به چهل نخله ديگر خريد، و طبق درخواست صاحب درخت ، نزد جمعي شهادت داد كه من فلان درخت را از صاحبش خريدم كه در مقابل چهل درخت خرما به او بدهم . سپس مرد نيكوكار نزد رسول اكرم (ص ) آمد و جريان را به عرض رساند و گفت :اكنون درخت مال من است و آن را به شما واگذار كردم . رسول اكرم (ص ) نزد همسايه فقير رفت و آن نخله را به او بخشيد و فرمود: از اين درخت تو و خانواده و فرزندانت بهره مند شويد. در اين هنگام خداوند سوره والليل (نود و دومين سوره قرآن ) را نازل كرد، كه آيه 5 و 6 و 7 اين سوره ناظر به ستايش آن مرد نيكوكار(ابوالدّحداح ) است ، و منظور از آيه 8 و 9 و 10 و 11 اين سوره ، سرزنش صاحب درخت بخيل مي باشد. به اين ترتيب ، يكي مثل صاحب درخت ، تيره دل ، و بخيل و دنياپرست ، بي سعادت و محروم از مواهب الهي و بدبخت شد. و ديگري مثل ابوالدحداح ، خوشبخت در دنيا و آخرت گرديد، و در اين آزمايشگاه دنيا برنده شد. و ضمناً از كلاس رسولخدا (ص ) اين درس را آموختيم كه بايد واسطه خير شد، و در حوادث مربوط به مستضعفين بي تفاوت نبود.
منبع:داستان دوستان




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.